عنوان پایاننامه
مطالعه جمجمه سنجی با استفاده از متدهای کلاسیک جمجمه سنجی و تکنیک ژئو متریک مورفو متریک
- رشته تحصیلی
- باستان شناسی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 51256;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 39549
- تاریخ دفاع
- ۱۴ اسفند ۱۳۸۶
- دانشجو
- زهرا افشار
- استاد راهنما
- کمال الدین نیکنامی
- چکیده
- مطالعه بقایای اسکلت های انسانی ، همواره رویکرد مورد علاقه باستان شناسان در طی حفاری های باستان شناسی بوده است . با مطالعه و بررسی این بقایا می توان اطلاعات ارزشمندی در رابطه با جوامع انسانی درگذشته بدست آورد. مطالعه ریخت شناسی جمجمه ها و دندان های باستانی، در جهت تشخیص وابستگی ها و نسبت های فامیلی انسان ها ، کمک بسیاری به باستان شناس کرده ، و زمینه را برای درک بهتر از مردمان جوامع باستان فراهم می نماید . جمجمه تنها بخشی از اسکلت است که به صورت گسترده در بررسی ها و مطالعات فامیلی میان جمعیت ها از آن استفاده می شود (White 2000 :425 ) . مهاجرت های بزرگ و گروهی انسان ها ممکن است شواهدی را در ثبت یافته های استخوانی بجا بگذارند، از این رو انسان شناس جسمانی می تواند با مطالعه دقیق جمجمه ها و استخوان های انسان ها ، به منظور تشخیص نشانه هایی دال بر مهاجرت های اقوام باستانی و نیز کشف شباهت های فامیلی بین این مردم، کمک بسیاری به باستان شناس و معنی دادن به مواد فرهنگی کشف شده ، نماید (مایز 1381 : 132). بحث و تبادل نظر در خصوص منشاء و مهاجرت های مردمان عصر مفرغ و آهن در فلات ایران دیر زمانی است که ذهن بسیاری از باستان شناسان را به خود معطوف داشته است. تا کنون غالب فرضیات برپایه مقایسه بقایای باستان شناختی حاصل از حفاری محوطه های باستانی (سفال ، دست افزار، معماری و ...) استوار بوده است که به نوبه خود دارای مزایا و در عین حال کاستی هایی هستند. با وارد نمودن اطلاعات انسان شناسی می توان بعد جدیدی به این مباحث بخشید. داده های باستان شناسی بدست آمده از محوطه های شمال ایران در اواسط هزاره دوم ق م ، تغییرات و تحولات متفاوتی، از جمله مهاجرت اقوام جدید را به داخل ایران را پیش بینی می کند ( Mousavi 2005 ). شواهد باستان شناختی نشان می دهد که در اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم ق م ارتباطات فرهنگی و جغرافیایی بین مناطق دوردست برقرار شده بود و به دنبال آن تعاملات و برخوردهای فرهنگی بین بین النهرین، فلات ایران، خلیج فارس، مناطق عربی، هند و آسیای مرکزی بوجود آمد ( Lamberg – Karlovsky 1993). مدارک و شواهد باستان شناختی نشان می دهد که ، درحدود اواسط هزاره دوم ق م ، در عصر مفرغ متاخر، محوطه های شمال ایران از جمله حصار c ? ، تورنگ تپه ، شاه تپه ، یاریم تپه متروک و خالی از سکنه شدند، و بسیاری از محوطه های آسیای مرکزی مانند جنوب ترکمنستان، آلتین تپه که استقرارهای شهر نشینی بودند، به استقرارهای روستایی کوچک تبدیل شده، و یا ساکنین محل زندگی خود را ترک کرده و رفتند ( Masson & Sarianidi 1972:141). پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباطات و شباهت ها و نسبت های فامیلی و خویشاوندی احتمالی بین مردمان عصر مفرغ و آهن محوطه های حصار ، شاه تپه ، گوهر تپه و دیلمان ، واقع درمنطقه شمال ایران ، و همچنین بررسی پیوندها و وابستگی های فامیلی ساکنین محوطه های مذکور، با مردمان شمال باکتریا ، در رابطه با نقل و انتقالات وحرکت های هزاره سوم و دوم ق م انجام شده است . در این تحقیق مجموعا 360 جمجمه مردمان عصر مفرغ و آهن، از محوطه های شمال ایران و شمال باکتریا، مورد مطالعات جمجمه سنجی با استفاده از روشهای کلاسیک و ژئومتریک مورفومتریک قرار گرفت. درمقایسه جمجمه سنجی این نمونه ها، از روش های آماری آنالیز خوشه ای و تشخیصی نیز استفاده شد. مطالعات جمجمه سنجی محوطه ها و آنالیز های آماری انجام شده در تحقیق حاضر ، وابستگی و شباهت های فامیلی بین مردمان عصر مفرغ ، محوطه های شمال شرق ایران را با ساکنین باکتریا نشان داد . با استناد به نظریات باستان شناختی ، ساکنین باکتریا با قبایل مناطق استپ در ارتباط بوده و برخی باستان شناسان، این قبایل را هندو آریایی می شناسند. مردمان عصر آهن دیلمان شباهت و همانندی نزدیکی به مردمان حصار ??? نشان دادند ، در صورتیکه ساکنین عصر آهن گوهر تپه هیچ شباهتی نزدیکی به مردم محوطه های عصر مفرغ شمال شرق ایران و عصر آهن دیلمان نشان ندادند.
- Abstract
- Abstract Discussion over the origin and immigrations of ancient Bronze and Iron Age of Iran has so far been a challenging problem of Iranian Archaeology. Most hypothesis are based on archaeological data (Ceramics, burial customs, lack of settlements and etc) that obtained from 3rd and 2nd millennium BC sites in Iran. The archaeological data have generated a whole series of speculations on the origin of such a change, which has generally been attributed to the introduction of a new population on the Iranian plateau. It has been suggested that there were some migrations from central Asia to northern Iran during 3rd and 2nd millennium BC .Accepting this hypothesis, which has been strongly supported by the archaeological data, the significance of working on sites belonging to the 3rd and 2nd millennium BC (Gohar Tape, Tape Hissar, Shah Tape, etc) is obvious. This study investigates the biological affinities of ancient Bronze and Iron Age people of North Iran (Tape Hissar-Shah Tape-Gohar Tape- Dilaman) and North Bacteria (Sapalli - Djarkutan). 360 adult's skulls (Female – Male) of 10 Bronze and Iron Age samples from Central Asia (North Bacteria) and North Iran are compared. Craniometric differences between samples are compared with Craniometric assessment and Geometric Morphometric study by employing Cluster Analysis and Canonical Discriminate Analysis. Results obtain by this analysis indicate that affinities are closest between Northeastern Iran samples and North Bactrian inhabitants.