جایگاه سازمان ملل در سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ سرد
- رشته تحصیلی
- مطالعات منطقه ای-مطالعات آمریکای شمالی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3179;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 55700;کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3179;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 55700
- تاریخ دفاع
- ۰۱ آبان ۱۳۹۱
- دانشجو
- حسینعلی توتی
- استاد راهنما
- سیدداود آقائی
- چکیده
- نوشتار حاضر با طرح این سوال که سازمان ملل متحد با توجه به نظریه رژیم های بین المللی در مقطع بعد از جنگ سرد تا ابتدای 2012م، چه جایگاهی در سیاست خارجی ایالات متحده داشته است، به این نتیجه رسیده است که یک قدرت مسلط برای رسیدن به نیات خویش در عرص? جهانی، در تشکیل و حفظ رژیم هایی که خدمتگزار منافع وی هستند و در نظام بین المللی نیز مقبولیت گسترده ای دارند، نقش رهبری را ایفا می نماید. منافع آمریکا نیز درآغاز تشکیل سازمان ملل متحد منجر به دفاع از این سازمان شد و همین منافع ایجاب کرد که دردهه های هفتاد و هشتاد مخالفت با این سازمان آغاز پیدا کند که این مخالفت بیشتر از جانب کنگره و جریان نومحافظه کار در آمریکا صورت می گیرد؛ زیرا معتقدند سازمان ملل باید در راستای اهداف آمریکا حرکت کند؛ درواقع تا زمانیکه سازمان ملل در راستای منافع و اهداف آمریکا عمل می¬کند، رهبران آمریکایی رویکرد همکاری جویانه را مطرح می¬کنند و وقتی که سازمان ملل همگام با آمریکایی ها نباشد از رویکرد برتری جویی نسبت به آن استفاده می¬کنند. سازمان ملل از ابتدای تاسیس بهترین وسیل? اعمال ارزش های آمریکا و حفاظت از منافع این کشور در عرص? بین المللی است و جایگاه مهمی در راستای تحقق اهداف موردنظر و مشروعیت بین المللی در سیاست خارجی ایالات متحده داشته است؛ که این مهم از طریق قطعنامه های شورای امنیت، استفاده از ظرفیت ها و امکانات سازمان ملل و ترغیب افکار عمومی و آراء عمومی جهان صورت پذیرفته است. آمریکا پس از جنگ سرد برای پیشبرد ارزش های خویش در قالب برقراری دموکراسی و حقوق بشر و مبارزه با تروریسم خود را هژمون خیرخواه معرفی کرده است تا جایگاه و نقش سازمان ملل در سیاست خارجی آمریکا بصورت ابزاری برای دست یابی به اهداف و منافع ملی آن کشور براساس مداخله گرایی گسترش یابنده، یکجانبه گرایی عمل گرایانه و چندجانبه گرایی سمبلیک دربیاید.
- Abstract
- The main question of this dissertation is that according to the international regimes’ theory, what’s the role of the UN in the US’s foreign policy? The results show that, according to the logic of international regimes, a super power in order to get to its objectives in the world arena, plays a leadership role to establish and maintain the regimes which are in its service and have a good reputation. In the advent of the UN establishment, the US interests made it necessary for the US to defend this organization and the same interests made it unavoidable to oppose the organization in the 1970s and the 1980s. The most opponents are the Congress and new conservatives because they believe that the UN should work in accord with the US interests. In fact, as long as the UN is working in accordance with the US interests, American leaders pursue a cooperative approach and if it acts other way, they try to overcome it. The UN has always been the best device for propaganda of American values and to preserve its interests in international arena. Also, it has an important role in realization of American foreign policy’ objectives and its international legitimizing. This duty has been done by Security Council resolutions, using its capabilities and capacities and changing the public opinions. After the cold war, in order to push its values in the form of establishing democracy and human rights and fighting against terrorism, the US has tried to introduce itself as a gracious hegemony and meanwhile, has tried to keep the UN’s role and situation as a means to get to its interests and foreign policy objectives in the shapes of extensive interventionism, pragmatic unilateralism and symbolic multilateralism.