عنوان پایان‌نامه

معنای زندگی (مفهوم هدف و ارزش زندگی ) در نگاه مولوی



    دانشجو در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "معنای زندگی (مفهوم هدف و ارزش زندگی ) در نگاه مولوی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    ادیان وعرفان
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2323ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 69871;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2323ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 69871
    تاریخ دفاع
    ۲۸ بهمن ۱۳۹۳
    استاد راهنما
    اعظم پویازاده

    پرسش از ”معنای زندگی“ یکی از مهم ترین مسائلی است که در طول تاریخ همواره مطرح بوده است، اما طرح آن و نحوه ی پاسخ گویی به آن در دوران جدید به صورت جدی تر مورد توجه قرار گرفته است. امروزه ضرورت پرداختن به این پرسش بیش از گذشته احساس می شود؛ چرا که قلمرو بی معنایی روز به روز در حال گسترش و نابودی پیکره های معنا در اطراف ماست. از طرفی دیگر نحوه ی درگیری ما با این پرسش مهم و تلاش هایی که برای پاسخ بدان انجام می دهیم، تعیین کننده ی مسیر اصلی زندگی و سرنوشت ماست؛ که این، ضرورت پرداختن به این موضوع را برجسته تر می سازد . در این نوشتار به بررسی دو تقریر اساسی از پرسش ”معنای زندگی“، یعنی ”هدف زندگی“ و ”ارزش زندگی“، در نگاه مولوی پرداخته شده است. مراد از ”هدف زندگی“، غایتی است که مولانا در زندگی به عنوان مقصد نهایی در نظر می گیرد و مراد از ”ارزش زندگی“، عامل یا عواملی است که به واسطه ی آن ها زندگی ارزش زیستن می یابد؛ و نهایتا ما را به مقصود غایی رهنمون می گرداند. مولوی به غایت مندی هر چیز در عالم معتقد است. برای او تئوری ”زیستن برای زیستن“ بی معنا است. بنابراین او وقتی با چشم آخِربین خود به مسیر زندگی می نگرد، مقصدی می بیند؛ مقصد نهایی مسیر زندگی وی ”عدم“ است. از طرف دیگر در نگاه مولوی آن چه به زندگی ارزش زیستن می بخشد، وسیله یا وسایلی است که ما را در جاده ی زندگی، به مقصد نهایی می رساند. عشق، مصاحبت بزرگان و فطام سه ارزشی هستند که زندگی را سزاوار زیستن می سازند. مولوی کمال عشق را نیست و عدم گردیدن در معشوق، کمال مصاحبت بزرگان را در باختن هستی خود در هستی آنان و کمال فطام را قطع تعلق از تعلقات مرحله ی کنونی وجود، جهت نیل به غایت زندگی)عدم( می داند.
    Abstract
    The question of “the meaning of life” is one of the most critical problems that has always been posed in the course of history; however, in the modern era its presence and the way of response to it has more seriously come into focus. Nowadays the necessity of dealing with this question is felt more than before because the territory of meaninglessness has been increasingly expanding and simultaneously demolishing the meaning structures around us. Moreover, the methods we use to cope with this question and the efforts we make to answer it, determine the main route of our life and our destiny to such a great extent that necessitates the investigation of this issue. This dissertation examines two fundamental interpretations of the question from the meaning of life in Rumi’s worldview, which are “the purpose of life” and “the value of life”. The purpose of life indicates the end that Rumi suggests as the final destination, and the value of life indicates the fact/s by which life is worth living, and finally, lead/s us to the ultimate aim. Rumi believes in the teleology of everything in the world and the theory of “living for living” is meaningless to him. So when he looks at the way of life through his teleological eyes, sees a destination. The final destination of his life is “nonexistence”. On the other hand, what makes life worth living in Rumi’s perspective is the means that delivers us to the final destination. Love, companionship with the grandees, and Fetam are the three values that make life worth living. Rumi defines the highest level of love as the nonexistence in the beloved, the highest level of grandee’s companionship as the loss of existence in their existence, and the highest level of Fetam as the termination of dependency on the immediate stage of existence, for achieving final aim of life that is nonexistence. Keywords: meaning, purpose, value, life, nonexistence, love, grandee’s companionship, Fetam.