عنوان پایان‌نامه

بررسی شخصیت های دیدرو و فروید در آثار نمایشی اریک امانوئل اشمیت



    دانشجو در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۲ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "بررسی شخصیت های دیدرو و فروید در آثار نمایشی اریک امانوئل اشمیت" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    زبان وادبیات فرانسه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده زبانها و ادبیات خارجی شماره ثبت: 1737/2;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 63631
    تاریخ دفاع
    ۳۱ شهریور ۱۳۹۲
    استاد راهنما
    ناهید شاهوردیانی

    اریک امانول اشمیت، به عنوان نویسنده ای که هیچگاه در آثار خود، و به خصوص در نمایش نامه‌هایش از مسائل و بحث‌های فلسفی‌ غافل نبود است در دو نمایشنامه? مهمان ناخوانده و عیاش به ترتیب فروید و دیدرو را به عنوان شخصیت‌های نمایشی انتخاب کرده است. وی در واقع از طریق شخصیت فروید، بحث ایمان و اعتقاد به خدا را پیش میکشد و خواننده را درگیر جدال بین ایمان و بی‌ ایمانی‌ می‌کند و از طریق شخصیت دیدرو، که از فیلسوفان مورد علاقه? خود وی نیز می‌باشد، مساله ی اخلاق را، به همراه تمام ارکان لازم برای شناخت و بررسی آن، با لحنی دور از هر گونه تکلّف و پیچیدگی‌، به تصویر میکشد. در این تحقیق سعی‌ بر آن است تا ابتدا با بررسی این شخصیت ها، به بحث در باره این مفاهیم فلسفی‌، یعنی‌ اعتقاد به خدا و اخلاق، بپردازیم. سپس از طریق مقایسه ایده‌های شخصیت‌های نمایش با خود اشمیت، به گونه‌ای نویسنده را در مقابل شخصیت‌هایش قرار میدهیم و زوایای مختلف دیدگاه‌های او را نیز، چه موافق با شخصیت هایش، چه مخالف و چه بی‌ طرف، بررسی می‌ نماییم .پس از شناخت تمامی‌ این مفاهیم، از دیدگاه فروید و دیدرو، از چرایی انتخاب این دو شخصیت در نمایشنامه صحبت می‌کنیم و هدف اصلی‌ اشمیت را از انتخاب شخصیت‌های واقعی‌ در نمایشنامه‌هایش بررسی مینمایبم. در نهایت این تحقیق بر آن است تا نشان دهد چگونه اشمیت از این روش برای اشاعه فلسفه در میان مردم و خوانندگان خود استفاده می‌کند و چگونه میتواند مفاهیمی چنین اساسی‌ را به‌گونه‌ای به تصویر بکشد تا مخاطب عام وخاص خود را? در نقاط مختلف جهان و با فرهنگ‌ها و مذاهب مختلف? وادار به پرسشگری و اندیشیدن کند. کلید واژه ها: اشمیت? فروید? دیدرو? فلسفه? تئاتر? شخصیت نمایشی
    Abstract
    Eric-Emmanuel Schmitt, en tant qu’un écrivain qui n’a jamais sous-estimé les questions philosophiques dans son œuvre, spécialement dans les pièces, a choisi Freud et Diderot comme des personnages-clés de ses Dieux pièces : Le Visiteur et Le Libertin. Par le personnage de Freud, qui donne l’occasion de parler de la foi et de la croyance en Dieu, Schmitt intrigue le lecteur dans une querelle entre la foi et l’incrédulité. D’autre part, par le personnage de Diderot, qui est son philosophe préféré, il pose, sous un ton loin d’être sophistiqué et compliqué, la question de la moralité et toutes les bases nécessaires pour le connaître et l’examiner. On a tenté dans cette étude, analyser, premièrement, ces personnages et discuter par ce biais, la foi et le moral en tant que des concepts philosophiques. Par la suite, en comparant la pensée de dramaturge et ses protagonistes, on mettra Schmitt, face à face à ses personnages et explorerons les différents aspects de sa pensée qui sont soit en accord et soit en désaccord ou même indifférent envers la pensée de ses personnages. L’objective de ce mémoire de recherche est en fait de découvrir la véritable objective de Schmitt en choisissant Freud et Diderot et démontrer comment Schmitt profite du théâtre pour vulgariser les notions et les questions philosophiques entre tous ses lecteurs-spectateurs et ainsi évoque-t-il chez tous ses interlocuteurs, malgré la différence géographique, religieuse et culturelle, une réflexion et un questionnement philosophique commun.