عنوان پایان‌نامه

تبارشناسی دگردیسی های داستان های مثنوی



    دانشجو در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "تبارشناسی دگردیسی های داستان های مثنوی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    زبان و ادبیات فارسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4446،;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 76420;کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4446،;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 76420
    تاریخ دفاع
    ۲۹ شهریور ۱۳۹۴
    استاد راهنما
    علیرضا حاجیان نژاد

    یکی از ویژگیهای برجستهء ادبیات فارسی آمیختگی آن با اسلوب داستانی و کاربرد تمثیل در آن است. این مشخصهء مبتنی بر خرد ایرانی نابترین صورت خود را در مثنوی مولانا جلال الدین بلخی می یابد. برخورد مولانا با مواد خام داستانی که در آثار خود بنا به مقاصد متفاوت به کار می‌‌گیرد برخوردیست عرفانی- تعلیمی از آن گونه که در آثار عرفای پیش از او شاهد آن هستیم. هریک از شخصیتهای جریان ساز در عرفان اسلامی به نوبهء خود سهمی در معنی افزایی داستانهای به کارگرفته شده توسط این گفتمان داشته است و مولانا به عنوان نقطهء اوج در شکوفایی اندیشه های صوفیانه یکی از پروردگاران معنایی در دماندن معانی تازه و بکر در کالبد داستانهای به کار گرفته شده توسط صوفیان پیش از خود، هم چون عطار و ابوسعید و سنایی و غزالی، است. عارفان و صوفیان با توجه به ساختار تصوف و نوع جهان بینی آنها همواره در داستانهایی که از منابع تاریخی، اسطوره‌ای، فولکلور و روایتهای دینی اقتباس می کنند، دخل و تصرفهایی را با توجه به شرایط و مقاصد اندیشگی خود در دلالتهای داستانها ایجاد می کنند؛ به تعبیری دیگر، داستانهای مورد استفادهء عرفا همواره دستخوش دگرگونی در حوزهء دلالتهای اولیه و آبستن شدن به دلالتهای ثانوی می شود. می‌توان گفت گفتمان تصوف برای معانی اولیه و دریافتهای رایج از تمثیلها و داستانهایی که به کار می گیرد، هرگز وقعی نمی نهد؛ بلکه تنها دغدغهء صوفی هنگام التفات به هرداستانی، قابلیت آن برای بازپروری معنایی و امکان برخورد تاویلی با آن است. مولوی نیز در داستانهای مثنوی معنوی چنین رفتاری با مواد خام تمثیلی یا داستانی مورد استفادهء خود دارد. نگارنده در این پژوهش می کوشد تا با بررسی دگردیسی های معنایی شکل گرفته در داستانهای مثنوی و مقایسهء آنها با منابع مورد استفادهء مولانا - جهت تعیین سهم او از دگردیسی های معنایی این داستانها- قانونهای کلی حاکم بر تصرفهای مولانا در این داستانها را مورد ارزیابی قرار دهد. چنین به نظر می رسد که مهمترین گزارهء حاکم بر ساختار داستانهای مثنوی قالب گفتگویی و عنصر دیالوگ باشد و این امر در تولید دلالتهای تازه در داستان- با توجه به تاثیر حسام الدین چلپی در آفرینش مثنوی- و هم در انتقال این معانی ثانوی به افراد حاضر در مجلس مولانا- که غالبا به آن سبقه ای تعلیمی- تربیتی بخشیده- تاثیر دارد. عنصر دیالوگ ما را در شناسایی سایر قوانین حاکم بر تولید دلالتهای معنایی در داستانهای مثنوی معنوی یاری می کند. کلیدواژه: مثنوی معنوی مولانا، داستان، پدیدارشناسی، مقایسهء تطبیقی، دیالوگ، نقش مخاطب
    Abstract
    One of the prominent features of Persian literature is mixing with story method and use of allegory. This feature, which based on Iranian wisdom, finds it’s purest figure in Molana’s Masnavi.Molana’s deal with story’s raw materials, which he use them for different purposes, is mystic-didactic ,the kind we see in the mystic work before him. Each of the characters in the mainstream of Islamic Sufism, have contribute toappending meanings to stories used by this forum. Molana ,apogee of prosperity of Sufism ideas,is one of the implicative creators in ensoul new and virginal meanings to microcosm of stories, which are used by former Sufis like Attar, abu saeed, sanai and ghazali. Mystics and Sufis ,according to Sufism structure and type of their world-view, always manipulate implications of stories ,which they adopt from historical and mythicand folklore stories and religious narratives, in accordance with terms and purposes of their mentality. In other word, mystic’s used stories ,always, changefrom initial indications into secondary implications.It can be said,Sufism discourse never accentuate initial semantics and common perceptions of allegories and stories they used, but the only concern of him ,during attention to an story,is its sufficiency forsemantic rehabilitation andits facility for interpretive approach. Molana,also,behave suchlike with allegoricalor fictional raw materials he uses.The author of this paper ,by investigating wrought semantic metamorphoses of tales from masnavi and compare them with resources utilized by Molana, tries to assess general rules governing Molana’s manipulation in the stories. It seems that the most important rule ,which governing the structure of the stories, is dialogue format and dialogue element. And this affects on genesisnew implictions ,in according to hesamodin chlapi’s effect oncreation of Masnavi, and on conduction of this secondary meanings to everyone in Molana’s council ,which often gives didactic-educative style to it. Dialogue element helps us withrecognizing other rules governing genesis new semantic implications in stories of masnavi.