عنوان پایاننامه
بررسی تاثیر تغییر سکونتگاهها بر شکل گیری هویت شهری (مطالعه موردی محله کارون جنوبی)
- رشته تحصیلی
- علوم اجتماعی - مردم شناسی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 57518;کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: رس 4521
- تاریخ دفاع
- ۳۰ بهمن ۱۳۹۱
- دانشجو
- گلناز خالقی طرقی
- چکیده
- تحقیق حاضر، با حرکت از انسان شناسی، و با رویکرد خاص فرهنگی-اجتماعی این رشته به موضوع شهر می پردازد. در نتیجه آن جنبه ای از شهر محل اعتناء است، که به رابطه ی انسان و محیط پیرامونش و تاثیرات متقابلی که بر یکدیگر دارند، مرتبط است. منظور از انسان، انسان شهری با تمام ویژگی ها، محدودیت و امکاناتی که در محیط زندگی تازه به او تحمیل می شود، است. در نتیجه در تعریفی که انسان در محیط جدید از خود دارد و الگوهای فرهنگی زیستن اش، تغییر ایجاد می شود. منظور از شهر، شکل جدید از سکونت گاه های انسانی است، که اگرچه برآمده ای از تغییرات اقتصادی و اجتماعی در هر فرهنگی است، و متناسب با آن متفاوت، اما اکنون، هویتی مستقل دارد که در سیمای آن متبلور است و بر رفتار و تعریف ساکنین اش از خود، و شیوه های زندگی شان، تاثیر می گذارد. در این تحقیق، با توجه به رویکرد خاص محقق به موضوع، ترکیبی از مفاهیم و نظریات در رشته های انسان شناسی شهری، و روان شناسی محیط به کار گرفته شد، تا رابطه ی انسان با محیطش را از هر دو جنبه ی انسانی و کالبدی تحلیل کند. محله ی کارون جنوبی، یک از محلات منطقه ی 10 شهرداری شهر تهران است، که در نتیجه ی طرح های نوسازی و پروژه های جامع و تفصیلی شهری، تغییرات متناوبی در سیما و ساختار آن صورت گرفته است. بی توجهی به جنبه ی اجتماعی و فرهنگی پروژه های شهری، و نادیده گرفتن تاثیراتی که اجرای این پروژه ها بر جنبه ی انسانی شهر، یعنی ساکنین اش، می گذارد، محله را از روح و پوپایی شهری تهی ساخته است. چنانچه می توان گفت، آسیب های کالبدی، دلزدگی های محیطی و محدودیت های فضا، ساکنین را نسبت به محیط پیرامونشان بی تعلق و بی تفاوت ساخته است. در این میان می توان از دو گروه شخصیتی حرف زد: گروه درون گرا؛ که به تبع تمایل شخصیتی، بیشتر زمان خود را در خانه می گذرانند، و عدم حضور در عرصه ی عمومی باعث می شود که کمتر محرک ها، مسائل و مشکلات محیط را تجربه کنند. این گروه از حضور در محله ناراضی نیستند، اما گروه فعال و موثری هم در عرصه ی اجتماعی به حساب نمی آیند. در مقابل گروه برون گرا قرار دارند. این گروه شامل افرادی می شوند، که تمایل به حضور اجتماعی، مشارکت و فعالیت و تعامل و ارتباط با سایرین در آنها زیاد است. اما همین حضور در عرصه های عمومی و تجربه ی فضاهای مختلف محله، هنگامی که با تنش ها و دافعه های محیطپیرامون ، ناامنی و آسیب های اجتماعی منتج از آن، مواجه می شوند؛ نوعی دلزدگی، اجبار به انزوا و در نتیجه عدم حس تعلق به مکان زندگی شان، در آنها بوجود می آید. نداشتن حس تعلق، دلزدگی از محیط و تمایل به ترک محل، باعث می شود که همیشه با جمعیتی غیرثابت مواجه باشیم. که این مسئله ضمن تاثیراتی که بر شهر، به شکل مهاجرت های درون شهری، دارد؛ امکان برنامه ریزی برای این گروه را هم با اختلال مواجه می سازد.
- Abstract
- The hypothesis that can explain these are categorized in three groups: first of all personal differences and various characters. Secondly, the environmental effects on people, and the last one different social networking and interactions which is under the influence of the two other reasons and seems more important than those ones. During the survey, the effect of the environment on shaping different characters and social interaction became more highlighted. I came across of this idea that: people are attached to places and the facilities the environment and the living place give to them, can effect their personality and even more their social interactions. For example belonging to a place will encourage people to be sensitive about its problems, changes and future situation, because you feel it as part of your identity and it really is. Karoon, the sector of district number 10 in municipality of Tehran, which is the field of this thesis, faces with different ranges of problems. This district is full of small buildings, an average of 30-70m2, so it is overpopulated and there are not enough facilities for its residents. Streets are narrow and the always are extremely narrow. There is not enough and suitable park, cultural or sport complex so they spend their leisure time in their houses because they do not have any place to go or even walk easily. Such physical and environmental problems lead to social anatomies. Women do not feel safe to go out and stay out when it is dark. They cannot use the only park in that area because addicted men are there. Motorbike riders move into sidewalk and pedestrians are pushed to street which is really dangerous. These problems in addition air and noise pollution, dirty streets and low services lead to people's indifference. They do not have the sense of affiliation toward their residential area and they wish to leave the place and just dream a better place to move to. Therefore, they enough reasons of not participate in the in the municipality's project.