عنوان پایان‌نامه

خوانش سبک شناسانه ساختارهای دراماتیک: مطالعه تطبیقی هلاس اثر پرسی شلی و پارسایان اثر اشیل



    دانشجو در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "خوانش سبک شناسانه ساختارهای دراماتیک: مطالعه تطبیقی هلاس اثر پرسی شلی و پارسایان اثر اشیل" را دفاع نموده است.


    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده زبانها و ادبیات خارجی شماره ثبت: 2/1798;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 66639
    تاریخ دفاع
    ۳۰ شهریور ۱۳۹۳

    هلاس، آخرین اثر نمایشی شلی، وابسنگی زیادی را به پارسیان اثر آشیل نشان میدهد طوری که میتوان یکی را پیشرو دیگری خواند. به طوری مشابه هر دو نمایشنامه بر یونان متمرکز هستند و پیروزی این کشور را بر دشمنانش نشان میدهند، اگرچه این رخداد برای آشیل کاملا پایان یافته بود در زمان شلی هنوز جریان داشت. با این حال صدای غالب در هر دو نمونه به دشمنان یونان، پارسیان از یک سو و عثمانیان از سوی دیگر، داده شده است. مطالعه حاضر سعی دارد مقایسه ای از ساختارهای دراماتیک ایندو نمایشنامه نشان دهد و برای این کار از سبک شناسی دراماتیک استفاده مینماید. این روش که از فرمالیسم روسی و مکتب پراگ نشئت گرفته بیشتر بر متن متمرکز است و در تفسیر خود از دیدگاهی زبانشناسانه بهره میبرد. بهمین ترتیب برای آنکه عناصر یک نمایشنامه را بیابد، نیاز است از حوزه های پراگماتیسم و تحلیل گفتمان بهره بجوید تا به خوانشی اصولیتر از متن برسد. بنابراین این مطالعه به تکنیکهایی همچون نوبت گفتار توجه میکند تا بخصوص هویت وابسته به قدرت هر شخصیت را به نمایش بگذارد و ببیند آیا اینها با جایگاه شخصیتها همخوانی دارد یا نه. از آنجایی که هر دو نمایشنامه در محیطی سلطنتی اتفاق میافتند، پس بطور مستقیم با قدرت در ارتباط هستند، تغییراتی که در این هویتهای قدرت محور برای بعضی از این شخصیتها، بخصوص پادشاهان، رخ میدهد، و با این تحلیل قابل بنمایش گذاشته شدن هستند، بسیار پر اهمیت میباشد. این تغییرات همانطور که این مطالعه نشان خواهد داد برای هر دو کار صادق است اما با میزانی متفاوت و از جنسی نامشابه اتفاق می¬افتند که این خود متاثر از زمان نوشته شدن هر یک از این نمایشنامه ها می¬باشد. کلیدواژگان: هلاس، پارسیان، سبک شناسی، تحلیل گفتمان، هویتهای قدرت محور
    Abstract
    Shelley’s last closet drama, Hellas, shows so many affinities with Aeschylus’ Persians that one can be called the precursor of the other. In a similar fashion, both plays are centered on Greece, dramatizing a Greek victory, which, though a fully-concluded event for Aeschylus, was a yet-ongoing struggle while Shelley composed his play; however, the dominant voice in each case is given to Greek enemies, the Persians on one hand and the Ottomans on the other. The present study attempts to offer a comparison of the dramatic structures of the two plays, adopting dramatic stylistics in so doing. Rooted from Russian Formalism and Prague School, this approach is mainly concerned with the text, taking a linguistic view in its interpretation. As such, in order to explain the dynamics of a play, as a branch of literary genre exposable to the techniques of stylistic readings, one needs to seek help from the two areas of “pragmatics” and “discourse analysis” to come up with a more systematic functional reading of the texts. Therefore, the current study will focus on techniques such as the turns, taken by each character, to reveal their power-oriented identities and examine if they are appropriate with regards to their position within each text. Since the setting of both plays is royal, hence directly related to power, the alteration of power-related identity in case of some characters, particularly the sovereigns, is of great interest. Such a change, as the study will show, occurs in both cases though it is with varying degree and of different nature, which is indeed a consequence of the time in which each play was written. Key word: Hellas, Persians, stylistics, discourse analysis, power identities