عنوان پایان‌نامه

امرسیاسی سامان حقیقت و نظم اجتماعی : مطالعه موردی نظریه سیاسی دکتر مهدی حائری یزدی



    دانشجو در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "امرسیاسی سامان حقیقت و نظم اجتماعی : مطالعه موردی نظریه سیاسی دکتر مهدی حائری یزدی" را دفاع نموده است.


    دانشجو
    امیر راقب
    استاد راهنما
    مجید حسینی
    رشته تحصیلی
    علوم سیاسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3695;کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3695;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 66213
    تاریخ دفاع
    ۳۱ شهریور ۱۳۹۳

    بی¬تردید بهترین طریقه¬ی کاوش پیرامون رابطه¬ی «سیاست» با دیگر قلمروهای حیات بشری، آغاز از منشاء سیاست و کنکاش در بنیانِ رابطه¬ی سیاسی و اندیشیدن در مبانی و مبادی هستی¬شناختیِ آن است. به این ترتیب خواهیم توانست، با عبور از دعاویِ متعارض معرفت¬شناختی پیرامون نسبت «فرم¬های سیاسی» نظیر دموکراسی، اقتدارگرایی و... با دیگر گفتارها و آموزه¬های دخیل در حیات اجتماعی انسان، اعم از اخلاق، دین و فرهنگ، در لحظه¬¬ی «آغازین» ورود سیاست به حیطه¬ی روابط انسانی، از آن عکس¬برداری کرده و پیوند یا گسست بنیادین آن با دیگر حیطه¬های امر¬ اجتماعی را از همین زاویه¬ی هستی¬شناختی نشان دهیم. با ورود به مقوله¬ی سیاست از همین مجرای نظری- روش¬شناختی است که همچنین می¬توانیم مقوله «نظم سیاسی» و فرم¬های گوناگون حیات سیاسی را به بنیان-های آن در ورای هرگونه احکام متعارف جامعه¬شناختی و سیاست¬شناختی، بازگردانده و در پیوند با هستی¬شناسی، قرار دهیم. پیوند سیاست با هستی¬شناسی که معرف گفتار امرسیاسی است، پرسش از «فرم سیاسی» را به پرسش از «حقیقت»، پیوند می¬زند. به این ترتیب، امرسیاسی، در نسبت با بنیان هستیِ جمعی بشر، با «امر حقیقی» ناظر بر بنیانِ هستی - و در نگرش توحیدی، «امرالهی» - ، پیوند می¬خورد و راهبردی برای مطالعه¬ی سیاست در نسبت با فلسفه و الهیات، به دست می¬آید. بر همین اساس، در این نوشتار، به منظور بازخوانی رابطه¬ی فرم سیاسی و حقیقت، «امرسیاسی» به مثابه بنیان هستی¬شناختی رابطه¬ی سیاسی را در پیوند با «امرالهی» به مثابه هستی¬شناسیِ توحیدیِ منشاء هستی، نگریسته¬ایم و تلاش کرده¬ایم تا این پیوند را در خلال مطالعه موردی آرای دکتر مهدی حائری یزدی، مورد کنکاش قرار داده¬ایم. هدف نهایی ما تلاش برای ارائه¬ی منظری نو از رابطه¬ی دین و سیاست، فراتر از دوگانه¬های رایج جاری در سپهر فکری- فرهنگی ایرانِ معاصر بوده است. در رهیافت از سیاست، به رابطه سیاسی و از امر سیاسی به «امرالهی»، از هستی¬شناسی فلسفی و «نظریه¬ی حقیقت»، به منزله¬ی میانجی بهره برده¬ایم. رهیافتی که در خوانش تطبیقیِ «فلسفه¬ی الهی» دکتر حائری یزدی، با «هستی¬شناسی حقیقت» در گفتار بنیامین، بدیو و آگامبن، که همگی خوانش¬های معاصر از هستی¬شناسی دازاین هایدگر است؛ پی¬جویی شده است و در نهایت، به ترسیم «امرسیاسی» به مثابه کنش انسانی معطوف به بالقوگی وجودی انسان در نسبت با حقیقت هستی (ذات باری¬تعالی) انجامیده است. سویه¬ی سیاسیِ حیاتِ انسان - در جهان- که لاجرم نظم و رژیمی منعطف و متکثر، در نسبت با بنیانِ بالقوه و تعین¬ناپذیر حقیقتِ قدسی هستی انسانی را به منظور پیوند با «حقیقتِ نام¬ناپذیر» هستی، پیش می¬کشد. تلاش ما بر آن بوده است که بر شانه¬های این رهیافت نظری و مفهومی، از مفاهیم اساسی فلسفه¬ی اسلامی - از قبیل حرکت جوهری، امکان فقری، اصالت وجود، وحدت وجود و حکمت نظری و عملی- در آرای دکتر حائری یزدی، خوانشی نو و عمیقا سیاسی ارائه داده و نسبت آن با دکترین «وکالت مالکان شخصی مشاع» که فرم سیاسی پیشنهادی دکتر حائری یزدی در آثارشان می¬باشد؛ را بازخوانی کنیم.
    Abstract
    چکیده انگلیسی ندارد