عنوان پایاننامه
جایگاه من استعلایی در نظام معرفت شناسی کانت
- رشته تحصیلی
- فلسفه
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 70251;کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 002055
- تاریخ دفاع
- ۲۵ شهریور ۱۳۹۲
- دانشجو
- مجتبی شیخ
- استاد راهنما
- محمد محمدرضائی
- چکیده
- دکارت با اثبات «من»، آن را مبنای معرفت شناسی خود قرار داده و اصلی برای اثبات اعتبار هر نوع شناخت می داند. پس از وی هیوم با مبانی تجربی خود به رد «من» می پردازد و فلسفه وی در نهایت به شکاکیت می¬انجامد. کانت، نه نظریه دکارت را می پذیرد و نه سخن هیوم را درست می¬داند. وی در مقابل این دو متفکر، نظریه «من استعلایی» را مطرح می¬کند که هم با «من» دکارت تفاوت دارد و هم برخلاف هیوم که منکر هر نوع «من» است، یک «من» استعلایی را اثبات می¬کند. این «من استعلایی» فاقد هرگونه محتواست و درباره آن نمی¬توان هیچ چیز اثبات کرد، جز این که وجود دارد. آنچه باعث می شود کانت نظریه «من استعلایی» را مطرح کند، مسئله و مشکلی است که در اثبات «شناخت» قرار دارد. در واقع کانت برای حل مسئله شناخت «من استعلایی» را مطرح کرده و آن را اثبات می¬کند. در این رساله، ابتدا با شرح و تبیین معرفت شناسی کانت، مسئله و مشکلی که وی در پی پاسخ به آن است معرفی می¬شود و پس از بیان چیستی «من استعلایی»، نشان داده می شود که در نظر کانت، عالی ترین شرط شناخت وجود یک «من استعلایی» است که همه تصورات و کثرات با تعلق به آن می توانند ترکیب شوند و به این طریق شناخت عینی ممکن گردد. «من استعلایی» عامل ترکیب و وحدت کثرات و به همین دلیل صورت شناخت است. همچنین «من استعلایی» جز این¬همانی و وحدت کثرات چیز دیگری نیست و نمی¬توان برای آن محتوایی قرار داد و درباره آن حکمی صادر کرد. در واقع «من استعلایی» واحد امکان وحدت تصورات و شناخت را باعث می شود و جز این چیز دیگری نیست. مسئله اصلی معرفت شناسی کانت تبیین چگونگی امکان قضایای تألیقی پیشینی است و آن¬چه این نوع قضایا و همچنین قضایای تألیفی پسینی و تحلیلی را ممکن می¬کند، «من استعلایی» است.
- Abstract
- ندارد