عنوان پایاننامه
فلسفه عشق افلاطون در محاوره مهمانی
- رشته تحصیلی
- فلسفه
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 002705;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 80350;کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 002705;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 80350
- تاریخ دفاع
- ۰۳ مهر ۱۳۹۵
- دانشجو
- محمدعلی بحری
- استاد راهنما
- رضا برنجکار
- چکیده
- افلاطون در مهمانی، هفت خطابه درباره اروس یا عشق نوشته است. دیدگاه خود او را صرفاً با یکی از این خطابهها و معمولاً با خطابه سقراط یکی دانستهاند که نتیجه، همواره تفسیر یکجانبه عشق بوده است. امّا این پژوهش میکوشد تا روح محاوره را در پیوستگی خطابههایش بجوید و ماهیّت فلسفه عشق افلاطون را در آن معلوم سازد. از این رو، هدف، گشودن افقی نو به کلّ محاوره با روش بررسی پیوسته خطابههاست. فایدروس، پائوسانیاس و اریکسیماخوس، عشق را به خوب و بد تقسیم میکنند. آریستوفانس آن را جستوجوی نیمه گمشده هر انسان میداند و آگاثون آن را زیباترین خدا مینامد. امّا سقراط، عشق را عشق به چیزی میداند که هنوز به دست نیامده است. بنابراین، چون اروس، عشق به زیبایی است؛ پس اروس نمیتواند زیبا باشد و دوکسا یا گمان آگاثون باطل میشود. همچنین از آنجا که امور خوب، زیبا نیز هستند؛ متعلّق عشق نمیتواند بدی باشد، بلکه عشق، «اشتیاق به داشتن همیشگی خوبی» است. از اینجاست که هم «تقسیم عشق به خوب و بد» و هم «تلقّی آریستوفانی از عشق»، هر دو رنگ دوکسا به خود میگیرند. بدین ترتیب، این خود افلاطون است که از ما میخواهد پنج خطابه نخست را در محدوده «دوکسا» بنگریم و آنها را در تقابل با دو خطابه آخر که در ساحت «حقیقت» گام برمیدارند، در نظر بگیریم. در خطابه سقراط، «حقیقت معقول عشق» در بستر اسطورهای روایت میشود که در نهایت، اروس را فیلسوف میخواند. به مدد همین عشق و تکاپویش در طلب دانش میتوان از زیبایی محسوس به زیبایی معقول سیر کرد و سرانجام به دیدار «ایده زیبایی» نایل شد. در خطابه آلکیبیادس، «حقیقت محسوس عشق» در شخص «سقراط» آشکار میشود و اروس در قالب محسوس وی تجسّم مییابد تا بدین ترتیب، ماهیّت فلسفه عشق روشن گردد. عشق همان فلسفه است که آدمی را از بند دوکسا میرهاند و به ساحت حقیقت راهنمایی میکند. فیلسوفی که در سیر صعودی به دیدار ایده نایل آید، «منحصر به فرد» میشود و این شایستگی را مییابد که در تمامیّتش، متعلّق عشق قرار گیرد.
- Abstract
- Plato has written seven speeches on Eros or Love in the Symposium. His own viewpoint has equated only with one of these speeches and usually with Socrates’ one, thus the result has always been a unilateral interpretation of love. But this research will attempt to seek the spirit of the dialogue in its continuity of the speeches and will determine the essence of Plato’s philosophy of love. Therefore, the purpose is broadening a new horizon to the whole of the dialogue, and the method is studying the speeches continuously. Phaedrus, Pausanias and Eryximachus draw a distinction between a good Love and a bad one. Aristophanes considers love as searching for our lost half. Agathon calls it the most beautiful god. But Socrates regardes love as love to somebody or something which has not yet possessed. As Eros is love to beauty, He couldn’t be beautiful. Therefore, Agathon’s doxa is refuted. Since good things are also beautiful, the object of love couldn’t be bad. Hence, love is desire to possess good forever. Drawing the distinction between two kinds of Love, and also Aristophanic conception of love, both of them are refuted. Thus, Plato intends us to consider all the first five speeches as in the range of doxa, and to regard the last two speeches as in the realm of the truth. In Socrates’ speech, the sensible truth of love is narrated by a special myth which at last called Eros as a philosopher. With this Love and His effort for searching knowledge, we could contemplate from tangible beauty to sensible one, and finally we attaind the vision of Beauty. In Alcibiades’ speech, the tangible truth of love manifests itself in Socrates, and Eros incarnates in his character. Thus we are able to grasp the essence of philosophy of love. Love is philosophy which releases us from doxa and leads us to the truth. That philosopher, who could attain the vision in the ascension, becomes unique and he is real object of love in his integrity. Keywords: Love, Symposium, beauty, doxa,truth