عنوان پایان‌نامه

سیر تحول سینمای روسیه در دوران شوروی دهه ۶۰ تا۹۰ میلادی



    دانشجو در تاریخ ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "سیر تحول سینمای روسیه در دوران شوروی دهه ۶۰ تا۹۰ میلادی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    مطالعات روسیه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده مطالعات جهان شماره ثبت: RU43 334 1395;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 76008
    تاریخ دفاع
    ۰۵ خرداد ۱۳۹۵
    دانشجو
    زینب انصاری
    استاد راهنما
    زهرا محمدی

    ذات هنر برای پالایش روح و روان انسان پدید آمده است و هنرمند همیشه در پی کشف حقیقت و آفریدن پدیده ای زیبا بوده است و به قول تالستوی: هنر سرایت و اشاعه احساس است. و آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. پس میتوان هنر را وسیله ای برای تسخیر دلها دانست همانگونه که همیشه هم همینطور بوده است و سینما هنری جهش یافته و تلفیقی از دیگر هنرها که روز به روز بر محبوبیت و اقبالش اضافه میگردد و یکی از مهمترین خصوصیات هنر سینما برقراری ارتباط با دیگر اقسام هنر می باشد چنانچه ارتباط تنگاتنگ سینما و ادبیات، فراتر از آن است که حتی بتوان حد و مرزی بین آنها قائل شد چرا که هر دو با جنبه های واقعی زندگی انسان سرو کار دارند ولی ادبیات در قالب کلمات و سینما جلوه های بصری را هم به کار می بندد و گاه چندین جمله و کلمه را با یک اشاره یا بیان حالت چهره و دست، به تصویر می کشد. کلا سینما را می توان با تمامی هنرهای دیگر مرتبط دانست، چنانچه نقاش هدفش را در میان نشانه ها و سایه ها و رنگ ها به صفحه بوم می نگارد و شاعر و رمان نویس و کاتب، احساسات و وقایع را در کلمات محصور می کند و سینماگر تلفیقی از تمام آنها را جلوه¬ای بصری می دهد و برمبنای یک نوشته، هنرمند و بازیگر خود را در میان کادر، به دیده شدن وا می دارد. و اینگونه است که سینما را آزادترین و در دسترس ترین هنر می دانند که می توان با استفاده از این تاثیر قوی و ایده آل که بر انسان دارد، از آن برای رسیدن به بزرگترین موفقیت ها استفاده کرد. و این چنین بود که سینما بعنوان پدیده هنری جذاب و تاثیر گذار از همان آغاز پیدایش، برخی دولتمردان را به این فکر واداشت تا از هنر بعنوان محصولی برای القای پروپاگاندا، ایده و افکارشان به جامعه بهره مند گردند و تا امروز هم همین روند سیاست زدگی سینما و سینمای سیاست ادامه دارد. در شوروی و فدراسیون روسیه هم همیشه چنین استفاده هایی ابزاری از هنر سینما و فیلم سازی صورت پذیرفته است. از زمان انقلاب بلشویکی و روی کار آمدن ولادیمیر ایلیچ لنین که فیلمهایی نظیر" اکتبر" ساخته " آیزنشتاین" را نام برد که با تثبیت حکومت بلشویکی در سال 1917 و بر مبنای دوباره سازی واقعه انقلاب و شورش مردمی علیه حکومت تزاری ساخته شد تا دوران حکم رانی استالین و خروشف و گورباچف و... سینما در روسیه سیری تاریخی و پر از تغییر نگرش ها و شیوه ها داشته است بطوری که سینمایی که بر مبنای تکریم امپراتوری و شکوه امپراتوری پایه ریزی شده بود، در جنگ جهانی دوم به سمت القای حس شجاعت و میهن پرستی به منظور حفظ استقلال روسیه و ضرورت حضور مردم در صحنه های نبرد، گام برداشت. البته این پایان ماجرا نبود و با باز شدن فضای سیاسی در دوران خروشف، سوسیالیست و رئالیست دولتی جای خود را به غنای شعر و ادب و تئاتر رمانتیک داد و بعد ها و پس از اتمام جنگ ها و بازسازی کانون خانواده ها ، این صنعت نقش تربیتی و آموزشی به خود گرفت و بازخورد روابط میان افراد خانواده به خصوص خردسالان و فرزندان را با والدین به تصویر درآورد و در پی شناساندن شیوه و سیره ی مناسب برای حل و فصل این بازخوردها به مخاطب درآمد. و امروزه از تمامی مسائل علمی، فرهنگی، تاریخی، مذهبی، خانوادگی و...فیلم ها و آثاری به چشم می خورد که دست اندر کاران این صنعت حسب نیاز جامعه و دولت و یا پیرو ارضای تفکر خود، به خیل عظیم مخاطبان خود عرضه می دارند. در یک نگاه اجمالی می توان قرن 19 و دخل و تصرف های سیاسی سینما را در تاریخ شوروی اینگونه توصیف کرد و بیان داشت که کجا سیاست و سینما همراه شده اند و کجا رو در رو بوده اند و چگونه است که میتوان اوضاع و احوال حاکم بر جامعه و ملت و مردم را با کنکاش در مفاهیم به تصویر درآمده‌ی سینمایی آن دهه به دست آورد تا زمینه ای باشد برای شناخت قومیت و فرهنگ و ذهنیت سیاستمداران و عامه مردم یک سرزمین و دولت. پس از انقلاب بلشویکی در سال 1917 لنین زمامدار قدرت شد و از صنعت و هنر سینما برای تثبیت حکومت بلشویکی استفاده کرد که گفتیم یکی از آثار مشهور آن زمان فیلم " اکتبر " بود. لنین همواره از روی کار آمدن استالین ابراز نگرانی کرده بود اما در پنجمین سالگرد انقلاب روسیه، استالین زمامداری را با مرگ لنین در دست گرفت و چنان تسویه حساب هایی صورت داد که مشخص نمود چرا لنین آنقدر از روی کار آمدن استالین نگران است. و در تاریخ اینگونه آمده است که استالین در دوره بیست ساله حکمرانی اش بیش از بیست میلیون نفر را قتل عام کرده است. این استبداد استالین فقط به مسائل سیاسی و حکومتی مربوط نمیشد بلکه تمامی حوزه های دیگر از جمله هنر را هم در تسخیر خود داشت. استالین به ظاهر از هنر و هنرمندان حمایت میکرد اما در واقع هنر و هنرمند تنها پروپاگاندای حزب متبوعش بود و در مورد سیاسی کردن و سیاسی شدن هنر سینما در آن دوران همین بس که استالین گفته بود "با سینما میتوانم تمام جهان را به تسخیر خود در آورم". و این یعنی هنر و هنرمند را دوست داشت اما تا جایی که فقط ابزاری باشد در اختیارش، آن هم فقط در پیشبرد اهدافش و بسط ایدئولوژی سوسیالیستی و کمونیستی اش و تبلیغ در راستای جهانی شدن و جهانی کردن این اندیشه. رئالیسم سوسیالیستی سبک هنری ای بود که در دوره استالین در همه عرصه های هنری و فرهنگی تثبیت شدو بنیادی اداری به نام "سایوزکینو" تاسیس شد تا با نظارت های سخت گیرانه، هرآنچه را با دیدگاهها و نظریات دولت متضاد بود، سانسور و حذف کند و جالب اینجاست که برای جلوگیری از تقبیح عمل خود، ممانعت از ورود فرهنگ سرمایه داری و غرب زدگی را بهانه قرار می دادند. در دوره استالین فیلم سازی به دلیل سرکوبهای شدید از رونق افتاد و هر فیلمی ساخته میشد فضایی داشت بسته و فقط در جهت نمایاندن استالین بعنوان تنها میراث دار به حق لنین و سرپوش گذاری بر قتل عام های خونبارش و تا جایی پیش رفت که در برخی از این فیلمها، خود استالین هم نقشهایی را به اجرا در می آورد. نقشهایی که عمدتا در آنها بصورت یک ناجی و اسطوره ای قهرمان گونه ظاهر میشد و به بیان بهتر: مستنداتی سیاسی با تحریفهایی تاریخی! اما مرگ، استالین را هم همانند دیگر انسانها در ربود و با مرگ او، خروشف به مسند قدرت تکیه زد. شاید بتوان مرگ استالین در 5 مارس 1953 را تاریخی ترین اتفاق در عرصه هنر سینمای روسیه دانست. اتفاقی که در آن استالین مستبد را با خود برد و دوران آزادی و نشاط خروشف را به ارمغان آورد. خروشف روی کار آمد و اعمال صورت گرفته توسط استالین را رد کرد و در واقع دست به استالین زدایی زد و در اولین جلسه کنگره حزب کمونیست، از قتل عام وحشیانه بیست میلیون نفر از مردم شوروی به دست استالین ابراز تاسف و انزجار کرد که در واقع قصدش این بود تا آبروی از دست رفته حزب کمونیست را باز گرداند. خروشف آزادی عمل و فضای بازی در اختیار سینماگران قرار داد تا جایی که صنعت فیلم شوروی در زمان خروشف احیا مجدد شد و پیشرفتهایی کرد و تولید فیلم در جمهوریهای غیر روسی را هم زنده کرد و حتی سینما در این دوران، طعم مسایل اجتماعی را که تا کنون به خود ندیده بود هم چشید. اگرچه این آزادی و گشایش خروشف هم موقتی بود و در دسامبر 1962 اعلام کرد که آزادی در هنر به افراط کشیده شده و از آن پس احتیاط در هنر تصویرگری در دستور کار قرار گرفت اما در همین دوران گشایش موقتی بود که یکی از جاودانه ترین آثار سینمایی جهان به نام "سایه نیاکان فراموش شده ما" توسط "سرگئی پاراجانف" ساخته شد. روند فزاینده ی رشد و پیشرفت صنعت و هنر سینما در شوروی و روسیه از همین زمان خروشف به بعد آغاز شد یعنی دهه های 60 ، 70 ، 80 و 90 که در این سیر تحول سعی بر آن داریم که این دهه ها را هم از نظر بگذرانیم و مختصر شرحی نیز ارائه دهیم.