عنوان پایان‌نامه

زمانداری پوتین و افزایش نفوذ روسیه در قفقازجنوبی



    دانشجو در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۹ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "زمانداری پوتین و افزایش نفوذ روسیه در قفقازجنوبی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    روابط بین الملل
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP2658;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 46409
    تاریخ دفاع
    ۲۷ تیر ۱۳۸۹
    استاد راهنما
    یوسف مولائی

    می توان فروپاشی اتحاد شوروی را از مهم ترین و کم نظیر ترین حوادث قرن بیستم که دارای آثار شگرف در ابعاد جهانی و منطقه ای بود، تلقی نمود.اما شاید بتوان بارزترین پیامد این فروپاشی را وقوع تحولی عمیق در ساختار نظام بین الملل دانست.به گونه ای که دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی به نظامی جدید و با ساختاری تک قطبی منجر شد.در این ساختار جدید که برخی تحلیل گران آن را «نظام تک قطبی متکثر» نیز می نامند، ایالات متحده آمریکا سرمست از پیروزی قاطعانه خود بر ابر قدرت شرق تلاش برای پی ریزی نظم نوین جهانی به رهبری خود را آغاز نمود.و سعی نمود تا با بهره گیری از خلاء قدرت ناشی از فروپاشی شوروی و ناتوانی دیگر کشورها از جمله قدرت های بزرگ در برابری با ابعاد چندگانه قدرت خود، به یگانه هژمون نظام بین الملل مبدل گردد و با اتخاذ راهبردهای کلان جهانی در سیاست خارجی خود از جمله انجام اقداماتی نظیر اعلام برخی مناطق استراتژیک و با اهمیت جهان نظیر خلیج فارس و منطقه خزر و...به عنوان مناطق منافع حیاتی ایالات متحده آمریکا و حضور، نفوذ و مداخله همه جانبه در این مناطق، این جایگاه ممتاز را به تمامی کشورها نشان داده و جایگاه خود را به عنوان تنها هژمون نظام بین الملل تثبیت نماید.در مقابل روسیه که تنها یادگار شاخص ابرقدرت شرق در بین جمهوری های جدا شده از شوروی بود، در نظام بین‏الملل جدید با ویژگی های خاص آن با مساله انطباق ساختاری با واقعیت ‏های سیستمی جدید، بازتعریف جایگاه خود در ساختار جدید نظام بین الملل و بازبینی رویکردهای سیاست خارجی خود در هر دو محیط داخلی و خارجی مواجه شد.مهم‏ترین ویژگی ‏های محیط داخلی سیاست خارجی روسیه بویژه در دوران ریاست جمهوری یلتسین متنوع و گسترده شدن کنشگران و منافع آن ها در این حوزه بود.در دهه 90 م فرآیند تصمیم ‏سازی سیاست خارجی روسیه متاثر از این تحول دچار نابسامانی، «هرج و مرج» و «سیاست‏ زدگی» شده بود، به گونه ای که در حقیقت دستیابی به «بهینه ملی» بجای منافع ملی مورد توجه سیاست سازان کرملین قرار گرفت.در محیط خارجی تحولات فزاینده بین ‏المللی از جمله جهانی شدن ، توسعه ‏طلبی‏ های آمریکا و ورود به حوزه نفوذ شوروی سابق (خارج نزدیک)، تروریسم بین ‏المللی و موضوع تهدیدهای نامتقارن، امنیت انرژی، ظهور رقیبانی قدرتمند نظیر چین و تحولات اقتصاد بین‏ الملل مجموعه‏ای از تهدیدها و فرصت ‏های جدید را برای روسیه فراهم آورد و با ایجاد شرایط، الزامات و واقعیت‏ های جدید این کشور را با ضرورت بازتعریف جایگاه، نقش و اهداف خود در این عرصه مواجه کرد.عدم واقع‏ بینی نسبت به این تحولات در دوره یلتسین و اتخاذ اهداف غیر واقع بینانه و سازوکارهای نامناسب برای تحقق این اهداف و عدم تطابق با ملزومات ساختارجدید نظام بین ‏الملل موجب بروز اشتباه در ادراک تحولات محیطی، عدم توان سناریوپردازی و تصمیم ‏گیری‏ های نابسامان و منعلانه شده بود.بسیاری از تحلیل‏گران بر این باورند از زمان آغاز ریاست‏ جمهوری پوتین در (مارس 2000) تحولی مثبت در سیاست خارجی روسیه، از آرمان‏گرایی به واقع‏ گرایی، از بی ‏ثباتی به ثبات نسبی و از رهیافت‏ های غیرعقلایی به عقلایی صورت پذیرفت و این سیاست در مقایسه با دوره ‏های قبل از آن، با بازخوردهای منفی کمتری از عرصه های داخلی و خارجی مواجه بود.پوتین در عرصه بین المللی با تاکید بر عینی‏گرایی و با پیگیری رویکرد عمل گرا و واقع بینانه در سیاست خارجی، هماهنگی و تطابق نسبتا مطلوب سیاست خارجی روسیه با قواعد سه متغیر عمده ؛ساختار نظام بین ‏الملل، تعهدات بین ‏المللی و جایگاه ساختاری را در روندی تدریجی محقق نمود.این راهبردهای واقع بینانه، سیاست خارجی پوتین را به وضوح از سیاست خارجی یلستین متمایز کرد.پوتین به عنوان فردی کارآزموده و واقع بین، شاهد بود که چگونه اتخاذ سیاست خارجی موهوم و ایدئولوژیکی و تعیین منافع و اهداف دست نایافتنی جهانی که شوروی سابق پیگیری آن ها را جزء راهبردهای کلان خود قرار داده بود، موجب برآورد استراتژیک اشتباه و در نهایت فروپاشی اتحاد شوروی شد.علاوه بر این پوتین با تامل در سیاست خارجی نامتعادل، پیش بینی ناپذیر و اتخاذ راهبردهای افراط و تفریطی در دوران یلتسین در مورد چگونگی برقراری رابطه با غرب و شرق، اشتباهات جانشین خود را تکرار نکرد، بلکه مهم ترین راهبرد کلان خود را ارتقای جایگاه روسیه در ساختار نظام بین الملل و رهایی آن از حقارت کشور درجه دوم مدنظر قرار داد.بنابراین وی در راستای نیل به این هدف مهم ترجیح داد اتخاذ راهبردهای منطقه ای و قاره ای را بجای اهداف جهانی موهوم سرلوحه سیاست خارجی خود قرار دهد.بنابراین پوتین با اتخاذ نگرش جامع و عاقلانه «توجه به شرق و همکاری با غرب» کوشش نمود، روسیه را بر خلاف دوران پیشین از مزایا و منافع قابل توجه در ارتباط با هر دو منطقه بهره مند نماید.اما پوتین بخوبی آگاه بود به منظور ارتقای جایگاه روسیه در نظام بین الملل باید حضور و نفوذ روسیه را در ابعاد منطقه ای و جهانی تقویت نماید.و در سطح منطقه ای توجه ویژه و خاص خود را به حوزه نفوذ سنتی روسیه؛ «خارج نزدیک و قفقاز جنوبی که از مهم ترین مناطق آن به لحاظ استراتژیک و ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک می باشد»، مبذول داشت.زیرا مسکو دارای پیوندهای عمیق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بویژه امنیتی با این منطقه است و در صورت عدم تقویت و تثبیت نفوذ و سیطره روسیه بر این منطقه ، دیگر قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای فرصت را مغتنم شمرده و با نفوذ و مداخله آن ها در این منطقه حساس، ثبات سیاسی، اقتصادی و...، امنیت و حتی تمامیت ارضی روسیه در معرض خطر جدی قرار می گرفت بنابراین ولادیمیر پوتین به عنوان زمامداری عمل گرا و با توجه به دلایل مطرح شده سعی نمود پیوندهای عمیق و ساختاری مسکو با منطقه استراتژیک قفقاز جنوبی را به شکلی نوین بازسازی نماید و با اتخاذ راهبردهای تعدیل شده و نرم نفوذ و سیطره قابل پذیرش مسکو را بر این منطقه افرایش دهد، تا از این طریق به هدف مهم و لایتغیر خود که همانا ارتقای موقعیت روسیه در نظام بین الملل بود، دست یابد.از منظر نوشتار حاضر با بررسی و ارزیابی کلی راهبردهای جهانی و منطقه ای سیاست خارجی پوتین بویژه در ارتباط با منطقه استراتژیک قفقاز جنوبی می توان چنین بیان نمود که زمامداری پوتین تا حد بسیاری موجب تحول مثبت و افزایش نفوذ روسیه در منطقه و به تبع آن ارتقای جایگاه روسیه در نظام بین الملل گردید.در این نوشتار چگونگی تاثیر گذاری زمامداری پوتین بر ارتقای جایگاه روسیه در نظام بین الملل و به تبع آن افزایش نفوذ روسیه در روندهای جهانی و منطقه ای و بویژه در ارتباط با منطقه با اهمیت قفقاز جنوبی مورد بررسی و تامل قرار خواهد گرفت.
    Abstract
    Collapse of Soviet Union can be regarded as the most important and unique events of 20th century that has considerable effects in global and regional aspect. But maybe the most considerable consequence of this collapse is deep evolution in structure of international system, so that during cold war the bipolar system was changed into single polar system. In this new structure in which some analyzers have called it as Single Polar System the USA by being proud of his determined victory over east superpower started its attempts for compiling modern discipline in world by its leadership and attempted that by benefiting from vacuum of power as a result of collapse of Soviet Union and inability of other countries including great powers against multi aspects of its power, it will be changed into single homogeny international system and by making global macro strategies in its foreign policy including announcing some strategic and important regions of world including Persian Gulf and Khazar Region as vital resources of the USA and all inclusive penetration and intervention at these regions to show its excellent status to all countries and to stabilize itself as the only homogeny international system. In contrast Russia that is the only remain of east superpower among separated republics from Soviet Union, in the new international system by its special characteristic which is problem of structural adaptation with systemic realities, we are facing with repeated definition in new structure of international system and revising approaches of foreign policy at both domestic and foreign environment. The most important characteristics of domestic environments of foreign policy of Russia especially during presidency of Yeltsin were diversity of reactions and its benefits in this field. In the 1990's the process of making decision at foreign policy of Russia by being influenced by this evolution was faced with chaos and full of politics, so that in fact the goal of policy makers at Kremlin palace was achieving to National Optimum instead of national benefits. In the foreign environment of ever growing international evolutions including globalization, developing USA and entrance into field of Soviet Union(near foreign), international terrorism and asymmetrical threats, energy security, powerful rivals including China and international economical evolutions resulted in creation of a set of threats and new opportunities for Russia and by creating these conditions, some new obligations and realities have been faced for this country by repeated definition of role, status and goals in this field. Lack of having realism point of view in relation to these evolutions during presidency of Yeltsin and making unreal strategies and unsuitable mechanisms for achieving to these goals and incompatibility with obligations of new international structure, have resulted in rising mistake for understanding environmental evolutions, inability of making scenario and making unsuitable decisions. Many analyzers believe that since starting presidency of Putin on Mar 2000 some positive evolutions have been created at foreign policy of Russia and this country has changed from idealism to realism and from instability to partial stability and illogical issues to logical issues and this policy in comparison to previous periods has faced with lower negative feedbacks from domestic and foreign fields. Putin in the field of international level by insisting on objectivism and by following up action based and realistic approach in foreign policy, adapting foreign policy of Russia with regulations of 3 main variables has reached to structure of international system, international commitments and structural status in gradual mode. This realistic strategy has discriminated foreign policy of Putin from foreign policy of Yeltsin. Putin as an effective and realistic person was observed that how by making fictitious foreign policy and ideological method of specifying unachievable benefits and goals of Soviet Union and following it up as its macro strategies, were resulted in wrong strategy and finally collapse of Soviet Union. Besides Putin by deep thinking in relation to imbalanced foreign policy that cannot be anticipated and making extreme policies during presidency of Yeltsin do not repeated the mistakes of his substitute in relation to how to keep relation with east and west, rather his main macro strategy was improving status of Russia in structure of international system and releasing country from second degree disdain. Therefore in the way of achieving to this important goal he has preferred to select regional and continent strategies instead of fictitious global goals as his foreign policy. Thus Putin by selecting comprehensive and logical view point and attention to east and cooperation with west has attempted that Russia will benefit considerable advantages of both regions. But Putin was suitable aware that in order to improve status of Russia at international structure it shall improve presence and influence of Russia at regional and global aspects. At regional level it is necessary to attention to traditional influence of Russia and foreign near and south Caucasia as the most important strategic, geopolitical and geo-economical region, since Moscow has deep political, economical, social and security links with this region and in case of not adapting and improving its influence at this region, other regional and beyond regional powers will use from this opportunity and therefore intervention at this important region the political, economical and land integrity of Russia will be endangered. Therefore Vladimir Putin as action based ruler and in accordance with mentioned regions has attempted to reconstruct deep links and structures of Moscow with strategic region of south Caucasia and by selecting balanced and soft strategies to increase influence and dominance of Moscow at this region; since in this way Russia can achieve to its important and unchangeable goal i.e. improving status of Russia at international system. From view point of present article and by evaluating total global and local strategies and foreign policy of Putin, specially in relation to strategic region of south Caucasia it can be said that ruling Putin over Russia has created positive evolution and increased influence of Russia at region and consequently improving status of Russia at international system. In this article how to influence Putin ruling on improving status of Russia at international system and consequently increasing influence of Russia in global and regional processes and specially relationship with important region of south Caucasia is studied.