عنوان پایاننامه
بررسی تطبیقی موضوع طبیعت ،انسان وتکاملش در رمانهای تاریخی کلیدر دولت آبادی و دان آرام شولوخوف
- رشته تحصیلی
- زبان وادبیات روسی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده زبانها و ادبیات خارجی شماره ثبت: 1642/2;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 58689
- تاریخ دفاع
- ۰۷ اسفند ۱۳۹۱
- دانشجو
- سمیه قهرمانی
- استاد راهنما
- جان اله کریمی مطهر
- چکیده
- همانطور که می دانیم ادبیات تطبیقی امروزه جایگاهی خاص و ویژه ای در ادبیات دنیا پیدا کرده است. همواره برای خواننده¬گان دانستن تاثیر گذاری و تاثیر پذیری نویسندگان بزرگ از یکدیگر جالب توجه بوده است. اگر این نویسنده گان و اثرهایشان در ادبیات میهنی و دنیا دارای آوازه بلندی باشند، تاثیر پذیری ها به زیر ذره بین گذاشته می¬شوند و کار بسیاری از منتقدان زبردست همین است که جایگاه اثر آنها را به درستی ارزش گذاری کنند. جذابیت ادبیات تطبیقی و سخن منتقدانی چون عبدالعلی دستغیب که در مصاحبه ای با خبرگزاری فارس گفته بود: ("کلیدر" دولت آبادی تقلیدی از"دن آرام" شولوخوف است) . انگیزه ای برای کنکاش در حوزه ادبیات تطبیقی شد که در ایران نیز مورد توجه قرار گرفته است. بررسی این دو اثر بزرگ تاریخی که هر کدام به تنهایی قله¬ای مرتفع در ادبیات می باشند و نقدهای بسیاری از منتقدان بزرگ بر آنها نوشته شده است، وظیفه¬ای دشواری است. از آنجایی که بررسی همه جانبه این دو اثر ، کاری زمان بر و دشوار می¬باشد ، در این مقاله تنها به بررسی تطبیقی موضوع طبیعت، انسان و تکاملش در دو رمان تاریخی " دن آرام" شولوخوف و " کلیدر " دولت آبادی می پردازیم. موضوع اصلی بررسی انسان و تحول او در طبیعت می¬باشد.. کار شامل مقدمه، دو فصل ، نتیجه گیری و کتابشناسی می باشد. فصل اول "کلیدر" به بررسی اثر فارسی می پردازد. درفصل دوم "دن آرام" به بررسی و تحقیق حول اثر روسی پرداخته شده است. نتیجه گیری که مهمترین و اثر گذارترین قسمت کار می باشد به تطبیق تشابه¬ها و نزدیکی¬های دو رمان اشاره کرده و آنها را به بحث و جدل گذاشته و نظر نهایی تحقیق و در واقع نتیجه گیری را بیان می کند. برای نشان دادن تحول انسان در طبیعت بنا بر آنچه که در عنوان بیان شده است، دراثر روسی به بررسی دگرگونی¬های قهرمان اصلی داستان "گریگوری ملخوف" و در اثر فارسی نیز به "گل محمد کلمیشی" پرداخته شده است. قهرمانان اصلی این دو اثر از جهات مختلفی با یکدیگر مشابهت دارند. در هر دو اثر صحبت از قومی خاص و تاثیر گذار در کشور به میان آمده است. قوم قزاق در روسیه قومی سلحشور و جنگجو نشان داده شده است که دارای مردانی جسور، نترس و قوی می باشند، در درگیری¬ها و جنگ¬ها به عنوان مهره¬های کلیدی مورد توجه دولت بوده اند و از طرفی دیگر، در زمان صلح مردمانی خو گرفته به کار و طبیعت و زمین هستند. قوم کرد نیز در ایران یکی از اقوامی است که می توان این ویژگی ها را برای آن نام برد؛ قومی با شهامت و شجاع که در سختی ها همواره آماده ی خدمت به میهن بوده اند. قومی سخت کوش و کاری که آنها نیز در زمان صلح به کار و طبیعت و دام خود می پردازند. استفاده هایی که دولت های وقت از قوم های سلحشور برای پیشبرد اهداف خود می کرده اند یکی از نقاط مشابه و جالب توجه بین این دو اثر بزرگ است. این مردمان در ماجراهایی که هیچ نفعی به حال آنها ندارد پا پیش می گذارند و اما جایی که نیازمند یاری هستند کسی به کمک آنها نمی¬آید. قوم قزاق در دن آرام و کردهای کلمیشی در کلیدر هر کدام در دوره¬هایی از تاریخ کشورشان تاثیرات عمیقی در منافع کشور خود داشته اند. تا جایی که نادیده گرفته شدن همیشگی خدمات به آنها فشار می آورد و انسانهایی چون گریگوری ملخوف و گل محمد کلمیشی که روحی آزاد دارند به چرایی آن می اندیشند و حفظ اصالت و خانواده را سرلوحه کار خود قرار دهند. هر دو نویسنده یکی از مهمترین دوره¬های تاریخی کشور خود را مرکز داستان خود قرار می دهند. تا حدی واقعیتهای تاریخی یک دوره را می¬توان از دو داستان دریافت کرد اما یاد آور می¬شود که به هر حال برای پیشبرد داستان ممکن است تغییراتی بنا به صلاحدید نویسندگان صورت گرفته باشد و نمی¬توان بطور کامل به آن سندیت تاریخی داد. در هردو اثر از بیان زندگی شهر و شهرنشینی چیززیادی دیده نمی شود . هر دو نویسنده توصیف¬گر طبیعت آزاد و زندگی در دل طبیعت هستند. قهرمانان آنها در دل طبیعت به دنیا آمده اند و با آن خو کرد ه اند و رشد یافته-اند. طبیعت جزئی از ذات آنهاست و آنها جزئی از ذات طبیعت هستند. انسان هایی ساده و سختکوش که شادی¬ها و غمهایشان آنها را در کنار یکدیگر حفظ می¬کند. تسلط عمیق دو نویسنده به سنت¬ها و آداب و رسوم محلی به روشنی و زیبایی دیده می¬شود. از مسائل مشترک و مشابه زیادی در این دو اثر نام برده شده است. سختی طبیعت و زیبایی آن در مقابل قهرمانان ، علاقه و نزدیکی و غرق شدن قهرمانان در محل زندگی و تلاش برای حفظ آن نیز از مسائل کلیدی داستان است. هر دو قهرمان گویی روح طبیعتند ، مردانی ساده دل که چندان از فلسفه و سیاست سر در نمی¬آورند. آنها با کار و خانواده و عشق خود دلخوش هستند، اما ناخواسته به ماجرایی کشیده می_شوند که هر دو را پیر و خمود می¬کند و در نهایت از پای در می¬آورد. سرنوشت هردو به شکل جالب توجه¬ای شبیه به یکدیگر می باشد. هردو انسان¬هایی شجاع، جسور و پر تلاش هستند، تفاوتی که اینجا می¬توان دید این است که گریگوی گویی کمی جوان¬تر و سرکش تر به نظر می¬آید. هردو عشقی پر خطر را تجربه می¬کنند. هردو با روح آزاد طبیعت خو گرفته¬اند و شرایط گویی آنها رادر خود زندانی و پیر می¬کند . هر دو درگیر عقاید انقلابی می¬شوند که از آن سر در نمی آورند. هنگامی که تلاشهایشان برای بهتر کردن اوضاع زندگی نتیجه نمی¬گیرد و فقط به درهای بسته می¬خورند به راهی دیگر کشیده می شوند هر دو قهرمان کاملا ناخواسته وارد ماجرایی می¬شوند که اصلا با روح طبیعت گرای آنها سازگاری نداردو شاید همین عدم سازگاری بیش از هر چیز آنها را کسل و پیر می¬کند. سنگدل می¬شوند و به حکم همین زندگی خود را بر سر این راه می¬گذارند. هر چه نویسندگان اثر سعی کنند که نشان دهند به جبر شرایط، گل محمد و گریگوری آدم می¬کشند حتی خود نیز نمی¬توانند این واقعیت را باور کنند. زندگی گل محمد و گریگوری هر دو تراژدی انسان¬هایی است که در جستجوی زندگی ساده و بی دغدغه درگیر مبارزات فکری می¬شوند که اصلا به دنیای آنها و روح آنها ربطی ندارد پس در می¬مانند و می¬توان گفت در این مبارزه به شدت سرگردان می¬شوند. تراژدی هر دو با انقلاب و عشق بهم گره خورده است. دو زن با هر یک از این دو قهرمان درگیرند که با هریک ارتباطی از نوع خود بر قرار می¬کنند، در راه این عشق گریگوری هر دو زنش را از دست می¬دهد اما گل محمد نیز زن اولش را از دست می¬دهد. هر دو دارای فرزندانی می¬شوند که شاید نویدگر نسل نو باشند. از گل محمد و گریگوری پسری می¬ماند که شاید دلگرمی خانواده آنها باشد. همانطور که شولوخوف همواره می¬کوشد این احساس را در خواننده ایجاد کند که گریگوری خود پاره¬ای از جهانی است که در آن زندگی می¬کند. دولت آبادی نیز همین راه را برای تصویر کردن گل محمد بکار می برد. حالت رها و بی پروایی که از هر دو هنگام جنگ می¬بینیم نمود انسان¬هایی گستاخ و استوار است که تا سر حد مرگ از جستجوی حقیقت دست نمی¬کشند. هردو قهرمان مردان کم حرفی هستند که شخصیت آنها را از خلال ارتباطشان با جهان اطراف می¬شناسیم. عکس العمل آنها نسبت به انسان¬هایی که دوستشان دارند و یا از آنها متنفرند نشان دهنده عقیده آنهاست. زبان نیز در هر دو اثر بسیار جالب توجه هست. نویسندگان از زبانی شیوا و مردمی استفاده کرده¬اند. زبانی را که شولوخوف برای نشان دادن فرهنگ قومی و محلی در اثر بزرگ خود بکار برده است، بسیار مورد توجه منتقدین قرار گرفته است. ویژگی و شاخصه¬هایی چون سرزمین، وطن، آیین ورسوم، قوم و نژاد، زبان ، توجه به فرهنگ عامه و منطقه خاص روستایی در مقابل شهر و شهر نشینی همگی مواردی هستند که در هر دو اثر بسیار مورد توجه قرار می¬گیرند. نکته جالب دیگری که در هر دو اثر مشابه است نام هر دو اثر می¬باشد که تا حد قابل توجه¬ای تایید موضوع تحقیق است. نام اثر روسی نام رودی معروف در روسیه می¬باشد و نام اثر فارسی از نام کوهی در خراسان گرفته شده است. اهمیت منطقه جغرافیایی که هر دو نویسنده به آن اشاره می¬کنند و طبیعت از همان آغاز با نام دو اثر به چشم می آید. "دن" نام رودی است و "کلیدر" نام کوهی و صحبت از مناطقی است که این دو عنصر طبیعت در آن قرار گرفته¬اند و هر کدام به نوعی برای نویسندگان اثر اهمیت دارند. یک نکته جالب دیگر این که شولوخوف و دولت آبادی خود اهل این مناطق هستند و تعصب و آشنایی زیادی بر آن در هر دو مشاهده می شود. هم شولوخوف و هم دولت آبادی به خوبی مناطقی را که به تصویر کشیده اند می شناسند و برای نوشتن اثر خود بارها به آنجا رفته و تحقیق کرده اند. نام این دو کتاب بار دیگر اهمیت طبیعت و مناطقی که از آن سخن به میان است را آشکار می کند. امید است این کار پرتوی باشد در راه فهم بهتر این دو اثر و تحقیقات آینده.
- Abstract
- چکیده به روسی دارد