عنوان پایان‌نامه

بررسی دیدگاه های استاد مرتضی مطهری و مایکل پترسون در باب مساله شر



    دانشجو در تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۹۱ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "بررسی دیدگاه های استاد مرتضی مطهری و مایکل پترسون در باب مساله شر" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه و حکمت اسلامی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2038ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 53957
    تاریخ دفاع
    ۱۱ تیر ۱۳۹۱
    دانشجو
    شهاب شهیدی
    استاد راهنما
    عبدالرسول کشفی

    چکیده مسأله شر که وجود آن در تعارض ظاهری با سه صفت الهی علم مطلق، قدرت مطلق و خیر محض بودن خداوند است، همواره توجه فلاسفه را به خود جلب نموده است. مایکل پترسون در کتاب خدا و شر این مسأله را به دو دسته «نظری» و «وجودی» تقسیم می نماید و جنبه نظری را هم به «مسأله منطقی شر» و «مسأله قرینه ای شر» تقسیم می کند. از نظر او تفسیر صحیح پاره ای از گزاره های دینی مثل قدرت مطلق و آزادی می تواند سبب دفع مسأله منطقی و قرینه ای شر گردد و از این رو معتقد است که خداناباوران به علت عدم توجه به تفسیر مناسب این گزاره ها، مرتکب مغالطه شده اند. در باب شرور وجودی نیز معتقد است که بیانی فلسفی می تواند سبب کاهش رنجهای افراد شود. استاد مطهری نیز در کتاب عدل الهی، نگرش بدیعی به مسأله شر داشته و آن را بر خلاف سایر حکمای اسلامی از دریچه عدل الهی بررسی می کند. انواع پاسخهای استاد را می توان به طریق «لم» و «إن» تقسیم کرد. طریق لم اگرچه صحیح است ولی کافی نمی باشد. سپس ایشان وارد بیان تفصیلی که طریق إن است، شده و در آنجا نیز به ذکر فواید شرور می پردازد که آن را نیز می توان از ابتکارات ایشان محسوب کرد. از جمله مسائلی که هر دو متفکر در آن متفق القولند، عدم تناقض وجود شرور با صفات الهی است و از وجوه تفارق آنها بحث بهترین جهان ممکن می باشد. استاد مطهری وجود شرور را در تحقق بهترین جهان ممکن موثر می داند ولی مایکل پترسون وجود چنین جهانی را همانند تحقق بزرگترین عدد طبیعی غیرممکن می داند. وا‍‍ژگان کلیدی: استاد مطهری، مایکل پترسون، مسأله شر، مسأله منطقی شر، مسأله قرینه ای شر، مسأله وجودی شر
    Abstract
    Abstract The problem of evil which is in apparent contradiction with three divine attributes i.e. omniscience, omnipotence, omnibenovelonce has occupied the attention of philosophers. Michael Peterson has divided the problem of evil in his book “God and Evil” into two parts: “the theoretical dimension of evil” and “the existential dimension” and also divides the former into “the logical” and “evidential problem of evil”. He believes that a correct interpretation of some religious propositions can eradicate the logical and evidential problem of evil, therefore atheists have ended up in fallacy due to lack of adequate attention to the correct interpretation of some of these propositions. In the sphere of the existential dimension of evil he believes that philosophical justification can relieve the strength of evil in persons. Also Master Motahari has a new look on the problem of evil in his book “Theodicy” and unlike other Islamic philosophers, has evaluated the problem of evil through divine justice. His answers can be divided into the “deductive” and “inductive” one. Although the deductive one is correct, it isn’t enough. Then he starts answering the problem inductively and suggests that evils have some benefits which can be considered one of his innovations. A subject that both of these thinkers have in common is that God's existence and evil are not contradictory and one of their diffrences is the possibility of the best possible world. Master Motahary believes that the evils have great role in the existence of the best possible world but Michael Peterson believes the existence of such world is impossible like the existence of the greatest number. Key words: Master Motahari, Michael Peterson, Problem of evil, The Logical Problem of Evil, The Evidential Problem of Evil, The Existential Problem of Evil