عنوان پایان‌نامه

ولایت سیاسی در حکمت متعالیه



    دانشجو در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۹۲ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "ولایت سیاسی در حکمت متعالیه" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه و حکمت اسلامی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2150ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 59243
    تاریخ دفاع
    ۲۶ فروردین ۱۳۹۲
    استاد راهنما
    احمد علیخانی

    ضرورت وجود نظام سیاسی برای جوامع بشری موجبات ظهور نظریات مختلف و گاه متعارض سیاسی را همراه با طرح نظراتی پیرامون بهترین مدل حکومتی و مدیریتی از طرف ارائه کنندگان آن در جهان فراهم کرده است.از سوی دیگر هر نظریه سیاسی مولود نوعی معرفت شناسی است که بر مبنای اندیشه های جهان شناسانه و انسان شناسانه دانشمندان مختلف و غایاتی مرتبط با آن نوع معرفت شناسی شکل گرفته است. این پژوهش به دنبال بررسی نحوه حاکمیتی است که در اندیشه سیاسی ملاصدرا متأثر از حکمت متعالیه او به عنوان محملی برای جمع تفلسف اسلاف مشائی و اشراقی خود با قرائتی هم سو با قرآن و عرفان، معرفی و مورد پذیرش قرار گرفته است. این نوع حاکمیت سیاسی که در ادبیات فلسفی ملاصدرا گاهی به پیروی از گذشتگان، رئیس مدینه و گاهی بر اساس ادبیات دینی ولایت نامیده شده است قسمی از اقسام حکمت عملی است که بر اساس اراده و اختیار انسانها به فعلیت می رسد، این ولایت در محدوده شرع بوده و اعتباریِ محض نمی باشد بلکه حکایت از نوعی قرب معنوی میان ولی و مولی علیه دارد. در این مکتب صلاحیت ولی برای ریاست، محصول سیاست شریعت محور و در راستای تحقق انسان توحیدی در مسیر قرب الهی است. سیاستی که به معنای عام آن انتظام امور دنیا و معاش انسانها در تمامی ابعاد است، دنیایی که اگر چه در مبانی شریعت و منظومه فکری ملاصدرا مایه فریب و سرگرمی و معدن جهل و کفر و ظلمت و عذاب در قیامت است اما مقدمه ی وصول به آخرت و معرفت به آن می باشد و نه خود آن بلکه محبت به آن و توقف در آن مورد مذمت قرار گرفته. معرفی حقایق دو عالم و شناساندن رابطه میان آن دو تنها از کسی ساخته است که خود بر اساس شرافت وجودی، سری در ناسوت و سری در ملکوت داشته باشد. از طرفی انسانها به دلیل طبع مدنی خود و نه نظریه زیستی و یا قرارداد اجتماعی، اجتماعات بشری را شکل دادند و بر اساس فطرت الهی و کمال طلبی خود دست به تسخیر یکدیگر زدند همچنین ضرورت وجود قانون در جامعه منجر به نزول متعالی ترین قانون از جهت پایداری، ابتناء بر نیازها و عادلانه بودن از جانب قانونگذار متعالی شد اما وجود قانون متعالی در جهت رساندن نوع انسانها به کمال بدون مجریِ متعالی دارای کمالات انسانی به نحو اتم، امری غیر حکیمانه است. به همین جهت مجری متعالی صدرایی متصف به کمالات تام در نشئه حس و خیال و عقل و سیر کامل در اسفار اربعه و برخوردار از خواص آنها است. نظام مخلوقات بر اساس مبانی صدرایی همچون هرمی است که ولی بر اساس اصالت و تشکیک وجود در رأس هرم بوده وبالاترین حد وجودی را بعد از حضرت حق دارا است، به همین جهت نیز شبیه ترین صفات را به صفات و اسماء حق تعالی دارد. این فرد روح عالم بوده و همچون رئیس قوا نسبت به دیگر انبیا و اولیاء و مردم با حفظ مرتب آن ها است که دیگران در خدمت اهداف او که همان اهداف حق تعالی از خلقت است هستند، براساس این شباهت او در دو قوه نظر و عمل کامل بوده به علم فعلی خود عالم و خواص آن را شناخته و قدرت تاثیر درآن را دارد و به قدرتش توانا و صالح بر رهنمایی و راهبری است. علم و قدرتی که هرگز آمیخته با جهل و نقص و تسویلات نفسانی نخواهد شد. او همچنین واجد کمالات ثانوی چون حلم و کرامت و رأفت و شجاعت و... نیز می باشد. انتخاب او به دلیل خصوصیات منحصر به فردش تنها به نصب الهی بوده اما فعلیت ولایت سیاسیش وابسته به حسن اختیار افراد بشر در پذیرفتن این ولایت است. این ولایت البته منحصر به انسان کامل نبوده و چون از اثرات وجود است در سیستم سلسله مراتبی ملاصدرا، هر کس که نزدیکی بیشتری به او در علم و عمل داشته باشد از جانب او شایسته ولایت سیاسی بر امت است که فقاهت حاصل از علم و همچنین عدالت، توانایی بر مدیریت و شجاعت، حاصل از قوّت قوه ی عمل است که آن ولایت فقیه نامیده می شود. این نوع ولایت تمام برنامه ریزی های خود را در جهت رساندن انسان به مقام همسایگی حضرت حق به وسیله تحقق آزادی و عدالت و امنیت در تمام زوایای زندگی انسان انجام خواهد داد. در نهایت اندیشه ی حاکمیتی اسلام ناب در بیان ملاصدرا تبلور یافته و مورد تصدیق و تاکید برخی شارحان او _ در محدوده تحقیق _ قرار گرفته و آن همان بی اعتنایی به اندیشه های مادی، فطرت پوش و غریزه پرور شرق و غرب و بازگشت به حاکمیت حکیمانه و ولایت همه جانبه و البته سیاسی رسول گرامی اسلام و اوصیاء معصوم او و نایبان آن حضرات با لحاظ تفاوت میان انسان معصوم و غیر آن می باشد که با نگاه ویژه دنیا خواهانه ی آخرت ساز و انسان محورانه ی خداخواه، نه تنها مجمع محاسن مدل های حکومتی دیگراست بلکه از معایب آنها نیز مبرا می باشد، تنها مدل حکومتی که انسانها و جوامع را به جایگاه اصلی آنها برگردانده و خواست های فطری الهی و مشروع مادی ایشان را نیز به صورت حداکثری محقق خواهد نمود. کلید واژه ها ملاصدرا، ولایت، ولایت سیاسی، حکمت مدنیه،‌ حکمت متعالیه، رئیس اول.
    Abstract
    The necessity of political systems in human societies has resulted in the emergence of various and at time contradictory theories. On the other hand, political theory is the outcome of a kind of epistemology which is formed on the basis of various universological and anthropological ideas and the ends related to that kind of epistemology. The present study seeks to examine the governance which has been introduced and accepted on the basis of the principles of transcendent theosophy (al-hikmah al-muta’liyah). This political governance is a kind of practical philosophy (practical hikmah) which is based on the framework of sharia; it is not merely conventional and has genetic origins. In this school the qualification of the wali (guardian) for riayasah (leadership) is the outcome of the sharia-based politics and is based on the essential honesty of the wali and his status in the world. He is perfect in two aspects of theory and action, is an expert in the knowledge he possesses, knows about its particulars and can affect it. He can use his power of leadership in the right way and also possesses outstanding qualities such a patience, nobility, kindness and bravery. His is appointed by God, but his political wilayah (guardianship) is actualized through the will of human beings who accept his wilayah. Whoever is closer to him, both in terms of views and actions, is considered by him to be well qualified for political wilayah over the people; his expertise and competence result from knowledge, and his justice, ability to manage and bravery are the outcome of the strength of the power of action, which is called wilayah al-faqih (authority of the qualified faqih) and is aimed to bring about divine proximity through the fulfillment of freedom, justice and security in different aspects of human life. The kind of governance which is developed in the school of transcendent theosophy, advocates a return to the prudent governance and the comprehensive political wilayah of Prophet Mohammad, and his ma’sum (infallible) successors and guardians; however, the difference between The Infallibles and ordinary people should be taken into consideration. In the development of this kind of governance, worldly views which are aimed at the afterlife, and are both humanistic and divine, are of great significance. Key words: Mulla Sadra, wilayah, political wilayah, al-hikmah al-madaniyyah (politics), transcendent theosophy, the First Ra’is (leader)