عنوان پایان‌نامه

رابطه سبک های فرزند پروری اداک شده و هوش هیجانی با خود ناتوان سازی



    دانشجو در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "رابطه سبک های فرزند پروری اداک شده و هوش هیجانی با خود ناتوان سازی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    روانشناسی تربیتی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 49707
    تاریخ دفاع
    ۲۹ شهریور ۱۳۹۰

    چکیده: خودناتوان¬سازی راهبردی جهت مدیریت تصویر خویشتن است که برای افزایش دادن اسنادهای توانایی در صورت موفقیت و به حداقل رساندن آنها در صورت شکست، استفاده می¬شود. بکارگیری خودناتوان¬سازی هم از طریق قرار دادن موانعی در مسیر موفقیت خود و هم از طریق ادعای وجود موانعی اتفاقی به عنوان بهانه¬ای برای شکست، میسّر می¬شود. از آنجا که این راهبرد با افزایش احتمال شکست رابطه دارد، به عنوان راهبردی ناسازگار تلقی می¬شود. هدف مطالعه حاضر، تعیین رابطه سبک¬های فرزندپروری ادراک شده و هوش هیجانی با خودناتوان¬سازی بود. برای این منظور از طریق نمونه¬گیری تصادفی خوشه¬ای 420 دانش¬آموز پایه چهارم دبیرستان¬های شهر تهران (220 دختر ، 200 پسر) انتخاب و مقیاس فرزندپروری ادراک شده گرولنیک و همکاران (1997)، مقیاس هوش هیجانی شات و همکاران (1998) و مقیاس خودناتوان-سازی جونز و رودولت (1982) را تکمیل کردند. داده¬ها به وسیله ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که سبک¬های فرزندپروری ادراک شده و هوش هیجانی با خودناتوان¬سازی و خرده مقیاس¬هایش رابطه منفی معنادار دارند. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نیز نشان داد که از میان سبک¬های فرزندپروری ادراک شده و مؤلفه¬های هوش هیجانی، بهره¬وری از هیجان¬ها، ادراک از مهرورزی مادر و ادراک از مشارکت پدر به ترتیب بهترین پیش¬بین¬های خودناتوان¬سازی رفتاری و بهره¬وری از هیجان¬ها و ادراک از مشارکت پدر به ترتیب بهترین پیش¬بین¬های خودناتوان¬سازی ادعایی هستند. در مجموع، یافته¬ها بیانگر آن است که می¬توان از طریق محبت و مشارکت بیشتر والدین در امر فرزندپروری و داشتن مهارت¬های هوش هیجانی از آثار زیانبار رفتار خودناتوان¬سازی جلوگیری به عمل آورد. کلیدواژه¬ها: خودناتوان¬سازی (رفتاری و ادعایی)، سبک¬های فرزندپروری ادراک¬شده، هوش هیجانی، دانش¬آموزان دبیرستانی
    Abstract
    Abstract Self-handicapping is an image management strategy utilized by the individual to enhance ability attributions in the event of success and minimize ability attributions when failure occurs. Utilization of self-handicapping occures both through placing obstacles to success in one's path and through the use of incidental inconveniences as excuses for failure. Because this strategy is associated with an incidence of failure, it is considered a maladaptive strategy. The purpose of the current study was to investigate the relationship of perceived parenting styles and emotional intelligence to self-handicapping. For this purpose, the POPS (Grolnick et al., 1997), EIS (Schutte et al., 1998) and SHS ( Jones & Rhodewalt, 1982) were completed by 420 4th-grade high school students ( 220 females and 200 males) in Tehran who were selected through cluster random sampling. The data were analyzed using Pearson correlation coefficient and step-wise regression analysis. The results indicated that perceived parenting styles and emotional intelligence had significant negative correlation with self-handicapping. The step-wise regression analysis also suggested that among perceived parenting styles and emotional intelligence subscales, perception of mother's warmth, perception of father's involvement and emotion utilization are the best predictors of self-handicapping. In general, it can be concluded that through increasing warmth and involvement in parenting and also possessing the emotional intelligence skills one can minimize the harmful consequences of self-handicapping behavior. Keywords: Self-handicapping (behavioral & claimed), perceived parenting styles, emotional intelligence, high school students