عنوان پایان‌نامه

منزلت عقل در معرفت دینی از دیدگاه ملاصدرا و میرزامهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی



    دانشجو در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۹۱ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "منزلت عقل در معرفت دینی از دیدگاه ملاصدرا و میرزامهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه و حکمت اسلامی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2104ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 58185
    تاریخ دفاع
    ۲۷ دی ۱۳۹۱
    استاد راهنما
    حسن ابراهیمی

    پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه ملاصدرا، میرزا مهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی در مورد منزلت عقل در معرفت دینی می پردازد .پس از تبیین معنای عقل از دیدگاه این سه شخصیت ، مشخص می شود که عقل مورد نظر ملاصدرا از دیدگاه میرزا مهدی اصفهانی و شیخ مجتبی قزوینی حجتی غیر قابل قبول است؛از نظر ملاصدرا، انسان باید با دو قدم نقل و عقل(قوه ای که انسان به وسیله آن حقایق اشیاء رادرک می کند) به سمت خداوند حرکت کند ؛ عقل و نقل با یکدیگر مطابق اند و مقصود هر دو شناخت خداوند و صفات و افعال او است . او بر لزوم همراهی تفکر و کشف تاکید کرده و بیان می کند که انسان حکیم باید به تطهیر قلب و درون خود بپردازد و از شهوت و ریاست و اغراض حیوانی چشم بپوشد و با حضرت حق مناجات بسیارداشته باشد.در این چارچوب وفضای فکری، برای انسان سالک واصل، تقسیم علم به علم دینی و غیر دینی(علم حاصل از تفکر) بی معنا خواهد بود. از نظر میرزا مهدی و شیخ مجتبی قزوینی، عقل نوری می باشد که انسان به وسیله آن خوبی و بدی را تشخیص می دهد و در هنگام غضب و شهوت شدید آن را از دست می دهد .دراین دیدگاه اساس و پایه دین بر معرفت فطری استوار است؛ طریق انبیاء وقرآن در معارف و اصول اولیه مانند شناخت و اثبات خداوند ، تذکر به فطرت و وجدان است و در غیر فطریات و وجدانیات ،منحصر به بیان الهی و متابعت انبیاء است ؛برهان و عقل فلسفی با ضروریات دین مخالف است ؛ برهانهای فلسفی مفهوم محورند در حالی که خداوند متعال موجودی خارجی است و مفهوم نمی تواند آن را ثابت کند. از نظر آن ها ، عقل فلسفی بزرگترین مانع برای شناخت خداوند است و این عقل را باید حجت شیطان دانست؛ زیرا مردم می توانند به علت احتمال خطا و اشتباهی که در آن است ،از آن تبعیت نکنند و در نتیجه خداوند متعال دیگر نمی تواند بندگان خود را به علت عدم تبعیت از این حجت مواخذ کند. درپایان نیز معارف حاصل از روش فلسفی با معارف حاصل از روش تفکیک در مسئله حدوث وقدم عالم و همچنین شناخت و اثبات خداوند ، مقایسه شده است . علاوه بر این در بین مباحث مشخص شده است که اولا دلیلی بر حصر معنای عقل در معنای مورد نظر علمای تفکیک نداریم ،ثانیا به طور قطع می توان گفت که فرار از روش منطق و فلسفه ،محال است؛ رد منطق و فلسفه به جز باخود آنها میسور نیست ، ثالثا این گونه نیست که فلاسفه اسلامی به تبعیت کورکورانه از فلاسفه غربی و یونانی پرداخته باشند، بلکه تفلسف آنان با تکیه بر بدیهیات اولیه و روش فطری تفکر که همان روشی است که قرآن به آن دعوت کرده، صورت می پذیرد . فلاسفه الهی بنابر تعالیم قرآن و اهل بیت علیهم السلام بوسیله حجت باطنی (عقل) به تأمّل در آفاق و انفس پرداخته و از رهگذر این تأمل کوشش نموده اند به درک و فهم عمیقی نسبت به مراتب هستی و تنزلات ربوبی و شناخت مبدأ عالم نائل آیند و همانند پیشوایان خود با منکران و جاهلان و معاندان به بحث و گفتگو پرداخته و با رد شبهات مختلفی که بر پیکره دین وارد می شده است ، همواره در راه حفظ دین به جهاد فکری و علمی می پرداختند .رابعا با این که در وحی هیچ احتمال خطا و اشتباه وجود ندارد ، اما آنچه که در دسترس ما قرار دارد نقل وحی است و همان طور که در عقل احتمال خطا وجود دارد، به طور قطع در نقل نیز احتمال خطا وجود دارد. خامسا این گونه نیست که مسائل اصول اعتقادی ِمطرح شده در آیات و روایات به صورت یک سلسله مسائل تعبّدی بیان شده باشند، بلکه این مسائل به صورت یک سلسله بیانات استدلالی و منطقی مطرح شده اند .
    Abstract
    This study peruses Molasadra, Mirza Mehdi Esfahani and Sheikh MojtabaQazvini’s points of view about position of intellect in religiousepistemic. Specifying the meaning of intellect in these characters point of view determines that intellect in Molasadra’s point of view is an unacceptable agumentinMirza Mehdi Esfahani and Sheikh MojtabaQazvini point of view; according to Molasadra, human approaches god through two steps of narration and intellect (a power which human gets to comprehend reality of things);intellect and narration are relevant and they are aimed to recognize god and his qualities and acts. He also persists on necessity of cooperation between thinking and discovery and claims that wise human should cleanse his heart and inside, deny lust, presidency and animalistic wills and pray so much to his almighty god. According to this attitude it is nonsense to divide science to religious and non-religious (science resulted from thinking)sciencefor peripatetic and original human.Mirza Mehdi and Sheikh MojtabaQazvini believe that intellect is a light that helps human to recognize good and evil and he will lose the light while he is in anger or lust. In this approach the origin of religion is based on innate epistemic; the manner of prophets and Quran about epistemic and preliminary principles such as recognition and proof of god, is to remind innate nature and conscience and they refer just togod statement and follow prophets in subjects which are not of innate natures and consciences; philosophical intellect and reasoning is againstreligious necessities; philosophical reasons are concept-oriented while god is external thing then it cannot be proved by concept. According to their point of view, philosophical intellect is the biggest obstacle on a way of recognizing god and this intellect should be determined as Satanagument; this is because people can stop following it due to its wrongness and inaccuracy then god may not blame himself for making a bad thing which his thralls are following. At last, an epistemic resulted from philosophical method is compared to an epistemic resulted from segregation method in area of subjects about creation and its priority and also recognition and proving of god. Moreover it is determined among discussions that, first there is no reason to restrict the meaning of intellect as insegregationscientists’ point of view, second it is impossible to abandon philosophical and rational method; it is not possible to disprove rationale and philosophy despite we use rationale and philosophy, third,Islamic philosophers didn’t obey west and Greek philosophers blindly, but their philosophy was relying on primary axioms and innate method of thinking, the method which is invited by the Quran;divine philosophers thought about universe and souls by inborn agument using Quran and Ahle-Beitcatecheses. By these thoughts they tried to have a deep comprehension and understanding ofexistencelevels, god gifts and recognition of god in order to defeat and protect religion by debating and discussing with atheists, ignoramuses and enemies to remove various doubts about religion like their primates did scientific and intellectual Jihad against it, fourth, while there is no mistake or slip during revelation but what is remained for current people is its narration;there may be mistakes in narration as if there may be mistakes in intellect, fifth, subjects of belief principle noted in Quran paradigms and Ahle-Beyt stories are not a kind of hierarchical subjects of worshiping but these subjects are as hierarchical subjects of rationale and reasoning.