عنوان پایان‌نامه

مقایسه انتقادی دیدگاه های فیلیپس وکیوپیت در باب ناواقع گروی دینی



    دانشجو در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۹۱ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "مقایسه انتقادی دیدگاه های فیلیپس وکیوپیت در باب ناواقع گروی دینی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه دین
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2043ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 54307
    تاریخ دفاع
    ۲۶ شهریور ۱۳۹۱
    دانشجو
    محسن فیض بخش
    استاد راهنما
    امیر عباس علیزمانی

    ناواقع‌گروی دینی به عنوانِ یکی از رهیافت‌های مهمّ در تحلیل زبان دینی، از اواخر قرن بیستم کانون توجّه فلاسفه‌ی دین بوده است. ناواقع‌گروی را می‌توان ایده‌ی عدم پذیرشِ واقعیّت مستقلّ از انسانِ متعلّق گزاره‌های دینی در عینِ مهمّ پنداشتنِ دین تعریف کرد. د. ز. فیلیپس و دان کیوپیت دو تن از متفکّرانی اند که به ناواقع‌گروی دینی شهرت دارند. دان کیوپیت، استاد فلسفه‌ی دانشگاه کمبریج، زبان دینی را به مثابه بازتاب معنوی انسان می‌پندارد و معتقد است که باور‌های متافیزیکی دینی -که ذاتی دین نیستند- در زمانه‌ی معاصر باید کنار نهاده شوند و گوهر دین -که خواست دینی است- خود را خالص تر نمایان سازد. وی بر این مبنا، باور دینی، عمل دینی و تجربه‌ی دینی را تحلیل ناواقع‌گرایانه می‌کند. د. ز. فیلیپس، استاد ولزی دانشگاه سونسی و مدرسه عالی کلیرمانت، مبتنی بر نگاه ویتگنشتاین متأخّر به باور دینی، برای شناخت زبان دینی و یافتنِ راهی جدا از تحویل‌گروی و واقع‌گروی، طرحی تحتِ عنوانِ فلسفه‌ی تأمّلی دین ارائه می‌کند. از دید او فلسفه‌ی تأمّلی دین باید جنبه‌ی وصفی داشته باشد و بی‌طرف و خود‌بنیاد باشد؛ کار فیلسوف وصف باور دینی است؛ نه طرفدارِ آن است نه منکرِ آن. بر مبنای این تحلیل، وظیفه‌ی فلسفه روشن کردنِ گرامرِ عمقیِ گزاره‌های دینی است؛ گرامری که خلطِ آن با گرامرِ گزاره‌های تجربی باعث پیدایی این خطا می‌شود که گزاره‌های دینی ناظر به واقع دانسته شوند. بدین ترتیب مفاهیم دینی لزوماً ما بازای خارجی ندارند؛ بلکه عناصر تشکیل دهنده‌ی زبان دینی اند. فیلیپس و کیوپیت در نفی واقع‌گروی و اهمّیّت قائل شدن به دین هم عقیده اند؛ امّا اگر چه فیلیپس مخالف تحویل‌گروی است و وظیفه‌ی فیلسوف دین را وصف می‌داند؛ امّا کیوپیت را می‌توان تحویل‌گرا دانست و هم چنین وی آشکارا به تجویز نسبت به گزاره‌های دینی می‌پردازد. به نظر می‌رسد مهم ترین اشکال وارد به این دو نگاه، این است که آن‌ها به دنبال اثبات چیزی اند (نا‌واقع‌گروی دینی) که از پیش آن را مفروض انگاشته اند. هم چنین اگر هدفِ این رویکرد احیای ایمان باشد، به نظر می‌رسد دشوار به این هدف نائل خواهد شد؛ چرا که آگاهانه باور داشتنِ به موجودی که وجود واقعی ندارد، به نظر پارادوکسیکال می‌رسد.
    Abstract
    Religious non-realism has been one of the most important approaches in the analysis of religious language since the second half of twentieth century. It can be defined as a view that rejects any kind of transcendent divine reality independent of human thought, although seeing religion as expressing something of great value. D. Z. Phillips and Don Cupitt are two of the most prominent philosophers which are counted as adherents of this view. Don Cupitt, the emeritus Professor of the Cambridge University, insists that the religious language should be understood not as representing a supernatural realm, but as an imaginary personification of our spiritual ideals. He believes that, in the modern era, the metaphysical beliefs, which are not the central principles of spirituality, have to be rejected for better appearance of “the religious requirement”, that is the central principle of spirituality. For the sake of this goal, he reinterprets religious beliefs, religious acts and religious experiences in a non-realist sense. D. Z. Phillips was Professor of Philosophy at the University College of Swansea and Danforth Professor of Philosophy of Religion at Claremont Graduate University. He evidently is the most prominent Wittgensteinian in Philosophy of Religion. He rejects both reductionism and metaphysical realism in religion and has sought to find a third path for interpretation of religious language. So he recommend a “contemplative” concept of philosophy. A contemplative philosopher is a neutral researcher that only describes the depth grammar of religious language and he has not any prescriptive task. He does not say that what religion must be, but he says what religion is. Hence, religious concepts are not necessarily representing empirical facts, but rather they are elements of religious language, that its grammar has to be distinguished from the one of factual propositions. In comparison, both Phillips and Cupitt see religion as valuable and both reject realism;