عنوان پایان‌نامه

تعیین واحدهای جریانی با استفاده از تلفیق داده های زمین شناسی پتروفیزیکی و لرزه ای با استفاده از روشهای هوشمند در میدان بلال



    دانشجو در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۱ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "تعیین واحدهای جریانی با استفاده از تلفیق داده های زمین شناسی پتروفیزیکی و لرزه ای با استفاده از روشهای هوشمند در میدان بلال" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    زمین شناسی - نفت
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه پردیس علوم شماره ثبت: 4760;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 54409
    تاریخ دفاع
    ۲۹ شهریور ۱۳۹۱
    دانشجو
    علی اسعدی
    استاد راهنما
    حسین رحیم پوربناب

    بخش بالایی سازند سورمه (معادل سازند عرب) با سن ژوراسیک بالایی یک توالی کربناته-تبخیری است، که در میدان بلال در بخش دور از ساحل خلیج فارس نهشته شده است. این مطالعه به بررسی واحدهای جریانی موجود در توالی مورد مطالعه می‌پردازد. در توالی مورد بررسی اثر فرآیندهای دیاژنزی بسیار برجسته و قابل توجه است. در این مطالعه فرایند‌های‌‌ رسوبی و دیاژنزی بر اساس داده‌های‌‌ پتروگرافی مطالعه و اثر هر کدام از آنها بر کیفیت مخزنی بحث شده است. بر اساس مطالعات سنگ شناسی و شناسایی رخساره‌های‌‌ رسوبی 12 میکروفاسیس تعیین و در چهار کمربند رخسارهای‌‌ اصلی شامل بالای جزرومدی، بین جزرومدی، لاگون و شول تقسیم بندی شده است. براساس رخساره‌های‌‌ شناسایی شده محیط رسوبی سازند یک رمپ کربناته کم شیب معرفی شده است. در مرحله بعد دیاژنز و فرآیندهای دیاژنزی بحث شده است. مهمترین فرآیندهای دیاژنزی مؤثر دولومیتی شدن، انحلال، سیمانی شدن (به ویژه سیمان انیدریتی و دولومیتی)، تراکم و شکستگی بوده است. سپس با استفاده از روش‌های‌‌ مختلف از قبیل وینلند، شاخص زون جریان و تلفیق داده‌های‌‌ پتروفیزیکی-پتروگرافی واحدهای جریانی شناسایی گردید. بهترین روش تلفیق داده‌های‌‌ پتروگرافی و پتروفیزیکی است که زایش و شرایط هر واحد را در نظر می‌گیرد. براین اساس هفت گونه سنگی با ویژگی‌های‌‌ زمین شناسی-پتروفیزیکی معین مشخص شده است. در مرحله بعد به منظور استفاده کاربردی‌تر‌‌ از لاگ‌های‌‌ پتروفیزیکی، هفت رخساره لاگ (الکتروفاسیس) شناسایی و بر اساس ارتباط آن با گونه‌های‌‌ سنگی و رخساره‌های‌‌ اولیه شناسایی شده، تفسیر گردید. در مرحله نهایی با استفاده از لاگ رخساره‌های‌‌ تفسیر شده، تلاش شد تا از داده‌های‌‌ لرزه¬¬¬ای‌‌ به منظور تخمین استفاده شود. در مرحله اول با وارون سازی داده‌های‌‌ لرزه ای،‌‌ نشانگر خارجی حاصل شد. سپس با استفاده از نشانگرهای خارجی و داخلی‌،‌‌ تخمین هفت رخساره لاگ که به صورت کد¬¬‌های‌‌ مختلف در چهار چاه مشخص شده بود، در توالی زمانی مورد نظر صورت گرفت. استفاده از داده‌های‌‌ لرزه‌ای‌‌ تنها روند¬های کلی را نشان داده و به دلیل عدم انجام کنترل کیفیت داده¬ها و نبود داده‌های‌‌ مناسب از این مرحله جواب خیلی دقیق، حاصل نگردید.
    Abstract
    Upper Surmeh Formation (Arab Formation equivalent) aged Upper Jurassic, is a carbonate-evaporate succession which precipitate in Balal Field located in the Persian Gulf offshore. This study was carried out on flow units of the aforementioned succession. Investigation of diagenetic processes effects is distinguishable in this study. Moreover, diagenetic and sedimentologic processes were concisely observed and their effects on reservoir quality were analyzed. we determined 12 Microfacies based on petrographic studies and described them to four facies belts including Supratidal, Intertidal, lagoon, and shoal. Via interpreting these, a Homoclinal carbonate ramp was introduced as sedimentary environment of this formation. In the next step, diagenesis and diagenetic processes were surveyed among which dolomitization, dissolution, cementation (especially Anhydritic and Dolomitic cements), compaction and fracturing was the most influential in reservoir quality. Then by the use of Winland plot, Flow Zone Index, and the combination of petrophysical and petrographic data, we determined Flow Units. Among the aforesaid methods, the combination of petrophysical and petrographic data is the best way because it considers the genesis and condition of each unit. Based on this, seven rock-types with given geological-petrophysical properties were determined. Afterward in order to more practical use of petrophysical logs, seven electrofacies were determined and interpreted via their relation with rock-types and primary facies. Finally, we tried to use seismic data for estimation by interpreted electrofacies. In the first step, external attribute was acquired by inversion seismic data. Then via using external and internal attributes, the estimation of seven determined electrofacies of four wells was carried out in the studied time-span. Due to absence of data quality control and lack of data, this step has not led to concise results and just gave rough trends.