عنوان پایان‌نامه

پارادایم های فکری در مواجهه افغانستان با مدرنیته



    دانشجو در تاریخ ۰۴ بهمن ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "پارادایم های فکری در مواجهه افغانستان با مدرنیته" را دفاع نموده است.


    دانشجو
    مصطفی حبیبی
    استاد راهنما
    سعید حاجی ناصری
    رشته تحصیلی
    علوم سیاسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3713;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 66534
    تاریخ دفاع
    ۰۴ بهمن ۱۳۹۳

    در این پایان‏نامه پژوهش در " پارادایم‏های فکری در مواجهه افغانستان با مدرنیته" موضوع تحقیق قرار گرفته است. چرایی نرسیدن افغانستان به مرحله اجماع این پارادایم‏ها، (در ادامه پارادیم‏ها به تفصیل شرح داده خواهد شد) پرسش اصلی این تحقیق را تشکیل می¬دهد. فرضیه‏ای که در جریان پژوهش مورد توجه قرار گرفته است چنین است که پاسخ جامعه افغانستان در مواجه? با مدرنیته منجر به شکل گیری چهار پارادایم رقیب شده است و با توجه به این که این پارادایم‏ها دارای مبانی نظری متفاوتی می‏باشد و نقط? ارشمیدسی نیز وجود ندارد که داوری بین آن‏ها را انجام دهد، نهایتاً به قیاس‏ناپذیری بین این پارادایم‏ها می‏رسیم و با توجه به این امر، صرفاً می‏توان با عنایت به اولویت دموکراسی بر فلسفه مشکل قیاس‏ناپذیری را رفع و رجوع نمود. برای تبیین بهتر این پژوهش، نگارنده از نظریه های دو نظریه پرداز چون کوهن و ریچارد رورتی بهره گرفته است. کوشش‏های صورت گرفته در خصوص حل منازعات بین اقوام و مذاهب و پارادایم‏های فکری تاکنون موفق نبوده است. بافت قبیله‏ای ویژگی اصلی نظام اجتماعی این کشور محسوب می‏شود که در آن نهاد‏های خویشاوندی، عشیره ای و زبانی که در تقابل با نهادهای مدنی و ملی قرار دارد، نقش اصلی را در روابط افراد و گروه‏ها بازی می¬کند. ساختار فرهنگی از مؤلفه¬های فرهنگی-¬ دینی از نوع بنیادگرایی آن و سنت‏های محلی موسوم به " پشتون والی" شکل گرفته است. آموزه‏های این فرهنگ باورهای مبتنی بر فرد سالاری، تقدیرگرایی، تابعیت گرایی، قناعت پذیری، دیگر ستیزی و تحمل ناپذیری و ... را ترویج می-نماید که مانع از رشد باور‏های مبتنی بر مردم سالاری، عملگرایی، انتقاد ورزی، ریسک پذیری و همدیگرپذیری و مانند آن می‏گردد. همچنین ساختار سیاسی اقتدار گرا که همواره در این کشور حاکم بوده، بر رد آزادی‏های اجتماعی و سیاسی شکل گیری گروه‏ها که هر یک در آموزش و رشد جامعه می‏تواند سهمی ‏ایفا نماید، اصرار ورزیده و مانع از روند تغییر بسوی جامعه چند صدایی گردیده است. و همچنین فاصله‏ی که میان حاکمان زمان و سردمداران دینی، بعد از ورود مدرنیته ایجاد شد، باعث چند پارگی جامعه شد. اینها مجموعه عواملی هستند که در طول سده اخیر به صورت ثابت باقی مانده است و وضعیتی بوجود آمد که در آن فرصت اجماع و تعامل پارادایم‏های فکری را که در واکنش به ورود مدرنیته در افغانستان شکل گرفته بود، سلب شود.
    Abstract
    چکیده انگلیسی ندارد