سرگذشت ایده قانون اساسی در ایران _ عبدالکریم باستانی
- رشته تحصیلی
- جامعه شناسی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 61745;کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: رس 4664
- تاریخ دفاع
- ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
- دانشجو
- عبدالکریم باستانی
- چکیده
- در نیمهی دوم قرن نوزدهم، برای نخستین بار، ایدهی مشروطیت یا قانوناساسی به همراه برخی ایدههای دیگر، در پی چارهجویی برای برونرفت از عقبماندگی کشور نسبت به کشورهای غربی، از سوی نخستین روشنفکران ایرانی مطرح شد. با توجه به اینکه حکومت قاجار تن به مشروطیت نمیداد روشنفکران در تلاش برآمدند که ایدهی مشروطیت و سایر ایدهها را به جامعه گسترش دهند تا با ایجاد یک وفاق ملّی، حکومت قاجار را در مقابل خواست مشروطهخواهی به تسلیم وادارد. برای تحقق این هدف، از وسایلی که مهمترین آنها روزنامه، شبنامه، مجامع سرّی و مدارس جدید بود یاری جستند. همچنین چون در آن زمان منبع مشروعیت دین بود و روحانیون یک گروه منزلتی با نفوذ در میان مردم بودند، روشنفکران برای آنکه ایدهی مشروطیت به ارزشی انقلابی تبدیل شود، این ایده را با دین در هم آمیختند و نیز روحانیون را به رهبری ملّت فراخواندند. در اثر فعالیتهای روشنگرانه وضع موجود ایران برای مردم تبدیل به مسئله شد و روحانیون رهبری مشروطهخواهی را برعهده گرفت و سرانجام ایدهی مشروطیت به واقعیت پیوست. پس از تحقق، هر چند مشروطیت به عنوان نظم حقوقی جدید در قانون اساسی و متمم آن تبلور یافت و در عمل نیز تأثیرگذار بود امّا از ضمانتاجرای بیرونی کافی برخوردار نبود و شاه، حکام و دیگر کارکنان اداری به آن متعهد نبودند. عمده پشتیبان مشروطیت، مردم بودند و این پشتیبانی در گرو باور آنها به مشروعیت مشروطیت بود. از اینرو چیرگی روحانیون مشروطهخواه _که در تلاش برای حفظ مشروعیت مشروطیت بودند_ بر روحانیون مشروعهخواه _که در تلاش برای نامشروع جلوه دادن مشروطیت بودند_ در همراه کردن مردم با خود بود که در سرنوشت مشروطیت دخیل افتاد.
- Abstract
- In the second half of the 19th century , for the first time, the idea of constitutionality or constitution along with some other ideas was put forward by the first Iranian intellectuals, in order to guiding the country out of backwardness. Considering the fact that the Qajar monarchy defied the Constitutionality, the intellectuals attempted to expand this idea and the same ones into the society, so as to make the Qajars concede to the national will for the Constitutionality. To realize this end, they took advantage of some means, the most significant of which, newspapers, pamphlets, secret assemblies and modern schools. Besides, owing to religion being the sole source of legitimacy and the clergy being an influential status group amongst the people, the intellectuals blended the idea of constitutionality with religion and called the clergy for leading the masses, in order to transform this idea to a revolutionary value. Having this realized, the Constitutionality did not enjoy the external enforcement, despite its manifestation within the constitution and its supplement as a new legal order and its influence in practice. The major support for the the new law were the masses and this support owed a lot to their belief in the legitimacy of the Constitutionality. So, this was the dominance of the pro-Constitutionality clergy _who were attempting to retain the legitimacy of the Constitutionality_ over the pro-hierocracy clergy _who were attempting to illegitimize the Constitutionality_ that determined its fate.