عنوان پایان‌نامه

مقایسه فلسفه اجتماعی شهید مطهری و گیدنز



    دانشجو در تاریخ ۰۲ مهر ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "مقایسه فلسفه اجتماعی شهید مطهری و گیدنز" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    علوم سیاسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3642;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 64904;کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3642;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 64904
    تاریخ دفاع
    ۰۲ مهر ۱۳۹۳

    در تحلیل اجتماعی و جامعه‌شناختی سه رویکرد عمده وجود دارد. عده‌ای عنصر اصلی تحلیل را ساختارهای اجتماعی می دانند(دیدگاه‌های ساختارگرا)، برخی عنصر اصلی را عامل‌های انسانی(دیدگاه‌های عاملیت محور) و عده‌ای هم قائل به تلفیق این دو عنصر در تحلیل هستند. دیدگاه‌های تلفیقی نیز خود به دو بخش تقسیم می‌شوند. برخی نسبت رابطه بین این دو عنصر را همسانی می دانند و برخی آن‌ها را ناهمسان می دانند(مانند مارگارت آرچر). آنتونی گیدنز، مشهورترین نظریه‌پرداز اجتماعی معاصر در نظریه «ساخت یابی» خود قائل به دیدگاه تلفیقی و همسان دیدن این دو عنصر است. در فلسفه اجتماعی برخی جامعه را به‌عنوان یک حقیقت عینی و واقعی می دانند و قائل به اصالت جامعه هستند. برخی(مثلاً دیدگاه‌های متأثر از معرفت شناسی تجربی) منکر وجود چیزی به نام جامعه در معنای فوق هستند و قائل به اصالت فرد شده اند.دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری نظریه ای تلفیقی ما بین اصالت جامعه و اصالت فرد است و آن دو قائل به نظریه «اصالت جامعه و اصالت فرد» شده اند. همچنین رابطه‌ی میان جامعه و فرد را از نوع ترکب حقیقی می دانند. این دیدگاه برخلاف نگاههای استاد مصباح یزدی و شهید محمد باقر صدر است که منکر اصالت جامعه هستند. ادبیات علمی و جهان‌بینی آنتونی گیدنز(طبق نظریه ساخت یابی) و شهید مطهری(طبق نظریه اصالت جامعه و فرد) با هم تفاوت دارند زیرا ادبیات گیدنز جامعه‌شناختی در جهان‌بینی غربی است و ادبیات شهید مطهری فلسفی- نقلی طبق جهان‌بینی اسلامی است. اما هر دو در زمینه ی نگاه به پارامترهای اصلی تحلیل اجتماعی یعنی انسان و عوامل غیرانسانی(ساختار/جامعه) و هچنین متأثر از این نوع تحلیل در زمینه جبر و اختیار داری اشتراکاتی هستند که در این تحقیق به تبیین آن پرداخته ایم.
    Abstract
    There are three approaches in social and sociology analysis. Some know the social structures as the main element of analysis ( structuralism view), some consider human factors as the main element of analysis ( factor-based views) and some other know combination of these two elements as the main element of analysis. Combinative views are divided into two parts. Some know the similarity as the ratio of relation between these two elements and some know them non- similar ( like Margaret Archer). Anthony Giddens , well-known contemporary social theorist considers these two elements similar and he grants the combinative view in his “ finding structure “ theory. In social philosophy, some know the society as the objective reality and grant the socialism. Some( views affected by experimental epistemology ) deny something called society and grant individualism. The view of Allameh Tabatabaee and Motahari is the combination between socialism and individualism and they grant the theory of ” socialism and individualism”. Also, they know the relationship between society and individual the real combination. This view is contrary to views of Mesbah Yazdi and Mohammad Baqer Sadr who deny socialism. Scientific and worldview literature of Antony Giddens ( according to theory of structuralism) is different from Motahari’s ( according to socialism and individualism). Because, Giddens’s literature is the sociology in west worldview, and literature of Motahari is quoted- philosophical according to Islamic worldview. But both of them have similarity in the field of viewing the main parameters of social analysis ,that is human and non-human factors ( structure/society) and they are affected by this kind of analysis in the field of option and constraint which are investigated in this research.