عنوان پایاننامه
جریان شناسی عرفان ابن عربی در ادبیات فارسی تا جامی
- رشته تحصیلی
- زبان و ادبیات فارسی
- مقطع تحصیلی
- دکتری تخصصی PhD
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4167;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 69585
- تاریخ دفاع
- ۲۲ شهریور ۱۳۹۴
- دانشجو
- مهدی حیدری
- استاد راهنما
- علی محمد موذنی
- چکیده
- عرفان و تصوّف اسلامی، پیش از ظهور ابن عربی، تحوّلات گوناگونی را تجربه کرد و جریان¬های مختلفی را به خود دید. از یک منظر، جریان¬های ادب عرفانی ایرانی قبل از ظهور ابن عربی را می¬توان در دو مکتب معناگرا و صورتگرا گنجاند. معناگرایی و صورتگرایی هر کدام زیرشاخه¬هایی دارند و در این دو شاخه اصلی، می¬توان به اعتباری از معناگرایی عرفانی (نظیر آثار اغلب عرفای ایرانی از حسن بصری گرفته تا مولوی) و صورتگرایی عرفانی (نظیر آثار نظامی و خاقانی) سخن گفت. جریان معناگرای عرفانی در ایران تا حدود قرن هفتم، خود به دو شعبه زهدگرایی (مثل افعال و اقوال صوفیان دو قرن نخست و آثار برخی صوفیان قرن¬های سوم تا پنجم نظیر شرح التعرف و کشف المحجوب) و عشق¬گرایی (مثل افعال و اقوال بایزید و بوسعید و آثار احمد غزالی، سنایی، عطار، مولوی و ...) تقسیم می¬شود که هرکدام از آن¬ها نیز زیرشاخه¬ها و ویژگی¬های زبانی، ادبی و فکری مربوط به خود را داشته¬اند. در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم از محیط اندلس اسلامی و جامعه عرب¬زبان، عارفِ مشهوری برخاست که عرفان اسلامی را تحت سیطره خویش درآورد. شیخ محیی¬الدین بن عربی با رویکردی معناگرا و با بنا نهادن نوعی استدلال¬گرایی شهودی که با ابزارهایی نظیر رمزاندیشی، تاویل، اصطلاح¬پردازی و استعاره-گرایی پشتیبانی می¬شد، بسیاری از مفاهیم عرفان پیشین را در نظامی نظری منطبق بر اندیشه وحدت وجود طبقه¬بندی کرد. وی با الهام¬گیری از مبانی فلسفی و عرفانی رایج در محیط و عصر خود (مثل آراءِ ابن مسرّه، ابن رشد و دیگران) و با رویکردی شهودی، مفاهیم عرفان نظری خویش را در کتاب¬های بی¬شمارش به ویژه فصوص الحکم و فتوحات مکیّه پی¬ریزی نمود. او اصطلاحاتی نظیر وحدت وجود، تجدد امثال، اعیان ثابته، حضرات خمس، فیض اقدس و مقدس، حقیقت محمّدیه، انسان کامل و ... را پدید آورد و ذیل هرکدام از این¬ها، دایره¬های کوچکتری از اصطلاحات دیگر را ایجاد کرد. وی مهم¬ترین اندیشه عرفانی خود؛ یعنی وحدت وجود را با تکیه بر زوج اصطلاحاتی که یکی از کلیدواژه¬های آن بر مقام یگانگی حق و دیگری بر مرتبه کثرت خلق تاکید داشت، ظاهر ساخت و مثلاً از عباراتی نظیر احدیّت و واحدیّت، اسم و مسمّا، کثرت و وحدت، مقیّد و مطلق، ظاهر و باطن، تشبیه و تنزیه و ... بهره برد. شیخ در همین راستا با توجّه به استعاراتی خیالی و با بهره-گیری از عناصر طبیعی، هندسی و حروفی، مفهوم وحدت وجود را واضح¬تر تبیین نمود. استعارات وی نیز غالباً مرکّب و تشکیل شده از دو عنصر متقابل بودند که یکی از آن¬ها از مقام وحدت حق و دیگری از مرتبه کثرت خلق حکایت می¬کرد و آن¬ها به نوعی دو روی یک سکّه محسوب می¬شدند. ده استعاره رایج در آثار او که بعدها به کتب پیروانش نیز راه یافت، عبارت بودند از: آینه و عکس، نور و سایه (و مشتقات آن¬ها)، آب و اشکال گوناگون آن، می و ساغر، دانه و درخت، نقطه و دایره، عدد یک و سایر اعداد، حرف الف و سایر حروف، بیابان و سراب، صاحب لباس و لباس. بسیاری از مفاهیم مکتب ابن عربی در رساله¬های گوناگونش با آیاتی از قرآن کریم مزیّن ¬شد و یا به عبارت بهتر با تاویل وحدتِ وجودی آن آیه شکل ¬گرفت. وی در دیوانش به سرایش اشعار عاشقانه و عرفانی پرداخت و در منظومه ترجمان الاشواق نیز به توصیف زیبایی¬های دختری به نام نظّام روی آورد و با تالیف شرح ذخائر الاعلاق بر این کتاب، اعلام کرد که منظور او از معشوق و اعضای او، لطایف جمالیّه و صفات جلالیّه حق است. با ظهور شیخ اکبر و گسترش تعالیم او در قرن هفتم، اندیشه¬های وی از طریق شارحان و ادیبان به شرق عالم اسلام و ایران راه یافت و عارفان و متصوّفه و شاعران ایرانی را تحت تاثیر قرار داد. جریان¬های عرفانی پیش از ابن عربی چه در حوزه معناگرایی و چه در حوزه صورتگرایی، پس از وی نیز به حیات خود در شکلی جدید ادمه دادند. جریان معناگرای زاهدانه که خود به نوعی در معناگرایی عاشقانه هضم شده بود، با عناصر زاهدانه تفکّر ابن عربی آمیخته شد و معناگرایی عاشقانه با تمام زیرشاخه-هایش، تحت تاثیر افکار محیی¬الدینی، به صورت عشق¬گرایی وحدت وجودی تغییر شکل داد. نخستین جلوه ظهور افکار ابن عربی در ادب فارسی، در همین جریان غالب در قرن هفتم؛ یعنی معناگرایی عرفانیِ عاشقانه بروز یافت. اوحدالدین کرمانی، دوست و مصاحب محیی¬الدین که نام او در فتوحات مکیّه نیز ذکر شده است، نخستین جرقّه ظهور عرفان محیی-الدینی در ادبیات فارسی را با رباعیات خود، پدید آورد و پس از او رباعیاتش در آثار فخرالدین عراقی و دیگر شاعران وحدت وجودی، بازتاب یافت. عشق¬گرایی وحدت وجودی در آثار شاعران دیگری نظیر امیرحسینی هروی و اوحدی مراغه¬ای نیز ظاهر بود و در کنار این جریان، از همان اوایل قرن هفتم، جریانی معناگرا از دل مکتب ابن عربی بیرون آمد که وجه استدلال¬گرایی و استعاره¬پردازی، در آن حرف اوّل را می¬زد. این جریان در دو قالب شرح¬نویسی و ادبیّات شکل گرفت که زیرگروه نخست آن، از نظر زمانی مقدّم بود. پس از ابن عربی و حتّی در زمان حیات وی، صدرالدین قونوی و حلقه او به شرح-نویسی بر آثار ابن عربی به ویژه فصوص الحکم او پرداختند. صدرالدین قونوی، عفیف¬الدین تلمسانی، سعدالدین فرغانی، موید-الدین جندی، عبدالرزاق کاشانی، داود قیصری، رکن¬الدین شیرازی، خواجه محمّد پارسا، سیّدعلی همدانی، عبدالکریم جیلی، تاج¬الدین حسین خوارزمی و صاین الدین ترکه، با شروح نظری خود بسیاری از اصطلاحات مکتب شیخ اکبر را تثبیت، تدوین و حتّی ابداع کردند، امّا جریان شرح¬نویسی، علاوه بر آثار ابن عربی به کتاب¬های لمعات عراقی و گلشن راز شبستری نیز معطوف شد و عناصر عرفان محیی¬الدینی هم در دل این آثار تشریح و تاویل شد. جریان معناگرای استدلالی-استعاری در حوزه ادب فارسی نیز با رباعیات و رمزاندیشی-های حروفی حمویه در المصباح فی التصوّف رشد کرد و در نثرِ ادبی شاگرد او عزیزالدین نسفی تکامل یافت و با ظهور شبستری به اوج خود رسید و در گلشن راز و رسائل شبستری، شکل نهایی خود را پیدا کرد و در شعر مغربی به اوج زبان شعری عرفان محیی¬الدینی رسید. علاوه بر این جریان¬های معناگرا، از قرن هشتم، جریانی صورتگرا به ویژه در نواحی مرکزی ایران، به عناصر عرفان ابن عربی، به عنوان مصالح کارِ هنری خود توجّه کرد. خواجوی کرمانی در خمسه خود، برخی مباحث عرفان نظری را به عنوان مصالح هنرنمایی در ضمن داستان¬سرایی برگزید و سلمان ساوجی و حافظ هم به بعضی از این عناصر، در غزلیات صورتگرایانه خود پرداختند. در نهایت از اواسط قرن هشتم، تحت تاثیر فضای جمع¬گرایی ایجادشده در فرهنگ ایرانی، جریان دیگری شکل گرفت که سعی در تلفیق همه جریان¬های گذشته داشت. این جریان عناصر استعاره (عنصر غالب عرفان ابن عربی) و آلیگوری (عنصر غالب عرفان عاشقانه خراسان) را به هم آمیخت و در آثار خود وجوه گوناگونِ شرح¬نویسی و ادبیّت استدلالی-استعاری، عشق¬گرایی وحدت وجودی و صورتگرایی وحدت وجودی را به شکل التقاطی جمع نمود. نعمت الله ولی از زمینه¬سازانِ این امر محسوب می¬شد و پس از وی، شاه قاسم انوار، شاه داعی شیرازی و اسیری لاهیجی با آثار گوناگون خود این وجوه را پیوند زدند و با ظهور جامی تلفیق-گرایی به اوج خود رسید. از قرن دهم به بعد فضای جمع¬گرایی رشد بیشتری کرد و هرچند جریان¬هایی نظیر سبک هندی با نوعی صورتگرایی وحدت وجودی، استعارات زیادی به مکتب ابن عربی افزودند، امّا با بازگشت ادبی در دوره قاجار، دوباره همین جریان تلفیقی قوّت گرفت و تا اواخر دوره قاجار و تضعیف تصوّف در عصر مشروطه، وجه برجسته فرهنگ ایرانی شد. عناصر تفکرات ابن عربی را آمیخته با شاخصه¬های جریان¬های عرفانی دیگر می¬توانیم در گوشه و کنار فرهنگ امروز خودمان ببینیم که با گونه¬ای التقاطی و تلفیقی به هم آمیخته است. اگرچه تلاش جامی و همراهان او در جهت از بین بردن اختلاف مکاتب گذشته و جمع¬سازی تفکّرات آنان کار شایسته¬ای بودو از سرِ ضرورتی صورت پذیرفت، امّا این تلفیق¬گرایی با ایجاد قالبی تکرارشونده در دوره¬های بعد، شکاف میان صورت و معنا را در قوم ایرانی به اعتدال نرساند و بیشتر نوعی کلیّات شبیه به قرون وسطی ایجاد کرد. امروز قوم ایرانی و بلکه بشریّت به دنبال پیوندی میان صورت و معناست که به اعتدال بینجامد؛ اعتدالی که نه از وحدت در عین کثرت غافل شود و نه از کثرت در عین وحدت و رسیدن به چنین فضای آرمانی و موعودی، آرزوی همه عارفان است. واژگان کلیدی: ابن عربی، عرفان، تصوّف، جریان، معناگرایی، صورتگرایی، عشق¬گرایی، استعاره، تمثیل، وحدت وجود، اعیان ثابته، حضرات خمس، فیض اقدس و مقدّس، حقیقت محمّدیه، ولایت، انسان کامل.
- Abstract
- Prior to the presence of Ibn Arabi, several other movements appeared within the Iranian literature, which could be categorized into the two conceptualist and formalist schools of thought. Among the various groups that fall under these two school of thoughts there are those groups that pay close attention to mysticism. One of the most influential conceptualist movements within the Persian literature, is known as the mystic conceptualism, which itself is divided into two major branches of asceticism and love orientalism (Eshgh-Garayi). Within the concept of Asceticism based on practical or written teachings, two important branches could be specified. During the early years of the A.D centuries, the followers of the asceticism movement emphasized on the practice of world aversion, selflessness, and worshiping. Throughout the following centuries, with the compilation of certain books which consisted description of the Sufian statuses, authorities, and idioms, they turned toward acquiring and teaching education. This movement, in intellectual terms, focused mostly on moral teachings, theological arguments, and practicing isolation. On the other hand, analysing this movement from the perspective of language and literature, they often only used Arabic words, jurisprudence terms, and theological idioms. Slowly then, the mystic love movement, with the rise of Bayazid, practically began emerging and prevailing. This in turn gradually started influencing the words and deeds of those Sufies, who did not believe in any assembled writings and scripts, in a manner which established a love relationship between the creatures and their creator. Later on, during the fourth and fifth Hijra centuries, with the emergence of Imam Ahmad Al-Ghazali along with Eynul-Ghozat in Khorasan, and the rise of Roozbahan Baghli in Fars, the love movement turned on to a romantic-educational prose and text style. Moreover, with the rise of characters such as Sanai, Attar, and Mowlana, the mystic love conceptualism was developed within the Persian literature and poetry, which even covered ascetic ideologies. Alongside with these, another category was added to the love oriented movement, which encompassed an allegorical- philosophical approach. This category could be assigned to Sohrevardi and his interpreters. In terms of both intellectual and mystical aspects, the members of the romantic-mystical conceptualist movement (including all of its different branches), believed in the concept of apparentism (Vahdate- Shuhud). Basically, the rational basis of this movements were tied to the ideas such as the existence of the creatures and the creator, the effort made by the creatures in the way of finding their creator, finding the creators true essence, and relying on the creator in every manner or matter. On the other hand, according to Ibn Arabi, both the creatures and the Creator have a unity of existence. Orientation towards ecstasy, love, and passion in contrast to the dry ascetic ideologies, intellectual arguments, and emphasis on aestheticism could be some of the other characteristics of love oriented movement. Within the linguistic and literal field of this movement, factors such as usage of terms related to metaphysical love, metaphors about different parts of the lover’s body, morphological and syntactic individuation with the usage of rhetorical words, usage of emotional sentences, and noting instrumental music, played crucial roles. The literature members of this movement with their emphasis on a social perspective, used fables and parables which had reasonable contents in order to achieve their goals through these rhythmic, emotional, and romantic stories. On the other hand, from a formalist perspective, aside from the technical categorization that branch into different types of formalism such as Khorasani, Azari, Iraqi, and Indian, there exists another thematic classification, meaning that the artists who belong to this movement, along with benefiting from its natural elements, (similar to those prevalent among the Khorasani formalism), often looked at mystical elements as their artistic materials. Prior to Ibn Arabi, Nezami and Khaghani could be named as the most prominent characters of the mystical formalism. Among the features of this type of formalism could be figuring out the guilt, love, and mystic elements, in the practical and theological fields of this movement. Furthermore, the poets in this movement, most often used various literacy tools in order to convey their messages through playing around with different words, observing and balancing out musical rhyme of the lyrics, unfolding detailed descriptions, and giving relevant illustrations. It was during the sixth and seventh century which a great Islamic and mystical character emerged among the Islamic and the Arab Community that changed and influence the Islamic mysticism. Sheikh Muhyadin-Ibn Arabi, with a Spiritual and intuitive approach and with the use of tools such argument reflection, interpretation, terminology processing and metaphor-oriented reform, classified the many different mystical concepts in a theoretical system, according to the concept of pantheism. Ibn Arabi, with inspiration from the principles of common philosophical and mystical environment of his time, and with the proper reference to mystical approach, explained his concepts and ideologies in his numerous books, particularly in his books known as the Fosoos Al-hakam and Fotoohat Makkie. He came up with expressions such as pantheism, Tajadude amsal, Aayane Sabete, Hazarate Khams, Fieze aqdas and Moqadas, Haghighate Muhammadieh, and many other terms. Each expression that he came up with would then have a smaller circle of other terms which would introduce further terminologies related to the topic. Ibn Arabi introduced his most important and significant mystical concept, pantheism, vahdate vojoud, by relying on the two different meaning that each word consisted of. Meaning that one term carried the idea of oneness of the Creator, while the other conveyed the multiplicity of the creation. The terms that he most often used for this purpose, are such as Ahadiat and Vahediat, Esm and Mosama, Kesrat and Vahdat, Moghayad and Motlagh, Zaher and Baten, Tashbih and Tanzih. Ibn Arabi, often used compound words to carry his expressions and ideologies, one segment presenting the oneness of the creator, and the other one carrying the idea of the creation’s multiplicity, which in reality were the two sides of the same coin. Ten metaphors that are used frequently in Fosusolhekam are mirror and picture, light and shadow, water and its shapes, wine and cup, seed and tree, point and sphere, number one and other numbers, letter Alef and other letters, desert and mirage, clothing and covert. Persian Mystical movements after Ibn Arabi continued in the forms of conceptualism and formalism. The first group being affected from Ibn Arabi was love orientalisim. Ohaddedin Kirmani in his Quatrains, Fakhreddine Eraghi in Lomaat and Kolliat, Hoseinie Heravi in Kanzorromuz and Ohadie Maraghei in Jame Jam and Manteghol Oshahgh were the members of this movement. Beside this movement, another group created totally influenced by Ibn Arabi. This movement itself is divided into two groups. The first group were commentaries of Fosusolhekam like Ghunavi, Telmasani, Farghani, Jandi, Kashani, Gheisari, Baba Rokna, Parsa, Hamedani, Jili, Kharazmi and Ibne Torke and the second Group were Vahdate Vojudi literates like Hamuye, Nasafi, Shabestari and Maghrebi. Also shortly thereafter, one of the Formalist movements of Persian literature was inspired by the ideas of Ibn Arabi. The main figures of this movement were Khajuye Kirmani, Salmane savoji and Hafize Shirazi. And then a total movement formed that its figures tried to combine all groups of the past. This movement began by Nematoolahe Vali and Ghaseme Anvar and gained momentum by Lahiji, Shah daei and Jami. After Jami, general collections remained in the community mental space and Iranian culture shaped like stereotype. Key Words: Ibn Arabi, Mysticism, Sufism, Movement, conceptualism, Formalism, love orientalisim, Metaphor, Allegory, Vahdate Vojud, Ayane Sabete, Hazarate Khams, Feyze Aghdas va Moghaddas, Haghighate Mohammadieh, Velayat, Perfect man.