عنوان پایاننامه
نقد و بررسی قاعده الواحد با تکیه بر ساختار منطقی ادله آن
- رشته تحصیلی
- الهیات و معارف اسلامی - فلسفه و کلام اسلامی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78970;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 78970;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2462ف;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2462ف
- تاریخ دفاع
- ۳۱ شهریور ۱۳۹۵
- دانشجو
- علیرضا آزادگان
- استاد راهنما
- مهدی عظیمی
- چکیده
- در این پژوهش قصد ما بر این است تا قاعده موسوم به الواحد را با نگاهی استدلالی هم به لحاظ منطق استدلالات و هم به لحاظ محتوایی، مورد نقد و بررسی قرار دهیم و در ضمن آن به مواردی از کلام فیلسوفانی که این قاعده را صحیح پنداشته ولی از طرفی در آثار خود به خلاف آن سخن گفته اند اشاره داشته و نقودی که بر مدل ارائه شده بر اساس سلسله طولی صدورات از جانب حق تعالی وارد است را برشمرده و به تبیین چگونگی پیدایش و ربط موجودات به مبدأ اعلی بر اساس مدل خورشیدی و اشعّه آن پرداخته که به نظر می رسد نواقص مدل قبل را ندارد. همان طور که در این پژوهش بدان اشاره شده است، قاعده الواحد نه تنها یک قاعده بدیهی نیست بلکه ادلّه عنوان شده برای اثبات آن که همگی به ادلّه ای که ابن سینا درجهت اثبات این قاعده عنوان نموده باز می گردد نیز به لحاظ منطقی مخدوش هستند. در خصوص ربط این قاعده با واحد متعال نیز باید عنوان داشت که همان طور که در این پژوهش آمده است، فلاسفه ای که در تأیید قاعده الواحد قلم زده اند، همگی متفق القول اند که این قاعده فقط برای واحدی با حیثیت صدور واحد صادق است، ولی نکته ای که ما در این پژوهش قصد بیان آن را داریم این است که صدور کثیر از واحد منافی وحدت و بساطت مصدر نیست و به نظر می رسد، واجب الوجود بالذات و مبدأ متعال که قصد دارند این قاعده را بر او بار کنند، نه تنها نمی توان از او به یک موجود تک حیثیّتی یاد نمود بلکه حیثیات و جهات او نامتناهی است. در این پژوهش درکنار نقد ادلّه اثبات قاعده الواحد و همچنین تبیین چگونگی پیدایش کثرات بر اساس آن، در صدد بیان این مطلب هستیم که همه موجودات، شئون حضرت باری و لمعات آن منبع لایزال نور هستند. با این فرض، هیچ حقیقت و هویت منفصله ای از آن ذات وجود ندارد و بنابراین اعتقاد به صدور واحد از واحد و بیان سلسله طولی در نظام موجودات، معنا و مفهوم خود را از دست می دهد. چراکه نظام وجود با این نحو از نگرش، شامل یک موجود است و شئون و تطورات او و مظاهر و مجالی اسماء و صفات او. از این منظر، معلول، شیء جدا و منفصل از علّت نخواهد بود، بلکه طوری از اطوار ذات علّت است. از این رو واژه صدور، به معنای حصول شیء خارج از ذات علّت، رنگ باخته و جای خود را به واژه شئون، جلوات و ظهورات ذات می دهد. در این نگاه، واحد متعال، خورشید عالم وجود است و خلایق، لمعات انوار او که به نحو بیواسطه به آن مبدأ نور متصل بوده و تلألؤ و تشعشع آنها، در واقع تلألؤات و تشعشعات آن خورشید عالم تاب است که در قالب این هیئات و قوالب، ظهور یافته و جلوه نموده است.
- Abstract
- In this study, we intend to criticize and scrutiny the alwahed rule with a look at the logical structure and also the content of its arguments; and in the meantime we mention the word of philosophers who thought the alwahed is a correct rule, but they have spoken in their books contrary to it. We noted the critiques which have been pointed to the presented model which is basedon a longitudinal series of emissions and also we explicate the genesis and the relevance of the creatures to the origin by the solar model and its beams which seems that has not the previous model defects. As this research does point out, the alwahed rule is not only an obvious one and also the arguments of it nothing as to prove beyond that Avicenna has been said which they have drawbacks. Regarding the relevance of this rule with the exalted unit, as in the research hascome, accordingto this rule, all the philosophers confederate that this rule is just true for a unit with a single respect.but what we intend to say in this research is that the emission or issuance of multitudinous is not contradictory to the simplicity and unity of the origin. It seems that the great self-existent who they want to match the alwahed rule to him not only has not a single face but he has unlimited and infinite reputations and faces and dignities. In this research beside the criticism of the arguments of the alwahed rule we decide to show all the creatures are the blazes and dignities of the god. Supposing that there is no reality or separate identity from the god essence. Therefor the emission of unit from unit in linear hierarchy is meaningless in the existing system. By this attitude the existing system is inclusive of one fact and the others are his epiphanies, emanations and appearances. From this perspective the cause word by meaning of obtaining one object from the other is fading and the creatures are unmediated and direct light and radiation of the Imperishable and interminable reality sun.