عنوان پایان‌نامه

مطالعه تطبیقی ژرتره نقاشان ایرانی و غربی از قرن ۱۷ تا ۱۹ میلادی



    دانشجو در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۱ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "مطالعه تطبیقی ژرتره نقاشان ایرانی و غربی از قرن ۱۷ تا ۱۹ میلادی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    پژوهش هنر
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 57741
    تاریخ دفاع
    ۲۹ بهمن ۱۳۹۱
    استاد راهنما
    سعید حقیر

    چکیده: سلف پرتره به عنوان گونه ای رایج در نقاشی بازتابنده تفکری است که در آن انسان برمبنای روایت خود مورد پرسش قرارگرفته و به تصویر کشیده می شود. با عنایت به این موضوع رساله حاضر تلاشی است در جهت بررسی چرایی عدم دستیابی هنرمند ایرانی به این روایت تا ظهور نوگرایانه آن با هدف شناخت آبشخور فکری که سبب نیستی و بعدها هستی سلف پرتره در ایران می شود. این پژوهش به روش کتابخانه ای، و به صورت تطبیقی در قالب تحقیقات توصیفی-تحلیلی صورت گرفته. یافته های حاصل از این پژوهش حاکی از آن است¬که متأسفانه به رغم پدیداری انسان به عنوان فاعل شناسا (سوژه) و متعلق شناسایی (ابژه) در فلسفه-اسلامی، به دلیل عدم پیوندی که آموزه های فلسفی با زیرساخت های جامعه دارند، متعاقباً هنرمند ایرانی به عنوان فردی از افراد همین جامعه نمی تواند به معرفت شناسی و شناخت شناسی از خود دست یابد، در-حالی که این آموزه ها نه تنها بر تفکر و شناخت انسان از خود تأثیر می گذارند بلکه سر منشأ تحولاتی بنیادین از طریق همین انسان در جامعه می شوند. در این شرایط نمی توان شاهد سلف پرتره ای از هنرمند-ایرانی بود. اما در بررسی خودنگاره های نوگرایانه ایران یعنی آثار صنیع الملک و کمال المک به این نتیجه -رسیده شد که به نظر می رسد سلف پرتره صنیع الملک تا حدودی از ریشه های معرفت شناختی بر خوردار بوده و بررسی کلیه آثار او به عنوان هنرمندی توانا در چهره نگاری این نظر را تقویت می کند. درخصوص خودنگاره های کمال الملک نیز، این گونه به نظر می رسد که مجذوبیت بی حد و حصر او نسبت به آثار اروپایی علی الخصوص آثار رامبراند، و البته عدم شناخت صحیح و دقیق این آثار، سبب شد او به کشیدن سلف-پرتره هایی تقلیدی بسنده نماید.
    Abstract
    As a common subject in the art of painting, the Self-Portrait reflects the thought in which the man is questioned and pictured by his own story. The present thesis aims to search for the answer to the question that why Iranian artists were not so successful in drawing self-portraits as well as to evaluate the philosophical grounds leading to the lack or existence of this type of painting in Iran. This research is performed by means of library materials and method of research is comparative as well as descriptive-analytical. The results of the research show that in spite of the emergence of the man as a Subject in the Islamic Philosophy, due to the lack of a link between the philosophic doctrines and the society, the Iranian artist fails to reach a kind of self-recognition and consequently we have only a few number of self-portraits. But, in analyzing the modernist Iranian self-portraits of Sani-ol-Molk and Kamal-ol-Molk, it was concluded that the self-portraits painted by Sani-ol-Molk are somehow a manifestation of painter’s self-recognition. But, with regard to Kamal-ol-Molk, as he was greatly attracted by the European art, and of Rembrandt in particular, his self-portraits are found to be mere imitations of such works lacking the necessary philosophical thought.