عنوان پایان‌نامه

ارزیابی انتقادات هابرماس بر پوزیتیویسم



    دانشجو در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۲ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "ارزیابی انتقادات هابرماس بر پوزیتیویسم" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 001697;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 59830
    تاریخ دفاع
    ۳۱ شهریور ۱۳۹۲
    استاد راهنما
    محمد محمدرضائی

    چکیده: هابرماس طی چند دهه حیات فکری خویش، در راستای مقابله با انواع سلطه ها به خصوص سلطه فکری که به طور پنهان افراد جامعه را تحت سیطره خود قرار می¬دهند، تلاش کرده است. او در بخشی از فعالیت¬های روش شناختی و فلسفی خود، نقد نگاه پوزیتیویستی را که در¬صدد حاکمیت نگرش انحصار¬گرایانه خود بر تمام ساحت¬های زندگی برآمده بود، از جمله اهداف خود قرار داد. ما در این پژوهش بعد از توضیح و تبیین روش پوزیتیویستی، ابتدا نقد رویکرد پوزیتویستی از دیدگاه پوپر و هایدگر که به صورت سلبی یا ایجابی بر هابرماس تاثیر گذاشته¬اند و بدون فهم انتقادات آنها بر پوزیتیویسم، فهم نگاه هابرماس مشکل خواهد بود را توضیح خواهیم داد و در پایان بعد از ایضاح نقد¬هایی که هابرماس بر پوزیتیویسم وارد ساخته است، به ارزیابی آن¬ها خواهیم پرداخت. رشته¬ای که انتقادات پوپر و هایدگر و هابرماس بر پوزیتیویسم را به هم وصل می¬کند، تاکید آن¬ها بر دخیل بودن امر انسانی در بررسی پدیده¬ها است که از دید پوزیتیویست¬ها پنهان مانده است. پوزیتیویسم نقش انسان را به عنوان موجودی فعال در روند فهم علم نادیده گرفته است و آدمی را به ناظری صرف برای مشاهدات طبیعی و کاشفی از برای قوانین جاری در طبیعت تقلیل داده است؛ در حالی که انسان در روند علمی نه ناظری صرف که موجودی فعال است و ارزش های او، نظام فکری و علایق او، در فهم پدیده¬ی علمی موثر است. در منظر این سه اندیشمند ما از دریچه¬ی انسان به پدیده¬ها می‌نگریم و آنها را می¬‌بینیم، پس انسان و امور انسانی او از فرایند مشاهده و بررسی آن قابل تفکیک نیستند. هر یک از این انتقادها بر جنبه¬ای از امر انسانی دخیل در بررسی علمی پدیده ها انگشت نهاده‌اند. پوپر در مقام کشف نظریه و نیز انتخاب گزاره¬های مشاهدتی ابطال¬گر نظریه، بر دخالت امور انسانی تاکید دارد، هایدگر علم را عارضه¬ای از متافیزیک و مرتبط با نحوه نگرش آدمی به وجود می¬داند و هابرماس که علم را مربوط به نوعی علاقه خاص در آدمی می¬داند که به کار مهار طبیعت و کنترل و پیش¬بینی آن می¬آید، علاقه¬ای که برای تبیین و تحلیل و تدوین آن، به ارائه نظریه علایق شناختی می¬پردازد. نقد هابرماس بر انحصار-گرایی علوم پوزیتویستی سبب می¬شود تا هابرماس به آن سو رود که جایگاه این نوع شناخت را تبیین کند. هابرماس به هیچ وجه این روش را انکار نمی¬کند، بلکه آن را در جایگاه خود قرار می¬دهد. در خوانشی¬ای که در این پژوهش از هابرماس صورت گرفته، علاقه رهایی¬بخش که یکی از علایق شناختی است، وحدت بخش نظام تفکری هابرماس قرار می¬گیرد و همچنین این خوانش از طرف دیگر نشان می¬دهد که در نظام فکری هابرماس از همان ابتدا زبان کانون پراکسیس بوده است.
    Abstract
    Throughout decades of intellectual work, Habermas has attempted to fight against different dominations especially intellectual dominance which influences people secretly. His methodological and philosophical work has been partly centered on criticizing Positivism, an ideology which has been trying to impose its exclusive theory on all aspects of life. The current study begins with a definition of and a clarification on Positivism. Further, the researcher elaborates on Pauper and Heidegger’s criticisms on Positivism. Habermas’s theory has been positively influenced by Pauper and Heidegger and excluding their criticisms on Positivism leads to difficulties in comprehending Habermas’s theory. Finally, the researcher explains and evaluates Habermas’s criticisms on Positivism. The connection between Pauper, Heidegger and Habermas’s criticisms on Positivism results from their emphasis on the importance of human beings’ role in examining phenomena. This major point has been ignored by Positivists. Positivism has ignored human beings’ active role in understanding science; moreover, human beings’ role has been reduced to solely observing the natural phenomena and the laws of nature. Nevertheless, human beings are not merely observers, yet they have an active role and in order to understand a scientific phenomenon it is required to consider their values, beliefs, and interests. As these three intellectuals put it, we look at phenomena from a humanistic point of view; therefore, it is not possible to separate human beings and their affairs from the processes of observation and examination. Each of these criticisms has highlighted one aspect of human beings’ major role in the scientific examination of phenomena. In the course of discovering the theory and selecting nullifying observation statements, Pauper emphasizes the major role of human affairs, and Heidegger believes science to be a metaphysical feature which is closely connected to human beings’ attitude toward existence. In addition, Habermas considers science to be related to human beings’ interest in controlling and predicting nature, the clarification and analysis of which requires cognitive interest. Habermas’s criticism on the exclusiveness of Positivism results in his explanation of this ideology. Habermas does not deny this approach; however, he considers a special place for it. This study focuses on Habermas’s emancipatory interest which illustrates that language has been the center of praxis. Key terms: Positivism, Metaphysics, Pauper, Heidegger, Cognitive interest, Habermas.