عنوان پایان‌نامه

بررسی روابط چین و اروپا از دیدگاه سازه انگاری



    دانشجو در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "بررسی روابط چین و اروپا از دیدگاه سازه انگاری" را دفاع نموده است.


    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP2905;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 50712
    تاریخ دفاع
    ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
    استاد راهنما
    ابومحمد عسگرخانی

    ظرفیت¬های اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپا این نهاد بین المللی را به یک شریک/ رقیب برای قدرتهای بزرگ جهانی تبدیل کرده است. از طرف دیگر چین نیز به عنوان یک قدرت نو ظهور آسیایی بیش از پیش در معادلات بین المللی ایفای نقش نموده است. از همین رو اتحادیه اروپا اهمیت خاصی برای روابط با این کشور قائل می باشد. در این پژوهش ما به بررسی روابط این دو قدرت جهانی از سال 1950 تا به امروز می¬پردازیم. در بررسی این روابط ما شاهد فراز و فرودهای زیادی هستیم. سؤال پژوهشی ما این است که هویت¬های متفاوت به چه میزانی در سیاست خارجی اتحادیه¬ی اروپا و چین در قبال یکدیگر تأثیرگذار بوده است؟ برای تشریح بهتر این روابط و به منظور پاسخگویی به این سؤال به نظر می¬رسد که رویکرد برساخت¬گرایی برای درک همکاری و منازعات بین طرفین می¬تواند مناسب¬تر از بقیه¬ی رویکردها باشد. رویکرد برساخت¬گرایی به ویژه به دلیل توجه به عوامل غیرمادی در کنار عوامل مادی می¬تواند در توضیح مواضع هنجاری در سیاست¬های خارجی اتحادیه¬ی اروپا و چین سودمند باشد. در این پژوهش ما از روش تحلیلی برای تشریح رفتار سیاست خارجی این دو بازیگر استفاده کرده¬ایم. نهایتاً و پس از استفاده از رویکرد برساخت¬گرایی به این نتیجه رسیدیم که هویت¬های متفاوت در فرازو نشیب¬های روابط بین اتحادیه¬ی اروپا و چین تأثیرگذار بوده است.
    Abstract
    The economic and political capabilities of the European Union have transformed this international entity to a partner/competitor for world great powers. On the other hand, China as a new Asian rising power has involved in international issues more than ever. The EU, hence, has paid more significance for its relations with China. In this paper we study the relations of these two global powers from 1950 until now. In the study of these relations we observe a lot of up and downs. Our analytical question in this thesis is that how much different identities have has influenced the foreign policies of the EU and China? For the best explanation of these relations and for responding to this question it seems that the Constructivism approach for understanding the cooperation and conflicts between two parties can be more suitable than others. Particularly, the Constructivism approach, because of the consideration of non-material factors alongside the material ones, can be more beneficial in explaining the normative positions in the foreign policies of the EU and China. In the current research we have used the analytical method for explaining the foreign policy behavior of these two actors. Finally and after using the Constructivism approach, we concluded that the different identities have affected the up and downs of the relations between the EU and China.