عنوان پایان‌نامه

تبارشناسی فوکویی سکسوالیته در ایران



    دانشجو در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۸۷ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "تبارشناسی فوکویی سکسوالیته در ایران" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    علوم سیاسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP2407;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 42111
    تاریخ دفاع
    ۳۰ شهریور ۱۳۸۷
    دانشجو
    مصطفی اسدی
    استاد راهنما
    سیدرحیم ابوالحسنی

    چکیده: برای من مسایل جنسی یک دغدغه بنیادین نبوده است.همواره این پرسش را با خود به همراه داشته ام که چرا تحولات نظری جدید در حوزه دانش سیاسی در فضای آکادمیک ایران با نوعی مقاومت روبرو بوده است . از نظر من اساسا جریان پست مدرنیزم در ایران با نوعی بدفهمی همراه بوده، به طوریکه پست مدرنیزم با رد شناخت، انکار بنیاد ها، طرد کنکاش پژوهش گرانه، لا ادری گری، نیهیلیزم وآنارشیزم و... مترادف خوانده شده است . متاسفانه در ایران این ایده مهمل جریان دارد که پست مدرنیزم اساسا یک پدیده غربی است و بنابراین طرح آن درباره مسائل ایران در عمل به این دلیل که ما هنوز به مدرنیته نرسیده ایم یا در حال گذاریم یا چیزی شبیه به این، (با نادیده گیری تقابل های حیطه نظر و عمل و امکاناتی که می تواند پست مدرنیزم در جهت ره گیری و آسیب شناسیِ کاستی های ِمدرنیته برایمان به ارمغان آورد ) نالازم است! هر چه بیشتر در میان آرای اندیشمندان جریان ساز پست مدرن نظر افکندم؛ بیشترنسبت به این تعبیر های نا متعارف، دچار تردید شدم . من همواره مترصد فرصتی بودم تا نشان دهم که چطور پست مدرنیزم می تواند برای ما در پژوهش های جدید سیاسی حائز اهمیت باشد .یا دست کم از چنین امکانی پرسش کنم . از منظر من بی اعتنایی به چشم انداز پست مدرنیزم در سیاست نادیده گرفتنِ دست آورد های اخیری است که حوزه دانش سیاسی بدان دست یافته است،پست مدرنیسم اگر چه آخرین تحولات حوزه دانش سیاسی نیست اما مهمترین آن هست . به نظر می رسد که چشم انداز پست مدرن، چشم اندازی است که می توان از طریق آن، با در نظر گرفتن محدودیت های مدرنیته و همگام با احتیاط کاری های نظری لازم اقدام به اندیشه ورزی در حوزه سیاست نمود. این پژوهش با این هدف ابتدایی انجام می پذیرد که تمرینی باشد برای نمایش این امکان نظری . یعنی اینکه آیا پست مدرنیزم می تواند به عنوان یک الگوی نظری برای پژوهش های سیاسی در ایران طرح شود؟ من سعی کرده ام از طریق توجه به تبارشناسی به عنوان متد اصلی و حتی چهارچوب معرفتیِ میشل فوکو، اندیشمند بینارشته ای وجنجالی دهه 70 و 80 فرانسه نشان دهم که امکان پی گیری موضوعات سیاسی و ایرانی از طریق یک شیوه کمابیش پست مدرنیستی از میان نرفته است. مسئله دیگر این بود که با توجه به تحولات نظری در حوزه دانش سیاسی و تحول مفاهیم سیاسی ؛ نظریه سیاسی به سمتی تغییر جهت یافته که می خواهد به آنچه که من «حوزه های نااندیشیده سیاسی» می نامم،(به درستی نمی دانم این نگاه در اساس وجود دارد یا نه ) بپردازد. مفاهیم بسیاری که تا به امروز سیاسی پنداشته نمی شدند امروزه در پرتو چشم انداز پست مدرن کاملا سیاسی شده اند،و چه بسا عین سیاست؛ بدین معنی که وجوهِ نادیده سیاسیِ مفاهیم، امروزه آشکار شده است . طرح جنس به مثابه یک مفهوم سیاسی در جاییکه بر زمینه ای ازآگاهی و عقلانیت صرف،ضمیمه نشده نمونه ای از این چرخش های نظری می تواند عنوان شود. نکته بعدی این که، سخن گفتن درباره سکسوالیته همواره در کشور ما با محدودیت ها و خودسانسوری ها و مهمتراز آن با گونه ای ترس همراه بوده است ترس از چه ؟؛ نمی دانیم. از سرکوب؟، از سانسور؟، از دین ؟ از عفت عمومی ؟، ما از چیزی می ترسیم که نمی دانیم چیست؟ درایران سخن گفتن درباره سکسوالیته، به مثابه چیزی راز آمیز و گناه آلود تلقی شده است و این بزرگترین مانع برای رسیدن به یک گفتمان متعارف پیرامون آن است . جنسیت چیزی است که همواره ازگفت و گو درباره آن منع شده ایم و منع کرده ایم، چنین خود سانسوری ها و کنترل هایی، سبب ساز نهایی در غبار ابهام قرار گرفتن مفهوم سکس است. این پژوهش در راستای نمایش ضرورت بازگویی درباره جنسیت؛ می کوشد . مسئله بعدی این بودکه اکثر پژوهش هایی که در ایران درباره جنسیت صورت گرفته اند حاوی یک سوء تفاهم اساسی از مفهوم جنسیت هستند .آنها متوجه تفاوت 2 بار معنایی جنسیت نبوده اند یکی تحت اصطلاح sexuality که معطوف به زمینه میل و آنچه میان آن و بدن جاری است، می شود و دیگری اصطلاح gender که جنسیت را در مفهوم زنانگی و مردانگی آن به حساب می آورد. این دومی که عمومی تر است، به نوشتار خاصیتی فمینیستی می دهد. چیزی که من به سختی تلاش دارم در این پژوهش از آن دوری کنم. مطلب بعدی که می خواهم درباره آن توضیح دهم باز مساله ای درباره سکسوالیته است اگر از نظر فروید سکس امری است که در کنش آگاهانه ما موثر است و باید آنرا در جایی در زمینه عقلانیت، ضمیمه کرد و از نظر یونگ در کنش سیاسی موثر است و اگر از نظر فوکو، امر جنسی امری است زبانی و پی گیری آن متضمن رهگیری شیوه های بیانی و تشخیص گفتمان جنسی ویژه خود می باشد؛ از نظر دولوز امور اساسا جنسی هستند، بنابراین امر سیاسی خود امری است جنسی. بدین معنا که میل می تواند کنش سیاسی ما را «مستقلا» شکل دهد، دولوز با تشخیصِ دو گونه میل جنسی ِ «پارانویا» و « شیزوفرنیا» در دو گونه عمل سیاسی بحث می کند :«گونه ای عمل که به سوی پیوستگی، نظم و نظام سازی حرکت میکند» و «گونه ای عمل دیگر که میل به گسستگی، بی نظمی و فروپاشی نظام ها دارد» . صرف نظر از اینکه کدامیک از چشم انداز های ذکر شده درباره جنس،حقیقی تر از دیگری است، سخن گفتن از سکس در ایران رابرای رسیدن به گفتمانی سرنوشت ساز و نظری درباره جنس همواره ضروری احساس کرده ام . درطول تاریخ ایران , شاهد مکانیزم های متفاوت در اعمال قدرت بر سکسوالیته هستیم که متاثر از آن شاهد نشانه های زبانی ویژه جنسی (بیان جنسی اجتماعی مخصوص به خود) خواهیم شد .با پی گیری این مکانیزم ها می توانیم اقدام به ترسیم تصویری نماییم که بر اساس آن گفتمان های جنسی متعددی تشخیص داده می شود؛ این گفتمانها اولا از نظر رویه یا شیوه بیانی از یکدیگر تفکیک می شوند و ثانیا از طریق شیوه تولید آنها یعنی از طریق تکنیک های اعمال قدرت از هم تشخیص داده می شوند (نمودار 1). به این ترتیب که در دوره ماقبل صفویه متناسب با مکانیزم های اعمال قدرت خویش , شاهد دوره باز جنسی( دوره جلوه نمایی میل در عرصه عمومی , رک گویی وسهل گیری های جنسی)هستیم. در این گفتمان"ِرومانتیک" , سکس توانسته است که تحت اشکال گوناگون در عرصه های گوناگون نظیر ادبیات , نقاشی , موسیقی , معماری و... بروز یابد , دیده شود یا در آنها به سخن در آید . ما از طریق پی گیری نشانه های زبانی در حوزه های مختلف اقدام به شناسایی رابطه میان بیانِ ِجنسی و شیوه اعمال قدرت خواهیم کرد. اما از دوره صفویه با تغییر در این مکانیزم ها , گفتمان جدید جنسی شکل گرفت که ازآن تحت عنوان گفتمان" کلاسیک" جنسی نام می بریم . در این دوره جنسیت به طور بی وقفه تحت قوانین و محرکه های دیگر, کنترل و به بیان فوکویی سرکوب می شوند . نشانه های این کنترل را می توان از طریق عرصه های گوناگون زبانی پی گیری کرد .این گفتمان تادوره پهلوی کماکان حاکم بود تا دراین دوره یعنی از زمان تصویب قانون کشف حجاب شاهد آغاز گفتمان جنسی جدیدی هستیم گفتمانی که از آن تحت عنوان گفتمان "انقلابی"نام می برم؛ به این معنی که مکانیزم هایی ترتیب داده شد تا از طریق آن بتوان جنسیت را که از عرصه عمومی در طول گفتمان کلاسیک پنهان شده بود , به آن بازگرداند , در واقع قانون کشف حجاب بیش از آنکه تلاشی باشد در جهت نمایش زنان در عرصه عمومی , نادانسته تلاشی است در جهت نمایش سکس در عرصه عمومی . مجموعه این مکانیزم ها که از طریق سازو کارهای حقوقی یا عرفی شکل می گرفتند و آثار آن را می توانیم در عرصه های گوناگون زبانی نظیر معماری ,نقاشی,عکاسی,سینما ,موسیقی ,ادبیات و... دنبال کنیم؛ در نهایت به ایجاد شکل جدیدی از گفتمان انجامید . در این گفتمان همچنین می توانیم دو گونه نهاد اعمال قدرت نام ببریم نهاد هایی که در جست و جوی کنترل سکس به منظور رها سازی آن و یا به گونه ای در جست و جوی بیان آزادانه سکس در عرصه عمومی بودند و نیز نهاد هایی که در برابر این مکانیزم، مکانیزم های مقاومتی ترتیب می دادند . برآیند نیروهایی که بر یکدیگر می آویزند وضعیتی است سراسر انقلابی که در آن شاهد نشانه های زبانی متراکم و متقابل در برابر هم هستیم گونه ای صف آرایی نیروها. تا وقوع انقلاب 57 یعنی گفتمان انقلابی با وقوع آن خاتمه یافت و با تصویب قانون حجاب گفتمان جدیدی شکل گرفت که در ابتدا نوعی بازگشت به مکانیزم های گفتمان کلاسیک به نظر می آمد اما به تدریج به شکلی تازه بدل شد که تصویری را ارائه داد که نزدیک به آنچیزی است که از آن تحت عنوان آنارشی نام می برم. در این گفتمان از یک سو سکس کنترل و یا به عبارتی دیگر سکسوالیته به طور فزاینده از عرصه عمومی سانسور و تعدیل شد و یا تحت قوانین و تکنیک های اعمال کنترل به طور کلی حذف شد و از سوی دیگر تحت مقاومتی غیر نهاد مند سکسوالیته خود بی وقفه بااعمال قدرت در جهت فروپاشی نظم های مستقر یا ساخت نظم های جدید قرار گرفت.؛ این پژوهش سراسر در جست وجوی آزمون چنین فرضی است.