عنوان پایان‌نامه

مقایسه سبک فیه ما فیه و مکتوبات مولانا در مقوله های نحوی



    دانشجو در تاریخ ۰۶ مهر ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "مقایسه سبک فیه ما فیه و مکتوبات مولانا در مقوله های نحوی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    زبان و ادبیات فارسی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 1794;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 57217
    تاریخ دفاع
    ۰۶ مهر ۱۳۹۰
    استاد راهنما
    سیدمصطفی موسوی راد

    در بررسی‌های مربوط به سبک، دو نوع نگاهِ عمده را می‌توان تشخیص داد: یکی نگاهِ «تزیینی» و دیگری نگاهِ «سازمند». در نگاهِ نخست، سبک چیزی است که اندیشه را صرفاً تزیین می‌کند و هیچ تعاملی با آن ندارد؛ امّا در نگاهِ دوم، رابطه سبک و معنا و نیز، رابطه زبان و اندیشه، رابطه‌ای تعاملی است و می‌توان با بررسی زبان و سبک، به مطالعه وجوهی از معنا و اندیشه پنهان در متن پرداخت؛ همچنین، در این نگاه، می‌توان یکی از مهم‌ترین جایگاه‌های تبلورِ ذهن/سبکِ نویسنده را در مسائل دستوری و نحوی جستجو کرد. با توجّه به لزومِ شناختِ هرچه بیشترِ مولانا جلال‌الدین محمّد بلخی (604-672ق)، به‌عنوانِ یکی از ارکانِ فکر و ادب دورانِ کهنِ فرهنگِ ایرانی-اسلامی، بر آنیم تا با روشی سبک‌شناختی، ساحت‌های ذهنیِ او را بیشتر بشناسیم. این مهم را با بررسیِ دو اثرِ منثورِ او، فیه‌مافیه و مکتوبات، از منظرِ دستورِ سامانه‌ای-کارکردیِ هلیدی، صورت می‌دهیم؛ فیه‌مافیه، ازآنجاکه جایگاهِ تبلورِ مولویِ «واعظ» است، و مکتوبات، ازآنجاکه مولویِ «غیرِواعظ» و متکثّر را، اعم از مولویِ «خواهشگر»، «سفارش‌کن»، «دوست»، «پدر» و ...، بازمی‌نماید. همچنین، به‌دلیلِ آنکه جهت‌گیریِ مولانا نسبت به گفته‌ها و مخاطبانش در مرکز توجّهِ پژوهشِ حاضر قرار دارد، بخشِ «فراکارکرد تعاملی» (فرانقشِ بینافردی) در نظریّه هلیدی، به‌عنوانِ مبنایِ نظریِ این تحقیق مورد استفاده واقع شد. کلیدواژه‌ها: مولوی، فیه‌مافیه، مکتوبات، سبک‌شناسی، فرانقشِ بینافردی، دستورِ سیستمی-نقشیِ هلیدی.
    Abstract
    There are two major approaches in the Style-analyzing: the Ornamental view, which maintains that the meaning is precedent and, consequently, it is decorated by style, and the Organic view, which contends that meaning and style, as well as language and mind, function simultaneously. From the latter, the Stylist can study the hidden thoughts of the Author by scrutinizing his Style. Of course, in this approach, one of the most important cases of study is the Grammar and Syntax of the text. Considering the significance of studying about Jal?l ad-D?n Mu?ammad Balkh?, [known as Rumi] (1207-1273), who is doubtlessly one of the most important figures in Persian culture and literature, in this research, our main propose is to recognize his areas of mind, from a Stylistic approach. In order to achieve these aims, we concentrate on two works of his: Fihi-Ma-Fihi, in which Rumi appears as a “preacher”, and Maktubat (letters), the Rumi’s area of "demanding", "recommending", “friendship", etc… In addition, since analyzing Rumi’s orientation toward both his speeches and addressees is the central issue of this thesis, the “Interpersonal Metafunction”, represented by M. A. K. Halliday in his Systemic-Functional Grammar, is our theoretical basis. Keywords: Rumi, Fihi-Ma-Fihi, Maktubat, Stylistics, Interpersonal Metafunction, Halliday's Systemic-Functional Grammar.