عنوان پایان‌نامه

ضرورت در فلسفه اسپینوزا



    دانشجو در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۱ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "ضرورت در فلسفه اسپینوزا" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 1906;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 58822
    تاریخ دفاع
    ۲۹ شهریور ۱۳۹۱

    اگر بخواهیم دو مفهوم بنیادین فلسفه¬ی اسپینوزا را معرفی کنیم، آن دو «ضرورت» و «آزادی»اند. مفهوم ضرورت در تار و پود فلسفه¬ی اسپینوزا تنیده است و آزادی نتیجه¬ی فلسفه¬ی اسپینوزا است. آزادی در فلسفه¬ی اسپینوزا از دل ضرورت بر می¬آید. فلسفه¬ی اسپینوزا نظام هستی را به گونه¬ای به تصویر می¬کشد که هر موجودی در ارتباط ضروری با موجودات دیگر است. حتی خدا نیز بریده از جهان نیست. هر آنچه هست در خدا هست. از این رو انسان نیز که در برخی تفکرات موجودی فوق طبیعی یا غیرطبیعی انگاشته می¬شود، در فلسفه¬ی اسپینوزا جایگاهی طبیعی می¬یابد و ذات، طبیعت و ساختار عواطف او با همان روش هندسی که ضرورت موجود در جهان شناخته می¬شود، مورد بررسی قرار می¬گیرد. موجبیت در فلسفه¬ی اسپینوزا باعث می¬شود کلّ هستی به صورت نظامی کامل و هماهنگ و خالی از نقص و خلل نمودار شود. اسپینوزا با حذف «علل غایی» و «امکان» از فلسفه¬ی خویش می¬کوشد تا هر چه بیشتر به این ضرورت دست پیدا کند. پژوهش حاضر پس از معرفی انواع مختلف موجبیت در تاریخ فلسفه، به بررسی ضرورت موجود در خدا، جهان و انسان در فلسفه¬ی اسپینوزا پرداخته است. در نظریه¬های موجبیت همواره سازگار کردن آزادی انسانی با قانون عام علیت مسئله ساز بوده است. از این رو ضمن بررسی علیت در فلسفه¬ی اسپینوزا به این نتیجه رسیدیم که موجبیت در اسپینوزا، یعنی موجبیت در نسبت¬ها و روابط ذاتی و نه روابط زمانی. در نهایت با توجه به نقش کلیدی «تصورات تامّ» در رسیدن به آزادی، می¬توان موجبیت اسپینوزا را به مفهوم افلاطونی موجبیت در اخلاق بسیار نزدیک دانست. کلمات کلیدی: موجبیت، ضرورت، علیت، عواطف، آزادی
    Abstract
    Two basic concepts in philosophy of Spinoza are “Freedom” and “Necessity”. The concept of “necessity” is spun in texture of his philosophy and Freedom is the result of it and is deduced from the necessity. Spinoza illustrates cosmos as every being in necessary relation with other beings. Even God is not cut off from the world. Every being exist in God. Hence human being whom some regard as trans- natural or anti- natural, find a natural place in Spinoza and his essence, nature and his emotions is studied by method of geometry that study the necessity in the whole world. Determinism in philosophy of Spinoza demonstrates being as a perfect and harmonic system without any defect.By eliminating “final causes” and “possibility” from his philosophy, Spinoza tried to reach this necessity more and more. In this research the different kind of determinism are introduced first and then necessity in God, world and human being are studied. Adjusting human freedom with general rule of causality always has been a problem in doctrines of determinism. Meanwhile investigating causality in philosophy of Spinoza it came to that determinism in Spinoza is in intrinsic and essential relations, not in temporal relations. Finally regarding the key role of “adequate ideas” in attaining freedom, determinism in philosophy of Spinoza is close to Platonic notion of determinism in Ethics. Key words: determinism, necessity, causality, emotions, freedom