عنوان پایان‌نامه

نقش قاعده زرین در تعارض دین و اخلاق



    دانشجو در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "نقش قاعده زرین در تعارض دین و اخلاق" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه دین
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2441ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78411;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2441ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78411
    تاریخ دفاع
    ۲۷ بهمن ۱۳۹۳

    بررسی رابطه دین و اخلاق از مسائل مهم فلسفه دین است. تاریخ بحث فلسفی از این مسئله به سقراط در رساله اثیفرون افلاطون باز می گردد. چالش اشاعره و معتزله در سنت کلام اسلامی نیز تبلور همین نزاع است. نسبت دین و اخلاق را می توان در سویه های وجودشناسانه، معرفتشناسانه، معناشناسانه و نیز روانشناسانه دنبال کرد. پژوهش حاضر بر منظر معرفتشناسانه این نسبت، استوار است. هم دین و هم اخلاق می توانند افعال آدمی را به خوبی و بدی و یا باید و نباید متصف کنند. در یک قضاوت اخلاقی ممکن است مدلول هر کدام از دین و اخلاق ظاهراً معارض مدلول دیگری باشد. چه راهکار پیشینی برای رفع این تعارض ابتدایی می توان جست؟ چگونه می توان چنین تعارضاتی را به حداقل رساند؟ برخی از دین پژوهان گفته اند هیچ راهکار پیشینی برای تعدیل و یا رفع تعارض دین و اخلاق نمی توان سراغ گرفت. پژوهش حاضر ضمن ردّ این ادعا، مدعی است قاعده زرّین که می گوید با دیگران چنان رفتارکن که خوش داری با تو همانگونه رفتار کنند، می تواند به مثابه یک قاعده مشترک در اخلاق دینی و اخلاق فلسفی؛ سنجه ای پیشینی و نقض ناپذیر در تعدیل و یا رفع تعارض ظاهری دین و اخلاق باشد. این قاعده به صورت یک اصل حاکم می تواند در معرفت دینی موثّر باشد تا از این رهگذر در تعارض معرفتشناسانه دین و اخلاق نقش محوری ایفا کند. بررسی متون هفت دین بزرگ و زنده جهان: یهودیت، مسیحیت، اسلام، کنفسیوس، بودا، هندو و زرتشت نشان می دهد اکثر ادیان، خصوصا ادیان ابراهیمی صورت مشهور قاعده را به پیروان خود توصیه کرده اند. "دیگری"، مهمترین مولفه مفهومی قاعده زرّین، به مثابه هویتی مقابل "خود" در روابط بین شخصی در ادیان مذکور ارج می بیند. اکثر مکاتب اخلاقی نیز هر کدام با معیاری که در فرا اخلاق و اخلاق هنجاری مطرح کرده اند مویّد و توجیه کننده قاعده هستند اگر چه حتی برخی، خود قاعده را معیاری خودبسنده برای اخلاق معرفی می کنند. در این میان عده ای از فیلسوفان، مانند کانت رویکرد نقادانه به کارکرد و امکان تحقق قاعده نشان داده و فیلسوفانی چون هیر، واتلز و گنسلر نگاه همدلانه به قاعده زرّین داشته اند و برنارد گرت در پاسخ به نقد کانت صورتهایی علاج کننده از قاعده را توصیه می کند. پژوهش حاضر ضمن رد برخی از مهمترین نقدها از جمله نقد کانت بر قاعده، با تکیه بر وجه بین الادیانی و جهانی بودن و نیز توجیه مندی اخلاقی قاعده زرّین، آنرا فراتر از دیگر قواعد و اصول اخلاقی و فقهی ادیان می نشاند و نشان می دهد نقض ناپذیری قاعده می تواند راهی برای تعدیل و یا رفع تعارض ظاهری دین و اخلاق بگشاید.
    Abstract
    The relationship between religion and ethics is an important issue in the philosophy of religion and ethics. The philosophical discussion of this issue dates back to Socrates in Plato's Euthyphro. The challenge between Ash'ari and Mu'tazilah, two traditions In Islamic Kalam expresses the same conflict. The relationship between religion and ethics can be followed in ontological, epistemological, semantic and psychological aspects. The present study is based on epistemological aspect of this relation. Both religion and ethics can describe a person action good or bad. It is possible in a moral judgment that what is signified in either religion or ethics come to apparent conflict to each other. What a priori solution can be sought to resolve the prima facie conflict? How can such conflicts be minimized? Some scholars have said that there is no a priori solution to moderate or resolve the conflict of religion and ethics. This study rejects this claim and shows that the Golden Rule, which says you ought to treat others as you like others treat to you, can be a common rule in philosophical and religious ethics as an irrefutable and a priori criterion to moderate or resolve the apparent conflict between religion and ethics. This rule can be influential as a dominant principle in religious knowledge to play a central role in the epistemological conflict of religion and ethics. study of seven great religion’s texts, Judaism, Christianity, Islam, Confucianism, Buddhism, and Zoroastrian shows most religions, especially the Abrahamic religions have recommended the famous form of the Golden Rule to their followers. "Others", the most important conceptual component of the Golden Rule, as an identity against "Self" in interpersonal relations is valued in the mentioned religions. Most moral schools confirm and justify the Golden Rule by their own criteria in meta-ethics and normative ethics, and even some schools introduce GR as a self-sufficient rule for the ethics. A number of philosophers like Kant have a critical approach toward the function and the realization of the rule. Some philosophers like Hare, Wattles and Gensler were sympathetic to the Golden Rule and Bernard Gert, in response to Kant's critique, recommends a adjusted version of the rule. This study rejects the most important criticism of the rule including Kant's criticism, and by relying on interfaith and global status and moral justifiability of GR, posits GR beyond other moral rules and jurisprudential principles of religions and shows that the irrefutability of GR can open a way to moderate or resolve the apparent conflict between religion and ethics.