عنوان پایان‌نامه

مفهوم بازی در فلسفه جدید و معاصر : بررسی مفهوم بازی در فلسفه کانت،شیلر،نیچه،ویتگنشتاین و گادامر



    دانشجو در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۸۹ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "مفهوم بازی در فلسفه جدید و معاصر : بررسی مفهوم بازی در فلسفه کانت،شیلر،نیچه،ویتگنشتاین و گادامر" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 9806;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 45436
    تاریخ دفاع
    ۲۶ تیر ۱۳۸۹
    استاد راهنما
    محمدرضا ریخته گران

    در فلسفه جدید و معاصر تقریباً هرگونه بهره گیری از مفهوم بازی در جهت ارائه نگاه نو و یا تقابل با سنتی کهن قرار میگیرد. پرسش این رساله این است که مفهوم بازی چگونه از عهده این مهم برمی آید و آنچه در تقابل با آن قرار میگیرد چیست؟ در بخش اول میبینیم کانت با اینکه حکم ذوقی را عینی و شناختی نمیداند، بازی قوا را مبنای اعتبار کلی آن قرار میدهد. او با این تبیین از اصول نقد اول که هر گونه اعتبار را منوط به عینیت میدانست فاصله میگیرد و با کمرنگ کردن فاصله ذهنیت – عینیت تمایل خود را به دوری از سوبژکتیویسم نشان میدهد و قدم در راهی نو مینهد. در بخش دوم، شاهد آنیم که شیلر از این کارکرد بازی در کانت در حل مساله خود، مساله گسست میان ماده و صورت، بهره میگیرد و سعی میکند به وسیله آن از این گسست و تقابل متافیزیکی فرارود. در بخش سوم، میبینیم ویتگنشتاین با قیاس بازی با زبان در مقابل نظریه تصویری مبتنی بر نگاه سنتی به زبان قرار میگیرد و با نظریه بازیهای زبانی از زبان متافیزیکی جدا میشود. در بخش چهارم گادامر را بررسی میکنیم که فهم را برمبنای بازی تبیین میکند و با تفسیری غیرسوبژکتیو از بازی، نگاهی از فهم و حقیقت ارائه میکند که از نگاه متافیزیکی و سوبژکتیو به آنان فراتر میرود. در بخش پنجم پس از آنکه خوانش بازی گونه نیچه از هراکلیتوس و نیز حضور بازی در اندیشه های مهم نیچه بررسی میشود، این امکان مطرح میشود که فلسفه نیچه به مثابه یک بازی درک گردد. بدینگونه بازی در متن فلسفه ای قرار میگیرد که تمام قد در برابر متافیزیک ایستاده است. در بخش نتیجه نیز پس از اشاره به نقش کلید گونه بازی، کارکرد این مفهوم در فلسفه جدید و معاصر را فراتر رفتن از متافیزیک و سوبژکتیویسم میشناسیم.
    Abstract
    In modern and contemporary philosophy, any application of the "play" concept is regarded as an act to present a new point of view or confront the old tradition. The question this thesis raises is: how does the play concept succeed in such an important task and what is which it has to confront? In the first chapter, we observe that even though Kant does not regard the judgment of taste as an objective judgment, yet he acknowledges the play of the faculties as the foundation for its universal credibility. So Kant disregards the first critique's principals and by diminishing the gap between subjectivity and objectivity, he reveals his desire for avoiding subjectivism and steps into a new path. In chapter two, we witness how Schiller uses this function of play in Kant to solve his own dilemma, "the split between matter and form", and how he tries to step beyond this metaphysical split. In chapter three, we witness how Wittgenstein's analogy of language to game stands face to face with picture theory based on traditional look at the language, and with his language-game theory becomes separated from metaphysical language. In chapter four, we review Gadamer's philosophy which explains "understanding" on the basis of play, and together with a non-subjective interpretation of play, offers a new approach to "understanding" and "truth". In chapter five and after contemplating Nietzsche's perception of play based on his reading of Heraclitus, and also the functions of play in Nietzsche's main ideas, then there is a possibility of considering Nietzsche's philosophy as a play. In this fashion, "play" is placed in the content of a philosophy that has stood firm against metaphysics. In the concluding chapter, we recognize the function of this concept in modern and contemporary philosophy as extending much further than metaphysics and subjectivism