عنوان پایان‌نامه

قلب نحوی و کاربرد آن در گویش سبزواری در مقایسه با فارسی معیار رویکردی کمینه گرا



    دانشجو در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "قلب نحوی و کاربرد آن در گویش سبزواری در مقایسه با فارسی معیار رویکردی کمینه گرا" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    زبانشناسی همگانی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4047;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 66526
    تاریخ دفاع
    ۳۱ شهریور ۱۳۹۳
    دانشجو
    هما مقیسه
    استاد راهنما
    مزدک انوشه

    گویشوران هر زبانی با توجه به بافت زبانی¬ای که در آن قرار دارند و شرایط ذهنی خود و شنونده، شیو? سخن و سیاق کلام خود را برمی¬گزینند. یکی از ابزارهایی که سبب نشان¬دار شدن سخن می¬شود و بخشی از کلام را برجسته¬تر می-سازد، فرایند قلب نحوی است. قلب نحوی به معنای جابه-جایی عناصر نحوی و به¬طور دقیق¬تر، ارتقای برخی از سازه-های نحوی به همراه نقش¬های دستوریشان در اشتقاق به-منظور دست یافتن به خوانش نشان¬دار است. در این پژوهش تلاش می¬شود تا جنبه¬های مبتداسازی و تأکیدسازی که از مهم¬ترین فرایندهای قلب نحوی به¬شمار می¬روند، در گویش سبزواری بررسی شود. بدین منظور، تعدادی داده به فارسی محاوره¬ای معیار از منابع نوشتاری جمع¬آوری و تلاش می¬شود به تحلیلی مقایسه¬ای در مورد وجود و کاربرد این فرآیند در گویش سبزواری و فارسی معیار ارائه شود. رویکرد غالب در این پژوهش، تحلیل رابرتز (2001) است که بر برنامه کمینه¬گرا مبتنی است. رابرتز قائل به وجود فرافکن¬ بیشینه تأکید و فرافکن¬های بیشینه مبتدا بر فراز گره زمان می¬شود، اما تفاوت تحلیل او با تحلیل هگمن و گوئرون (1999)، کنار گذاشتن گروه متمم¬ساز و در نظر گرفتن دو گره مازاد خودایستا و عامل است. از رهگذر بررسی داده¬های منتخب به تأیید فرضیه¬های پژوهش می¬رسیم؛ به¬این ترتیب که گویشوران سبزواری، فرایند قلب نحوی را به انگیزه¬های کلامی و بدون آگاهی، تنها برای نشان¬دار کردن بخشی از مقصود خود به¬کار می¬گیرند. شاخص گروه زمان در این گویش، جایگاه موضوع فاعل است و بنابراین سازه¬های مبتدا و مؤکد به ترتیب به جایگاه¬های شاخص گروه مبتدایی و شاخص گروه تأکیدی جابه¬جا می¬شوند. هم¬چنین در صورتی که متمم¬ساز نمود آشکار داشته¬باشد، در جایگاه شاخص گروه عامل قرار می¬گیرد. تمام داده¬های بررسی¬شده تابع تحلیل رابرتز (2001) هستند و نمونه نقضی مشاهده نمی¬شود. واژه¬های کلیدی: قلب نحوی، برنامه کمینه¬گرا، مبتداسازی، تأکیدسازی، گویش سبزواری.
    Abstract
    Any language speaker will direct his speech to the right place considering the context and listener mental conditions. He also pays attention to the words evaluating which one or ones deserve to be uttered sooner and which ones can be mentioned just in their own places. Scrambling is one of the devices making a sentence marked and some parts of speech more prominent. Scrambling is the movement or raising -if mentioning more precise- of some syntactic constituents along with their grammatical functions in a syntactic derivation to obtain a marked reading. In this research we are attempting to examine topicalization and focus movement aspects of this process in Sabzevari dialect. To gain this goal, some data are gathered from written sources in Standard Persian. Then they are converted to their Sabzevari counterparts in order to do examination and compare both sets in their usage of scrambling. We are following Roberts' (2001) within the Minimalist Program framework. In contrast with Haegeman and Gueron analysis, he omits CP and considers two additional projections (ForceP and FinP) along with TopPs and FocP above TP in a syntactic derivation. All data show no contradiction to this analysis and the said hypotheses in the research are confirmed: one approving that all speakers are applying this process in Sabzevari dialect unconsciously for the sake of verbal purposes just to make their meaning marked and clear. The other approving that the specifier of TP in this dialect is an A-position and so belongs to the subject to fulfill the EPP condition. Another confirming focused and topicalized constituents are raised to specifiers of FocP and TopP above TP respectively. And finally proving the complementizer will be inserted in the specifier of ForceP. Key words: scrambling, the Minimalist Program, topicalization, focus movement, Sabzevari dialect.