عنوان پایاننامه
تحلیل انتقادی دیدگاه خاور شناسان درباره اعتبار حدیث و بررسی ارتباط آن با حدیث شیعه
- رشته تحصیلی
- الهیات و معارف اسلامی-علوم قرآن و حدیث
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 24342ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 77446;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2440ف;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 24342ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی
- تاریخ دفاع
- ۳۱ شهریور ۱۳۹۵
- دانشجو
- وحید رجائی
- استاد راهنما
- شادی نفیسی
- چکیده
- در یک و نیم قرن اخیر که مطالعات خاورشناسی به شکل جدی تری ادامه یافته است، گروهی از خاورشناسان اعتبار تاریخی احادیث مسلمانان را مورد مناقشه قرار داده اند. از مجموعه ی پژوهش های این دانشمندان چند عامل شناخته می شود که به نظر آنان زمینه ساز جعل گسترده ی حدیث بوده است. به عقیده ی این خاورشناسان ممنوعیت نگارش حدیث و رواج نقل شفاهی برای مدتی طولانی سبب شد تا برای حدود یک و نیم قرن مواد حدیثی علاوه بر فراموشی و نقل به معنا، به آسانی مورد جعل و تحریف قرار گیرند. لذا تالیفات روایی قرن دوم که که بر اساس این مواد شفاهی نگاشته شده اند را نمی توان معتبر دانست. برخی از منتقدان غربی در نقد این نظریه، مدعی شدند که نقل حدیث در دو قرن نخست را نمی توان صرفا شفاهی دانست بلکه بر اساس شواهد تاریخی به نظر می رسد روش رایج مسلمانان برای حفظ و نقل حدیث، شیوه ای ترکیبی از نقل کتبی و شفاهی بوده است. در تکمیل این نقد باید افزود که البته صرف کتابت حدیث ضامن اعتبار آن نیست، بلکه تدوین یافتگی یک اثر را باید در این مورد موثّر دانست. برخی از خاورشناسان معتقد بودند که منازعات سیاسی، اجتماعی و مذهبی میان گروه ها و مکاتب مختلف در دو قرن نخست هجری، زمینه ای موثر بود تا هر گروه به نفع خود حدیث جعل کند. اینان به نمونه هایی از احادیث منازعاتی استناد می کردند که در منابع گروه های مختلف وجود داشت. در نقد این نظریه گفته شده است که نمونه هایی که این خاورشناسان ارائه دادند تنها نشان دهنده ی جعل جزئی است، اما دلیلی بر تعمیم این جعل به سایر روایات وجود ندارد. در مجموع، مهمترین نقدهای وارد بر این خاورشناسان را باید تعمیم دهی بی دلیل آن ها نسبت به نمونه های جزئی و همچنین توطئه انگاری در مورد تمام اقشار جامعهی مسلمانان دانست. پیدایش نیازها و مسائل جدیدی که با گذر زمان به وجود می آمد و در کتاب و سنت برای آن پاسخی وجود نداشت، در کنار رواج این ایده که تنها حدیث باید مرجع یک زندگی دینی باشد، عامل دیگری بود که به نظر این افراد باعث شد مسلمانان برای حل مشکلات و نیازمندی های خود، روایاتی را جعل کنند تا پاسخ گوی نیازهای آنان باشد. با این حال زمان بندی که آن ها برای رواج تفکر حدیث محور و پیدایش نیازهای جدید ارائه داده بود با شواهد تاریخی سازگار نبود. از نظر این خاورشناسان، ضعف نظام نقد الحدیث متقدمین، عامل دیگری بود که زمینه ساز ورود احادیث جعلی به تالیفات روایی قرون دوم و سوم شد. ابتناء بیش از حد نقد الحدیث به نقد سندی و عدم توجه مولفین به نقد متنی سبب شد تا این مولفین، کتاب هائی آمیخته از روایات معتبر و نا معتبر را تحت عنوان صحیح تالیف کنند. بررسی های دقیق تر در این مورد نشان داده است که متقدمین به متن روایات توجه داشته اند، اما به دلایل منازعاتی تنها در پوشش نقد سندی به آن مبادرت کرده اند. اما آنچه کمتر بدان توجه شده است، انگیزه های اعتقادی و شخصی برخی مولفین کتب روایی بوده که باعث انتخاب گزینشی روایات صحیح شده است. از منظر مطالعات خاورشناسی، حدیث شیعه در برخی جنبه ها شرایط متفاوتی را تجربه کرده است. به سبب ویژگی امامت، صدور حدیث تا نیمه قرن سوم ادامه یافته است. نظام کتابت حدیث در سه مرحله ی اصول، کتب و جوامع روایی، پیوسته از زمان صدور روایت تا تالیف منابع جامع ادامه یافته است. شواهد روشنی وجود دارند که نشان می دهند که در دوره های خاصی از منازعات حدیثی، از روایات شیعه به شدت الگو برداری شده است. در هنگام پیدایش نیازها و مسائل جدید در جامعه، تا نیمه ی قرن دوم، شیعیان به ائمه ی خود رجوع می کردند و از این جهت انگیزهای برای جعل حدیث نداشتند. شواهد متواتر و اذعان مولفین جوامع روایی شیعه نشان می دهد که نقد الحدیث متقدمین شیعه عموما بر اساس متن روایات بوده است، تا جائی که معنای «صحیح» میان متقدمین را باید متفاوت از معنای متاخّر آن دانست.