عنوان پایان‌نامه

ترجمه و نقد کتاب حین ترکنا الجسر



    دانشجو در تاریخ ۰۹ بهمن ۱۳۸۷ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "ترجمه و نقد کتاب حین ترکنا الجسر" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    مترجمی زبان عربی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 017;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 43292
    تاریخ دفاع
    ۰۹ بهمن ۱۳۸۷
    دانشجو
    هادی احمدی
    استاد راهنما
    جواد اصغری

    چکیده داستان شکارچی همراه با سگ خود در پی شکار ملکه (شاه مرغابی) که می¬توان به نوعی آن را نمادی از حقیقت یا آزادی و یا حتی خود منیف دانست پل را ترک می¬کند و به مردابی که سایر شکارچیان نیز برای شکار بدانجا رهسپار می¬شوند حرکت می¬کند. در ادامه داستان مرد شکارچی با توصیف صحنه¬هایی که با آن مواجه می¬شود به عنوان راوی داستان حوادث و صحنه¬های داستان را یکی پس از دیگری رقم می¬زند و جملات و افکار و الگوهای رفتاری که از او سر می¬زند نشان از درون پر تلاطم و متناقض او دارد. گاه ملکه را تا حد خدایان بالا می¬برد و گاه با القابی زشت مانند بدکاره، شیطان صفت و غیره آن را وصف می¬کند. این روحیه نه تنها در مورد ملکه بلکه در مورد توصیف خودش و سگ همراه و پیر شکارچی تفاوت نمی¬کند حتی پل هم از این مسأله در امان نمی¬ماند. در ادامه داستان برای شکار ملکه باید به ناچار با مشکلاتی مواجه شود که مرد شکارچی را بسیار رنج می دهد ولی چاره چیست؟! باید صبر پیشه کند و روزهای سخت سرد و رقت باری که بر او می¬گذرد را یک پس از دیگری برخود ببیند. با پیر شکارچی مواجه می¬شود و بسان شاگردی نوآموز در مقابل او زانو می¬زند و راهنمایی می¬طلبد و خواهان استفاده از تجربیات وی می¬گردد. با اینکه پرندگان دیگری را شکار می¬کند، باز همچنان ناخرسند و دل نگران است و دائم از پی جستجوی ملکه به این طرف و آن طرف می¬رود. گاه به یاد خاطرات گذشته می¬افتد و زمانی در توصیف اطراف خود راه درازی در پیش می¬گیرد. سگ همراه او هم از این قضیه در امان نیست ،هر چند باز یگوش و در آخر داستان جان خود را بر سر این شیطنت از دست می¬دهد، ولی حیوان بی¬نوا مستحق اینهمه تحقیر و اذیت نمی¬باشد. در انتهای داستان بالاخره مرد شکارچی جنازه ملکه را به دست می¬گیرد و فاتحانه بر سر جنازه آن سرود پیروزی سر می¬دهد، گویا این بشر است که بالاخره با همه سختی و تناقضات روحی عجیب و غریب گام در عرصه حیات نهاده است، و بالاخره اهداف و امیال و آرزوهای خویش را محقق می¬سازد. به امید آن که سرنوشت ما سرنوشت شکارچی باشد نه سگ شکارچی که وقتی سرمان به سنگ خورد برای بازگشت دیر شده باشد.
    Abstract
    Abstract: In order to hunt the princess (King Dock), which might be perceived as the symbol of truth or freedom or even the "Maniev" himself, the hunter, accompanied with his dog, leaves "Paul" and moves toward a marsh, where other hunters set out for hunting, too. In the following lines of story, the hunter portrays the circumstances he has faced, and so, as the narrator of the story, he consequently creates the scenes of the tale. His thoughts, utterances, and behavioral patterns show his troubled and paradoxical inside. Sometimes, he promotes the princess as deities and in other times, he describes her as whore, devil, etc. This spirit remains constant when hunter describes himself, his dog, and the old hunter. Even Paul is not exempted from such descriptions. In the subsequent parts of the story, the huntsman should face some problems in quest of the princess. Such problems irritate the hunter, however, nothing can be done. He should show patience and leave behind the cold, harsh days. When he faces the old hunter, he kneels before him like a novice pupil and pleads his guidance and experience. Even though he hunts other birds, yet he is dissatisfied and anxious, and wanders here and there to hunt the princess. Sometimes, he recalls the long-ago memories, and sometimes starts a lavish description of the surroundings. His accompanying dog is not freed from hunter's capricious spirit. Although it is a playful dog, a characteristic which brings him death at the end of the story, but it does not deserve so much mischief and disdain. In the last part of the story, the hunter finally kills the princess and gloriously sings the triumph song on her body, representing the point that it is the human being which has entered the life scene with all the outside problems and inside paradoxes, and at last, he can enforce his goals, desires and ambitions. I hope that our fate resembles that of the hunter, not his dog's, so that when we discern our wrong deed, we have the chance to correct it.