عنوان پایان‌نامه

بررسی ساختارهای مشترک تمثیل ها و حکایت ها در متون عرفانی و حکمی مرزبان نامه.کلیله و دمنه.تذکره اولیا .حدیقه الحقیقه.مثنوی معنوی.منطق الطیر




    رشته تحصیلی
    زبان و ادبیات فارسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 48406;کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 79329
    تاریخ دفاع
    ۲۶ بهمن ۱۳۸۹
    دانشجو
    سمیه رجبی
    استاد راهنما
    عبدالرضا سیف

    قصه و حکایت یکی از انواع ادبی¬ست که در ادبیات ما جایگاهی ویژه دارد و شاید بتوان گفت نوعی¬ست که پیش از انواع دیگر پدید آمده است. در اغلب متون عرفانی، تعلیمی و حکمی به جای مانده از روزگاران کهن ساختار روایی دیده می¬شود. بررسی ساختاری حکایت¬های گنجانده شده در دل این متون به شناخت هرچه بهتر آنها یاری می¬رساند. در این مختصر به بررسی چهار متن کلیله¬و¬دمنه، تذکره¬الاولیا، مثنوی معنوی و حدیقه¬الحقیقه پرداخته شده، به گونه¬ای که پس از بیان تعاریف کلی و ضروری، ابتدا حکایت¬ها و تمثیل¬های مشابه میان این متون ذکر شده و پس از آن حکایات مشترک از نظر ساختاری مورد قیاس و سنجش قرار گرفته¬اند. در بررسی این متون میان مثنوی و کلیله شش حکایت مشترک، میان حدیقه و مثنوی هفت حکایت، میان حدیقه و کلیله یک حکایت، میان مثنوی و تذکره بیست و سه حکایت، و در نهایت میان تذکره و حدیقه هفت حکایت مشترک یافت شد. برای بررسی این حکایت¬ها ابتدا کلیت یک حکایت به عناصر سازنده¬اش تجزیه و تفکیک شد تا درک مشابهت¬ها و تفاوت¬های میان متون و میزان تأثیرپذیری آنها از یکدیگر بهتر صورت گیرد. از آنجایی که تمام عناصر داستان به یک میزان در این حکایت¬ها اعتبار و اهمیت ندارند تنها عناصر مطرح و شاخص در حکایت¬ها بررسی شده¬اند. عناصری مانند گفتگو، زاوی? دید، پیرنگ، شخصیت و باورپذیری. در نهایت پس از قیاس و سنجش عناصر داستانی حکایت¬های مشترک، به مقایسه و بررسی-های کلی این متون با یکدیگر پرداخته¬ شده است. واژه¬های کلیدی: حکایت، ساختار، گفتگو، زاوی? دید و پیرنگ
    Abstract
    Tale and anecdote are one of the literary genres that have a special place in our literature and it can be said that they were found before other genres. Narrative structure can be seen in most mystic and didactic texts that have been left from the ancient times. The structural study of the anecdotes inside of these texts will lead to a deeper and more comprehensive understanding of them. In this study, four major texts :Kalila wa Dimna, Tazkirat al-Awliya, Masnavi-i Ma`navi and Hadiqat al Haqiqa have been analyzed. To do so, firstly the general definitions have been given and then the similar anecdotes and allegories amongst these texts have been mentioned and they have been studied regarding their structures. In studying these texts, the following similarities have been found: six anecdotes similar between Masnavi and Kalila, seven anecdotes similar between Hadiqa and Masnavi, one anecdote similar between Hadiqa and Kalila, 23 anecdotes similar between Masnavi and Tazkira and finally seven anecdotes similar between Hadiqa and Tazkira. In order to study these anecdotes, each text was primarily divided into different components so that it would be easier to work out the similarities and differences between the texts and how much they have influenced each other. Since the story components did not all have the same value in these anecdotes, only the most important and dominant ones have been studied, components like: dialogue, point of view, plot, character and verisimilitude. In the end, after comparing the story components of the similar anecdotes, the whole texts have been compared with each other. Key words: anecdote, structure, dialogue, point of view, plot.