عنوان پایاننامه
اثر جایگزینی سیلاژ ذرت یا تفاله چغندر قند بر عملکرد و متابولیت های شکمبهای گوسالههای نر هلشتاین
- رشته تحصیلی
- مهندسی کشاورزی - علوم دامی - تغذیه نشخوارکنندگان
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی شماره ثبت: 6274;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 67305
- تاریخ دفاع
- ۱۳ بهمن ۱۳۹۳
- دانشجو
- مسعود رشیدی مقدم
- استاد راهنما
- مهدی گنج خانلو
- چکیده
- این طرح به مدت 90 روز، با 32 گاو با میانگین وزن اولیه هرگاو (1 ±343) و به صورت 4 تیمار و 8 تکرار انجام شد و در تیمارها تفاله چغندرقند به ترتیب به میزان 0 و 6و 12 و 18 درصد جایگزین سیلوی ذرت شد، در این جیره¬ها از ترکیب ثابت یونجه(12 درصد) ، جو (7/35 درصد)، ذرت(64/15 درصد) ، کنجاله سویا (69/4 درصد) ، کنجاله کانولا(69/ درصد4)، سبوس (11/7 درصد)، کربنات کلسیم(56/0 درصد)، دی کلسیم فسفات(28/0درصد)،سدیم بی¬کربنات(71/0 درصد)،نمک(28/0 درصد) ، مینرال(85/0 درصد) در هر چهار تیمار استفاده شد. و میزان پروتئین( 15 درصد) و انرژی متابولیسمی(16/2 مگاکالری بر کیلوگرم ماده خشک) در چهار تیمار یکسان بود. هدف از این بررسی ارزیابی جایگزینی سیلاژ ذرت با تفاله چغندرقند با داشتن سطوح بالای الیاف و انرژی در جیره گاوهای پرواری می باشد بخصوص اینکه با نزدیک شدن به انتهای دوره پروار نیاز به انرژی افزایش می یابد در حالی که نیاز فیبری کاهش دارد از طرفی چون در انتهای فصل تابستان عموما با کمبود سیلاژ ذرت روبرو هستیم این جایگزینی می تواند در رفع این کمبود دوره ای راه گشا باشد. سؤالاتی که در این پژوهش مطرح است: 1) آیا تفاله چغندرقند با درصد NDF، 8/45 میتواند جایگزین خوبی برای سیلاژ ذرت با درصد NDF، 45 تا 55باشد که هم افزایش وزن را بهبود دهد و هم از بروزاسیدوزیسجلوگیری کند 3) آیا این جایگزینی اثر منفی بر متابولیتهای شکمبهای گاوهای هلشتاین دارد؟ 4) این جایگزینی از نظر اقتصادی چه تأثیری بر هزینههای دامداریها دارد؟ پس از 90 روز گاوها با میانگین وزنی (6 ±436) کشتار شدند عملکرد رشد گاوهای پرواری در بین 4 تیمار اندازگیری شد که افزایش وزن روزانه و ماده خشک مصرفی و ماده خشک مصرفی روزانه به افزایش وزن هر سه تفاوت معنی¬دار مشاهده شد افزایش وزن روزانه با افزایش تفاله چغندرقند افزایش یافت که بیشترین میزان افزایش وزن روزانه متعلق به تیمار 3 بود که تفاوت معنی دار با سایر تیمارها داشت. خوراک مصرفی روزانه نیز به طور منظم با افزایش تفاله چغندر قند افزایش یافت که تفاوت بین ماده خشک مصرفی شاهد با تیمار 4 معنی¬دار بود. خوراک مصرفی به افزایش وزن روزانه با افزایش میزان تفاله چغندرقند به صورت نامنظم کاهش یافت که این کاهش در تیمار 3 با بقیه تیماره معنی دار بود و کمترین میزان را در این پارامتر داشت و از نظر عملکرد رشد گاوهای پرواری تیمار3 بهترین عملکرد را دارا بود. درصد قابلیت هضم ظاهری موادمغذی در 4 تیمار در دستگاه گوارش(ماده خشک ، خاکسترخام، ماده آلی ، پروتئین خام و دیواره سلولی) در هیچ¬یک از تیمارها تفاوت معنی¬دار نداشت اما در تیمارها با افزایش میزان تفاله¬چغندرقند قابلیت هضم پروتئین به طور منظم افزایش یافت قابلیت هضم ماده¬آلی به طور کلی نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت که این افزایش به شکل منحنی درجه دو بود و در تیمار 3 از بقیه بیشتر بود و قابلیت هضم دیواره سلولی به طور منظم کاهش یافت که این می¬تواند به دلیل نابرابری دیواره سلولی جیره¬ها باشد. در اندازگیری فاکتور¬های شکمبه¬ای با افزایش میزان تفاله چغندرقند در تیمارها میزان PH به طور معنی¬دار و منظم کاهش(65/6 – 7/5) که البته در محدوده سلامت و طبیعی PH شکمبه بود(5/5 – 2/7) و میزان کل اسیدهای چرب فرار نیز به طور معنی¬دار و منظم افزایش یافت، اما میزان هر کدام از اسیدهای چرب فرار به طور منظم افزایش یافت که این افزایش در هیچ¬یک از اسیدهای چرب¬فرار معنی¬دار نشد. اما نسبت استات به پروپیونات در همه تیمارها (به میزان 33/2) ثابت ماند زمان فعالیت جویدن و نوشخوار در طول 24 ساعت در تیمارها با افزایش تفاله¬چغندرقند، فقط در فاکتور زمان فعالیت خوردن معنی دار شد و نسبت به تیمار شاهد کاهش نامنظم داشت که البته کمترین این میزان متعلق به تیمار 2 و 3 است. و بیشترین میزان فعالیت نوشخوار متعلق به تیمار 3 بود و بیشترین میزان فعالیت جویدن و بیشترین نسبت زمان خوردن به نوشخوار متعلق به تیمار شاهد بود که البته معنی¬دار نبود . فراسنجه¬های خونی اندازگیری شده در این آزمایش عبارت بود از گلوکوز، تری¬گلیسیرید، کلسترول ، پروتئین تام و آلبومین که در بین آن¬ها فقط میزان گلوکوز معنی¬دار شد و میزان گلوکوز با افزایش میزان تفاله چغندرقند، به طور منظم کاهش یافت و این تفاوت بین تیمار 4 و شاهد معنی دار بود. خصوصیات لاشه در مورد خصوصیات کمی لاشه¬ها، در قطعات قابل فروش لاشه¬ها واندام¬های لاشه، با افزایش تفاله چغندرقند در تیمارها تفاوت معنی¬داری مشاهده نشد اما وزن لاشه و میزان بازده لاشه به طور منظم کاهش یافت که در وزن لاشه این کاهش بین تیمار شاهد با سایر تیمارها معنی¬دار بود و در بازده لاشه، میزان کاهش بین تیمار شاهد با تیمار4 معنی¬دار بود. در مورد برخی خصوصیات کیفی لاشه¬ها، در طول لاشه و ضخامت چربی چشتی و چربی احشایی، با افزایش تفاله چغندرقند در تیمارها، فقط ضخامت چربی پشتی ، به طور منظم کاهش یافت و این کاهش بین تیمار شاهد و سایرین معنی¬دار بود. در مورد کیفیت گوشت عضله راسته، میزان PH گوشت ، افت حاصل از پخت، تست برش،شاخص روشنایی شاخص قرمزی ، شاخص زردی، ضریب اشباعیت و زاویه رنگ ، با افزایش تفاله چغندرقند در تیمارها ، در هیچ¬یک تفاوت معنی¬داری یافت نشد اما میزان قرمزی گوشت به طور منظم کاهش یافت . در مورد ترکیبات گوشت عضله راسته، درصد رطوبت، پروتئین خام ، چربی و خاکسترخام، با افزایش تفاله چغندر قند در تیمارها نسبت به تیمار شاهد، فقط میزان چربی عضله راسته کاهش یافت و این کاهش بین تیمار شاهد و تیمار 4 معنی¬دار بود.
- Abstract
- Abstract In this research 32 cows with the average primary weight of 343±1 and with treatments and eight repetitions for 90 days were studied. For treatment beet pulp was substituted by silage corn 0, 6, 12 and 18 percent respectively. In these diets a constant composition of alfalfa (12 percent), barley (35.7 percent), corn (15.64 percent), soybean meal (4.69 percent), canola meal (4.69 percent), bran (7.11 percent), carbonate calcium (0.56 percent), calcium phosphate (0.28 percent), sodium bicarbonate (0.71 percent), salt (0.28 percent), mineral (0.58 percent) were used in each treatment. Amount of protein (15 percent) and metabolism energy were equal in all of treatments. The purpose of this study is evaluation of substitution of stillage corn by beet pulp which contain high level of fiber and energy in rations of fattening cows. Although by approaching to the end of fattening time requirement of energy increase, need for fiber decrease. Due to the fact that at the end of summer the shortage of corn silage is common, this substitution can help for resolving this problem. In this project some question is posed: 1) Is beet pulp whit 45.8 percent NDF a good substitution for corn silage with 45-55 percent NDF and cause improvement of weight addition and prevention of acidosis? 3) Is there any negative effect on rumenal metabolites of Holstein cows? 4) What are the economic effect of this substitution on costs of Animal husbandry? The cows with the average weight of 436±6 were Slayed after 90 days. Yield of beef growth were measured among 4 treatments and result showed significant difference at daily weight addition, and Dry Matter Intake and daily Dry Matter Intake to weight addition. Enhancing beet pulp caused to increasing in daily weigh addition and the higher amount of daily weight addition was belong to treatment 3 witch was different from other treatments significantly. Daily feed intake was increased consecutively according to beet pulp enhancement. There was a significant difference between control dry matter intakes with treatment 4. Intake feed to daily weight addition lessened erratically by beet pulp increasing and treatment 3 reduction was different with other treatments significantly. As a result treatment 3 has the lowest amount in this factor and the best yield of beefs. Nutrients apparent digestibility percentage between 4 treatment in gastrointestinal tract (dry matter, raw ash, organic material, raw protein and cell wall ) had not significant difference but in all treatments by addition the amount of beet pulp, protein digestibility increased regularly. As well as Organic material digestibility totally mounted than control and this enhancement pattern was as a quadratic curve and the most amount was in treatment 3. Digestibility of cell wall decreased regularly and this may be because of inequality in the call wall of rations. In measuring rumenal factors according to beet pulp amount increase, pH lessened (5.7- 6.65) significantly as a regular pattern and this was in a health and natural range of rumen (5.5- 7.2). Also amount of total volatile free acid increased regularly and significantly. Whereas amount of each single volatile free acid mounted regularly, none of them increased significantly. But ratio of acetate to propionate was constant in all treatments (2.33). Time of chewing and cudding activity by increasing beet pulp were significant only in time of eating factor during 24 hours. This factor had a erratic reduction than control and the lowest are belong to treatment 2 and 3. The most activity of cudding was for treatment 3 and the higher amount of chewing activity and ration of eating time to cudding were belong for control and it was not significant. Blood parameters that were measured include: glucose, triglyceride, cholesterol, total protein, and albumin. Only glucose was significant among them and its amount increased regularly by beet pulp enhancement and there was a significant different between treatment 4 and control. Carcass characteristics About quantity of the carcasses, salable parts and organs of carcass, there was no significant difference among treatments by increasing of beet pulp amount but carcass weight and efficiency lessened regularly and about carcass weight this reduction was significant between treatments and controls. As well as regarding to carcass efficiency reduction vas significant between control ant treatment 4. About some of qualitative characteristics of carcasses, in carcass length, Thickness of the dorsal fat and visceral fat only thickness of dorsal fat decreased regularly by increasing beet pulp amount and this reduction was significant between controls and other treatments. Concerning sirloin muscle meat quality, meat pH amount, Loss of baking, shear testing, light index, the red index, yellow index, saturation coefficient and Angle color, there was no significant difference by beet pulp enhancement, but amount of red color of meat decreased regularly. Regarding to sirloin muscle meat composition, moisture percentage, raw protein, raw fat and ash by increasing beet pulp amount in treatment just fat amount of sirloin muscle declined and this reduction was significantly different between control ant treatments 4.