عنوان پایان‌نامه

بررسی دیالکتیک خدایگان و بنده هگل در مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی و سارداناپولس اثر لرد بایرن



    دانشجو در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "بررسی دیالکتیک خدایگان و بنده هگل در مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی و سارداناپولس اثر لرد بایرن" را دفاع نموده است.


    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده زبانها و ادبیات خارجی شماره ثبت: 1486/2;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 49903
    تاریخ دفاع
    ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۰
    دانشجو
    فاطمه اکبری
    استاد راهنما
    سیدمحمد مرندی

    هگل در کتاب پدیدار‌شناسی ذهن، مراحل پیشرفت ذهن را بررسی می‌کند و در بخش مربوط به خودآگاهی، دیالکتیک خدایگان و بنده را به عنوان یک مرحله از مراحلی که ذهن باید برای تکامل از آن بگذرد، مطرح می‌کند. این دیالکتیک زمانی مطرح می‌شود، که دو خودآگاهی، برای اولین‌بار با هم روبرو می‌شوند و هرکدام فکر می‌کنند وجود دیگری باعث می‌شود استقلالش از بین برود. پس برای اثبات استقلال خود، دو طرف وارد پیکار می‌شوند. در دیالکتیک هگل پس از این پیکار هر یک از خودآگاهی‌ها، به تعریف جدیدی می‌رسند. آن‌که پیروز می‌شود، خدایگان و بازنده، بنده است. البته دیالکتیک خدایگان و بنده تا زمانی ادامه دارد که بین دو طرف رابطه‌ی شناخت متقابل وجود داشته‌باشد. پژوهش حاضر تلاشی در جهت بررسی امکان انطباق این نظریه، با متن نمایشنامه‌های مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی و سارداناپولس اثر لرد بایرن است که با بررسی نظرات‌ منتقدین در مورد این دو اثر و تحلیل متن دو نمایشنامه میسر می‌شود. اهمیت این پژوهش مطالعه‌ی تطبیقی و ارائه‌ی خوانش فلسفی نمایشنامه‌های انتخاب‌شده است. یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهند که دیالکتیک خدایگان و بنده در هر دو اثر وجود دارد؛ ولی شرایط لازم برای تداوم آن فراهم نیست. همچنین در هر دو اثر، به دلیل عدم وجود شناخت متقابل بین خدایگان و بنده، پیکار جدیدی به‌ر‌اه می‌افتد، اما فرجام این پیکار آن‌گونه که هگل مطرح می‌کند، نیست و با مرگ یکی از طرفین دیالکتیک پایان می‌یابد. واژگان کلیدی: دیالکتیک خدایگان و بنده، بهرام بیضایی، مرگ یزدگرد، سارداناپولس
    Abstract
    The section on “Mastery and Slavery”, one of the influential sections of Hegel’s Phenomenology of Spirit, deals with the Master/Slave dialectic as a form of consciousness that is indispensable to Hegel’s account of formation of the self. In this section two self-consciousnesses meet and engage in a “life and death struggle” that concludes in the enslavement of one and the victory of the other. The victor is the master and the enslaved is the slave. Hegel emphasizes that in the relation of master and slave “mutual recognition” is crucial and both sides need to acknowledge the value of the other. The aim of this research is to examine the possibility of tracing Master/Slave dialectic in Bahram Beyzaie’s Death of Yazdgerd and Lord Byron’s Sardanapalus. This aim is met through a review of relevant literature and analysis of the plays. The research is important in order to provide a philosophical reading of the selected plays as well as a comparative study of them. The findings underline that Master/Slave dialectic is traced in both plays; however, neither the kings nor their people possess the qualities required for the continuation of the dialectic. Moreover, in both works, the lack of “mutual recognition” between the king and his people encourages the “life and death struggle”. Nevertheless, in these plays the struggle does not amend the dialectic but destroys it because one side of the struggle is killed in the end. Key words: Hegel, Master/Slave dialectic, Death of Yazdgerd, Sardanapalus