عنوان پایاننامه
بررسی و مقایسه دیدگاه سورن کرکگور و مارتین بوبر در بابا نقش دیگری در ارتباط انسان با خدا
- رشته تحصیلی
- فلسفه دین
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2139ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 58732
- تاریخ دفاع
- ۲۶ شهریور ۱۳۹۱
- دانشجو
- سیداحمد موسوی خوئینی
- استاد راهنما
- امیر عباس علیزمانی
- چکیده
- مطابق دیدگاه فیلسوفان قارهای، انسان موجودی است که در رابطه با جهان پیرامون خویش تعریف میشود، به نحوی که تنها در بستر روابط خود با دیگران میتوان از خویشتن سخن گفت. ازاینرو مساله ارتباط میان انسان، خداوند و انسانهای دیگر همواره مد نظر «فیلسوفان دین» قارهای بوده است. در این رساله کوشش شده است با روشی تحلیلی، و از طریق مقایسه دیدگاه دو متفکر اگزیستانسیالیست، سورن کرکگور(????-????) و مارتین بوبر(????-????) به این پرسش پرداخته شود که «دیگری» در ارتباط انسان با خداوند چه نقش و جایگاهی دارد. از دیدگاه کرکگور انسان برای کسب اصالت انسانی باید به اعلی درجه فردیت برسد. این مرتبه از فردیت در ارتباط انسان با خداوند شکل میگیرد، ارتباطی که به زعم اغلب مفسران به انزوای انسان و مخدوش شدن رابطه انسانها با یکدیگر منجر میشود. مطابق نظر بوبر، تأکید بیش از حد کرکگور بر فردگرایی موجب شده است او تفسیری نادرست از رابطه انسان با خداوند ارائه دهد، تفسیری که متضمن حذف رابطه با انسان دیگر برای رابطه با خداوند است. بوبر معتقد است که برای کسب اصالت انسانی باید با خداوند مرتبط شد، اما این مهم از طریق ارتباط متقابل انسان با انسان دیگر و جهان پیرامون صورت میگیرد. فصل اول این رساله، به بیان کلیات بحث و بستر فکری و مفاهیم اصلی اختصاص دارد؛ فصل دوم و سوم به ترتیب به تشریح الگوی کرکگور و بوبر برای ارتباط انسان با خداوند و جایگاه «دیگری» در آن پرداخته است. در فصل چهارم ضمن بیان نقد بوبر بر کرکگور و پاسخهایی که به وی داده شده است، نقاط اشتراک و تمایز دو فیلسوف برشمرده شده و به نفع این دیدگاه استدلال شده است که نقد بوبر بر کرکگور بر مبنای خوانش ناقص آثار اوست و با توجه به اینکه هدف هر دو متفکر کسب اصالت انسانی بر مبنای رابطه با خداوند است، میتوان این دو الگو را همسو با یکدیگر تلقی کرد.
- Abstract
- According to continental philosophers, human being is defined in relation to the world, so that only in the context of relation to others we can speak of ourselves. Thus the issue of relation among a person, God and other persons is always a matter of concern for continental philosophers of religion. In this thesis, through a comparative study of Soren Kierkegaard (1813-1855) and Martin Buber (1878-1965), based on an analytic method, we attempt to concern the question of the position of “Other” in God-Human relationship. According to Kierkegaard, human being, in order to achieve authenticity, should become a single one. This level of individuality will be realized in relationship between human and God, a relationship which according to most of the scholars results to isolation and ruins human mutual relationship. According to Buber, Kierkegaard's emphasis on individuality causes a wrong interpretation of God-Human relationship. This interpretation implied no mutual human relationships for God-Human relationship. Buber thinks that in order to achieve authenticity we should be related to God, but this relationship will be realized through mutual human relationships and Human-World relation. First chapter of this thesis contains preface and general definitions. In the second and third chapters we explain the model of Kierkegaard and Buber for God-Human relationship and the position of the Other in this relationship. Fourth chapter contains the critics of Buber to Kierkegaard's thoughts and responses to Buber. Then we discuss about common points and differences between these two philosophers and argue for this idea that Buber's critics against Kierkegaard are based on false reading of Kierkegaard's works. We result that both of these philosophers aim to explain authenticity according to relationship with God, so we can attempt to make a new model of God-Human relation, using both of these two models. Keywords: Human being, Self, Single one, Relation, God, the Other, Buber, Kierkegaard, Existentialism, Dialogue, Philosophy of dialogue.