عنوان پایان‌نامه

تعیین ظرفیت چرای بلند مدت مرتع در طرح های مرتعداری (مطالعه موردی: مراتع نیمه استپی سمیرم)



    دانشجو در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۹۰ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "تعیین ظرفیت چرای بلند مدت مرتع در طرح های مرتعداری (مطالعه موردی: مراتع نیمه استپی سمیرم)" را دفاع نموده است.


    محل دفاع
    کتابخانه مرکزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی شماره ثبت: 6162;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 66073
    تاریخ دفاع
    ۲۲ اسفند ۱۳۹۰

    برای بهره¬برداری اصولی از مراتعو همچنین دستیابی به تولیدات پایدار دامی، تعیین ظرفیت چرای مرتع جزو اهداف اساسی مدیریت مرتع محسوب می¬شود. ظرفیت چرا عبارت است از حداکثر تعداد دامی که در مرتع مشخص و در زمان معین می¬تواند چرا کند، بدون اینکه بر کمیت و کیفیت پوشش¬ گیاهی و سایر موارد وابسته از قبیل خاک، آب و موارد استثنائی دیگر خسارتی وارد شود. برای محاسبه ظرفیت چرای مرتع، محاسبه مقدار تولید و نیاز روزانه دام چرا کننده جزو عوامل اساسی محسوب می¬شود. نیاز روزانه دام بسته به وزن دام، سن دام، شرایط فیزیولوژیکی دام، شرایط محیطی و کیفیت علوفه تغییر می-کند. لذا برای تعیین ظرفیت چرای مراتع علاوه بر کمیت، باید به کیفیت علوفه نیز توجه نمود. تعیین ظرفیت چرای مراتع می¬تواند بر اساس تولید سالانه (کوتاه مدت) یا تولید بلند مدت باشد. برای مقایسه رویکردهای مختلف، سه روش تعیین ظرفیت در این تحقیق در نظر گرفته شد. روش اول، روش رایج در طرح¬های مرتعداری؛ روش دوم، روش محاسبه حد بهره¬برداری مجاز و انرژی متابولیسمی در دسترس تیپ گیاهی و روش سوم، روش بلند مدت که در این روش از متوسط خوب تولید در یک دوره 10 ساله استفاده شد. برای مطالعات میدانی این تحقیق، تعدادی از سامان-های عرفی منطقه نیمه استپی سمیرم که دارای طرح مرتعداری و آمار بلند مدت بودند، انتخاب شدند. برای تعیین ظرفیت تیپ¬های گیاهی، فاکتورهای مختلفی مانند وسعت تیپ ¬گیاهی، کیفیت و انرژی متابولیسمی گونه¬های موجود، میزان انرژی متابولیسمی مورد نیاز دام موجود، میزان تولید مرتع، توپوگرافی، شیب و سایر موارد مهم مد نظر قرار گرفت. از 11 سامان عرفی مورد مطالعه، یک سامان عرفی بر اساس روش دوم (تعیین حد بهره¬برداری مجاز) به دلیل وضعیت ضعیف، گرایش منفی و حساسیت زیاد به فرسایش، شایستگی چرا نداشت. نتایج نشان داد که ظرفیت تعیین شده به روش رایج در طرح¬های مرتعداری بیشتر از روش تعیین حد بهره¬برداری مجاز و انرژی متابولیسمی در دسترس و روش بلند مدت بوده و اختلاف معنی¬دار دارد. این اختلاف ناشی از تفاوت در برآورد تولید مرتع و حد بهره¬برداری مجاز و تعیین نیاز روزانه دام می¬باشد. این مسئله سبب وجود دام مازاد شده که چرای مفرط و در نهایت تخریب مرتع را در پی دارد. بنابراین بهتر است برای تعیین ظرفیت چرا از روش¬های مبتنی بر وضعیت، گرایش و کلاس شایستگی فرسایش و انرژی متابولیسمی تیپ گیاهی، استفاده ¬شود تا بین ظرفیت چرا و انرژی موجود در منطقه تعادل برقرار ¬شده و از هدر رفت علوفه یا چرای بیش از حد گونه¬های منطقه جلوگیری شود.بطور کلی تعیین ظرفیت چرا به روش رایج در طرح¬های مرتعداری، پایداری تولیدات دامی و بهره¬برداری از مراتع را تضمین نمی¬کند. بنابراین باید با توجه به تغییرات این فاکتورها و شرایط آب و هوایی خصوصا بارش سالانه¬، ظرفیت سالانه مرتع را تعدیل نمود که مناسبترین روش استفاده از ظرفیت چرای بلند مدت می¬باشد که اساس آن بر نوسان کم دام است. تاثیر دو عامل مساحت و تعداد بهره¬بردار نیز بر ظرفیت چرای مراتع، معنی¬دار است. نتایج نشان داد که میانگین ظرفیت چرا در مراتع بزرگ حدود 290 واحد دامی و در مراتع کوچک حدود 59 واحد دامی است که این اختلاف معنی¬دار بوده ونشاندهنده این مسئله است که مراتع بزرگتر از نظر اقتصادی برای مرتعداران مناسبتر بوده بنابراین کمتر تخریب شده¬اند. همچنین میانگین ظرفیت چرا در مراتع انفرادی حدود 197 واحد دامی و در مراتع مشاعی حدود 136 واحد دامی است که نشاندهنده تمایل و علاقه بیشتر مرتعداران به بهره-برداری انفرادی از مرتع می¬باشد.
    Abstract
    In order to proper utilization of rangelands, equilibrium of livestock and rangeland andto achieve sustainable livestock productions, determining of rangeland grazing capacity is considered that one of the basic goals of range management. Grazing capacity include of maximum number of livestock that in clear rangeland and in clear time can be graze, without damage on the quantity and quality of plant cover and other related issues such as soil, Water and other exceptional cases. In order to determine rangeland grazing capacity, calculate the amount of forage production and livestock daily requirement to be considered the basic factors. Daily requirement of livestock depending on animal weight and age, physiological conditions of animal, environmental conditions and forage qualitywill change. Therefore, to determine the grazing capacity of rangelands both quantity and quality of forage is essential. Determining of rangelands grazing capacity can be based onannual (short-term) or long-term production. In order to compare of different states, three methods were used for calculating capacity in this study. The first model is custom method for estimating grazing capacity in range management plans, the second method is to specify allowable use factor and forage metabolism energy and the third method is long-term method that in this case optimum average production in 10 years period was used. In order to field studies, some of Semirom semi-arid paddocks that have range management plan and long-term data were selected. To calculate of capacity of vegetation types, different factors were considered such as extent of plant type, quality and metabolisable energy of plants, livestock requirement, the amount of rangeland production, topography, gradient and other important points.One of paddocks had not grazing suitability due to weakcondition, negative trend and high sensitivity to soil erosion (based on the allowable use factor method) from 11paddocks. The results indicate that the capacity determined by range management plans method is higher than the capacity determined by allowable use factor and forage metabolisable energy method and long-term method and have significant difference. This difference was due to the difference in calculating of rangeland production, allowable use factor and animal daily requirement. This matter causes the existence of surplus livestock that create excessive grazing and finally rangeland degradation. Therefore, it’s better that to determine grazing capacity by methods based on the rangeland condition, trend and erosion sensivity and metabolisable energy of vegetation type, whichform balance between grazing capacity and existence energy of rangeland and prevent loss of forage or over-grazing. As a whole, we can conclude that determination of grazing capacity by usual method (without considering of the effective factors), does not guarantee resistance of livestock productions and utilization of rangelands. Therefore, with attention to changes of these factors and climate conditions especially annual rainfall we should adjustannual capacity of rangeland, that the suitable method is long-term grazing capacity based on low tolerance of livestock amount. The effect of rangeland area and number of users on the grazing capacity was significant. The results showed that the mean of grazing capacity in large rangelands is about 290 AU and in small rangelands is about 59 AU, which is significant in level of 99%. This difference shows that large rangelands are economically better and less degraded. Also the mean of grazing capacity in individually-used rangelands is about 197 AU and in sharing-used rangelands is about 136 AU, which is significant in level of 95%. This shows that users more like to grazed rangelands individually.