عنوان پایان‌نامه

ایده مطلق در فلسفه هگل



    دانشجو در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۸۸ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "ایده مطلق در فلسفه هگل" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 66001;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 44266
    تاریخ دفاع
    ۱۵ مهر ۱۳۸۸

    ایده ی مطلق که به مثابه تعین نهایی مفهوم محض در انتهای منطق هگل و از رهگذر پیگیری روند دیالکتیکی مقولات محض منطقی استنتاج می شود، اصل تأمین کننده ی وحدت در دو عرصه ی ذهنیت و عینیت در بنیان نظام فلسفی هگل و یگانه ملاک عقلانی حقیقتاً شایسته در تبیین چهار چوب کلی واقعیت به نحو ضروری است. این اصل که از یک سو، از باب اشتمال بر ذهنیت، از حضور شناخت و آگاهی در درون خود حکایت داشته و از سوی دیگر، با در بر گرفتن عینیت، خود را از قید واقعیت انضمامیِ ورای خود رهانیده و به اطلاق و بی کرانگی (یا همان نامتناهی بودن حقیقی) دست یافته است، واقعیت مطلق را به مثابه حقیقت کلی خودآگاه و لذا شخصی، متعین ساخته که از رهگذر وضع و به جنبش واداشتن امور متناهی به خویشتن تحقق می بخشد و بدین ترتیب، منطق هگل – که جایگاه اندیشه های محضاً فلسفی وی بوده و معادل با فلسفه ی نظری اوست – در پایان به یک علم الغایه – آنهم در وجه کلی و نامتناهی آن – بدل می شود؛ چنانکه روش ایده ی مطلق در محقق ساختن خویش از رهگذر ایجاد تمایز درونی و وضع غیر در مقابل خود و آنگاه بازگرداندن این غیر به خویش و نیل به خودآگاهی از این طریق، که همان روش دیالکتیک است، به مثابه یگانه روش شناخت فلسفی اصیل که امکان تبیین سازوکار کلی واقعیت مطلق به وجه صوریش و به نحو ضروری را فراهم می کند، تعین می یابد. بر این مبنا، همچنین تفاوت منطق هگلی با تلقی سنتی از منطق آشکار می شود؛ چه، منطق هگل در عین حال که از باب اشتغال به تعینات مفهوم محض – به عنوان موضوع این علم – از وجهه ای صوری – در مقایسه با جنبه های انضمامی تر نظام فلسفی هگل که در فلسفه طبیعت و فلسفه ی روح مورد بحث واقع می شوند – برخوردار بوده و از این لحاظ، با تلقی سنتی از منطق مشترک است، از باب دلالت بر وحدت ذهن و عین در ایده ی مطلق، نه تنها به معنی مورد نظرِ تلقی سنتی فاقد محتوا نیست، بلکه این حقیقت یا واقعیت مطلق به نحو فی نفسه است که محتوای آن را تشکیل می دهد. هدف اصلی هگل از استنتاج ایده ی مطلق به نحو ضروری، تثبیت حاکمیت مطلق عقل است که به موجب آن هیچ چیز خارج از تفکر مفهومی و در فراسوی تیررس آن، تبیین نشده باقی نمانده و بدین ترتیب، وحدت مبنای تبیین واقعیت جایگزین دوگانه انگاری حاکم بر بر تفکر جدید – خاصه در فلسفه ی کانت – می شود. در این رساله کوشیده ایم تا از رهگذر پیگیری سیر دیالکتیکی مقولات محض در منطق هگل – در سه نظریه ی وجود، ذات و مفهوم – نحوه ی استنتاج ضروری ایده ی مطلق توسط وی در پایان این فرایند را بررسی نموده و در نهایت نیز میزان توفیق وی در این امر را به فراخور یک پایان نامه ی کارشناسی ارشد مورد ارزیابی قرار داده ایم. کلیدواژه: ایده ی مطلق، دیالکتیک، منطق هگل
    Abstract
    Absolute idea, which is deduced at the end of Hegel’s Logic, as the last determination of pure concept and through pursuing the dialectical process of pure logical categories, is the unifying principle of two spheres of subjectivity and objectivity on the base of Hegel’s philosophical system, and is the only intellectual criterion actually proper to explain the general frame of reality. This principle which, as it involves subjectivity on one hand, indicates the presentation of knowledge and consciousness, and as it involves objectivity on the other hand, has got itself rid of concrete reality beyond it and reached absoluteness and actual infinity, has determined the absolute reality as a general conscious and hence personal truth which through positing and activating finite affairs objectifies itself, and in this way, Hegel’s logic –which is the status of his purely philosophical thoughts and amounts to his theoretical philosophy –turns out to be a teleology – in its general and infinite form. As the method of absolute idea in objectifying itself via producing internal distinction in itself and positing the other in front of itself, and then turning the other back to itself and reaching consciousness in this way, is a very dialectical method as the only method of true philosophy which provide the possibility of necessary explanation of the general manner of absolute reality, in accordance with its formal aspect. On this basis, also the difference between Hegel’s Logic and the classical conception of Logic is unfolded, since Hegel’s Logic, as it deals with determinations of pure concept –as the subject-matter of this science – has a formal aspect – compared to the more concrete dimensions of Hegel’s philosophical system which are discussed in the philosophy of nature and philosophy of mind – and according to this, it is in common with the classical notion of Logic, but as it indicates the unity of subjectivity and objectivity in the absolute Idea, not only does it not lack content as is being considered in the classical conception of Logic , but also it is the very absolute reality in itself that constitutes its content. Hegel’s principal aim of necessary deduction of absolute idea is to confirm the absolute dominance of the intellect whereby there will remain nothing out of the sphere of conceptual thought and beyond its range, and in this way, the overbearing dualism in modern thought is replaced by the unity of the basis of reality clarification. In this thesis, via pursuing the dialectical procedure of pure categories in Hegel’s logic, I’ve tried to study Hegel’s way of deducing absolute idea at the end of this process, and in conclusion, evaluated how successful he was in this project, as proposal to M.A thesis. Key words: absolute idea, dialectic, Hegel’s Logic