عنوان پایان‌نامه

رابطه طریقت و شریعت در اندیشه امام محمد غزالی و عین القضات همدانی



    دانشجو در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۹۵ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "رابطه طریقت و شریعت در اندیشه امام محمد غزالی و عین القضات همدانی" را دفاع نموده است.


    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2439ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 77199;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2439ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 77199
    تاریخ دفاع
    ۱۳ مهر ۱۳۹۵
    استاد راهنما
    قربان علمی

    هر آیینی صدف و گوهری دارد یا به عبارتی بهتر در طول تاریخ، هر دینی دارای دو بعد باطن و ظاهر بوده که در ساحت دین اسلام تحت عنوان طریقت و شریعت از آن‌ها نام‌برده می‌شود. با گذر زمان و واکنش‌هایی از طرف صاحبانشان ؛ دو گروه در مقابل هم قرار گرفتند. شکاف و نادیده گرفتن دو ساحت اساسی دین ، به حقیقت و ریشه آن ضربه زد و برای جبران این خسارت و نجات دین، افرادی احساس تکلیف کردند . اگرچه هر کس بر طبق جهان‌بینی خاص خود وارد ماجرا شد؛ اما عالمان حقیقی، چه مدعیان قرائت‌های فقهی و چه عرفانی سوای ظاهرنمایان و خامان هر دو گروه باوجود اختلاف در ظاهر قضیه، در اصل یک درد مشترک داشتند: انگیزه زنده کردن حقیقت دین و بازگرداندن معنی به مفاهیم اساسی. جهت تلطیف فضای موجود در قرن پنجم دو بزرگ‌مرد دوران‌ساز یکی پس از دیگری وارد عرصه شدند: امام محمد غزالی و عین القضات همدانی . که هر دو فارغ از دو سر طیف بردار دین یعنی تصوف منهای شریعت و بنیادگرایی افراطی و بدون آنکه هیچ‌کدام از آداب شریعت را موقوف یا منسوخ کنند تنها گاهی آن را جنبه باطنی – درونی داده، با نیّتی مشترک و خالص -هرچند در ظاهر متفاوت از هم- در پی اصلاح و نجات دین برآمدند. امام محمد با فضای فکری – فقیهانه و زاهدانه و طرز نگرش معتدلِ صوفیانه‌ی مکتب بغدادی خود تصمیم به ترکیب حیات قلب با صورت ظاهر شریعت گرفت و عین القضات با ذهنی آغشته به تصوف، با صبغه‌ی ایرانی و اسلوب و بینش حوزه‌ی معرفت خانقاهی -که شورمندانه و مستانه بود -تصمیم به زنده کردن مفاهیم اساسی دین گرفت .این دو استعداد نادر به دلیل جامعیت در علوم ظاهر و باطن نقطه عطفی در رابطه‌ی بین این دو ساحت اساسی دین شدند و تأثیر آنان تاکنون نیز ادامه داشته و دارد. که در ادامه در فصل یک ابتدا کلیاتی از تحقیق آورده شده، در فصل دوم به شیوه و اسلوب و نوع نگاه ابو حامد غزالی به شریعت و شارعان و تصوف و صوفیان و بیان اندیشه او، تغییر نگرش فقهی او با ورود به تصوف و نهایتاً رابطه بین شریعت و طریقت در اندیشه و زبان او، در فصل سوم این مفاهیم از دیدگاه عین القضات و در فصل چهارم به تجزیه‌وتحلیل و نتیجه‌گیری در این رابطه پرداخته می‌شود.
    Abstract
    Throughout history every religions has had both esoteric and exoteric dimensions as Mussels and Pearls that in the realm of Islam have been known as Tariqa (sufi order) and Sharia (Law). These two terms have begun to emerge in the Muslim community since the middle of the second century for various reasons and then differences between the owners of Tariqa and Shari'a culminated in the third century. And with the passage of time and the reactions from both sides, the two groups were opposed to each other. Split and ignoring two essential realms of religion- Unlike the extremists or radicals in both groups- corrupted the root and reality of religion and to compensate the losses and save the Religion some people felt responsible and although everyone according to his/her own worldview -influenced by intrinsic and extrinsic factors – was stepped into the matter; but true religious scholars, either jurisprudential and mystical(theosophical) interpretation claimants apart from formalists (pretenders), despite the formal differences that they had principally a common problem; motivated to vitalize the truth of religion and give meaning to the fundamental concepts of it again. Scholars like Qushayri, Siraj, Hajuiri, Ansari, Jami, etc. from Tariqa (sufi) tried to moderate the available situation that this attempt was not enough; For this reason two known scholars one after another entered the arena in the fifth century, the first of them was Imam Mohammad Ghazali who was the supreme geniuses and masterminds of humanity and the most excellent Imam and leader of the social reformers, and the second one was Ayn Al- Quzat Hamadani that in personality and nature was the same as Imam Mohammad Ghazali, contrary to what his name brings to mind; perhaps this time even more complete and fruitful than Imam Mohammad Ghazali. Ayn Al- Quzat Hamadani as Ghazali was sometimes Sufi and sometimes philosopher, prolocutor (Theologian), jurisconsult (Faqih) and astonished (mohayer). Thus, both w