عنوان پایاننامه
هرمنوتیک روایی ریکور (نگاهی به توان انتقادی هرمنوتیک پل ریکور)
- رشته تحصیلی
- فلسفه
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 79281;کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4525،;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 79281;کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4525،
- تاریخ دفاع
- ۱۱ مهر ۱۳۹۵
- دانشجو
- محمد شکری
- استاد راهنما
- سیدحمید طالب زاده
- چکیده
- مفهوم «هرمنوتیک» دهه هاست که نقشی محوری در غالب رویکردهای نظام مند به مسئله تأویل دارد. سالیانِ سال این رویکردها به متون خاصی هم چون متون دینی، ادبی و حقوقی پرداخته و برای هر یک، قواعد و روش های خاص فهم و تأویل آن متن را پیشنهاد می دادند. این درک از «هرمنوتیک» تا به امروز نیز پیروانی دارد. ولی از قرن نوزده و با برآمدن فلاسفه بزرگی مانند شلایرماخر، دیلتای، هایدگر و گادامر، هرمنوتیک از هرگونه اِعمال تفسیر در حوزه ای خاص به پژوهشی درباره تأویل و مفاهیم هم بسته به آن، مانند فهم، حقیقت و معنا بدل شد. این برداشت اخیر از هرمنوتیک، که به طرح «هرمنوتیک فلسفی» انجامید، نزد چهره های اصلی این جریان، در عین مشاهبت های بنیادین، صورت بندی یکسانی ندارد. یکی از مهم ترین این چهره ها پل ریکور، فیلسوف فرانسوی، است که در عین پذیرش مبانی هرمنوتیک گادامر، همواره می کوشد در تقریر هرمنوتیکی خود، امکان خوانش انتقادی را تقویت کند. این امکان ها، از جمله در تعیین انتظار خواننده و تبیین سامان صوری متن نمایان می شوند. ریکور از این بینش گادامری استقبال می کند که آن چه من و دیگری را قادر به گفت وگو می کند «محتوای متن» است که نه به مؤلف تعلق دارد و نه به خواننده؛ ولی در عین حال تأکید می کند که این محتوا، باخوانشی ساده و بدون واسطگی سامانِ صوری متن که با روش های تبیینی آشکار می شود، به دست نمی آید. نزد ریکور این سامان صوری، که انتظار خواننده از متن را نیز هدایت می کند، در ادوار مختلف به شکل های مختلف ظاهر شد: نماد، استعاره و نهایتاً روایت. این سه صورت مواجهه هرمنوتیکی با متن، هیچ گاه در اندیشه ریکور گسستی بنیادین از هم نداشتند، بلکه هر یک صورت تکامل یافته صورت پیشین بود. با این حال، آن چه مهم بود، تلاش دائمی ریکور، به ویژه در دوران اخیر او، برای طرح هرمنوتیکی انتقادی بود. در همین راستا بود که ریکور، علی رغم تمایل شدید به هرمنوتیک گادامر، انتقادات هابرماس را جدی تر از خود گادامر تلقی کرد و در طرح هرمنوتیکی خود به کار بست. رساله حاضر، نخست به همین سه دوره هرمنوتیکی ریکور، یعنی سه تلقی او از سامان صوری متون هرمنوتیکی می پردازد. سپس بر اساس تکامل یافته ترین صورت انتقادی آن ها، یعنی هرمنوتیک روایی، به ارائه شرح مختصری از این صورت بندی، مطابق با کتاب «زمان و روایت» ورود می کند. نهایتاً و در بخش سوم، با مقایسه مفاهیم کلیدی «زمان و روایت» ریکور و «حقیقت و روش» گادامر، به عنوان معیار رایج هرمنوتیک فلسفی، کار خود را با بررسی امکان های انتقادی هرمنوتیک ریکور، به خصوص با توجه به مناظره مشهور هابرماس گادامر به انجام می رساند.
- Abstract
- for decades “hermeneutics” has played a pivotal role in a huge number of systematic approaches to interpretation. These approaches have concentrated for long years, just on specific texts, such as religious, literary and legal ones. Moreover, they proposed particular rules and methods for understanding and interpreting each one. Even now, such a reading of “hermeneutics” has its adherents. However, arising great philosophers e.g. Schleiermacher, Dilthey, Heidegger and Gadamer, hermeneutics becomes an investigation of interpretation in itself and of its correlated notions such as understanding, truth and meaning. The recent reading of hermeneutics, leading to “philosophical hermeneutics”, despite some essential similarities does not have a same articulation among its main figures. The French philosopher, Paul Ricoeur, is one of the most significant figures, attempting to reinforce some critical possibilities in his hermeneutics, meanwhile accepting Gadamerian one. The possibilities unfold in some situations, such as determination of reader’s anticipation and explanation of formal order of the text. Ricoeur embraces the Gadamerian vision according to which “the matter of the text”, which is independent of the author and the reader simultaneously, is the one that enables me and the other to dialogue. Nevertheless, he emphasizes that this “matter” is not obtained with a simple reading –without mediating the formal order of the text revealed by explanatory methods. This formal order by which the reader’s anticipation of the text is guided, appeared in various forms in different periods for Ricoeur: symbol, metaphor and finally narrative. For Ricoeur, these three hermeneutical approaches toward the text has not any discontinuity with each other, but each latter is the more developed version of the former. Nonetheless, Ricoeur’s continuously attempt to propose a critical hermeneutics, especially in the last period was of great importance. Ricoeur considered Habermas critics and applied them in his hermeneutic schema despite his vigorous tendency to Gadamer hermeneutics in this regard. The current thesis will examine the three periods in which Ricoeur’s different hermeneutical treatment about formal orders of the text is developed. Afterward, based on its most developed critical form –narrative hermeneutics—I will present a brief description of its articulation, according to Time and Narrative. Finally, in the third part, I will accomplish my work deliberating the critical possibilities of the Ricoeur’s hermeneutics, specifically by focusing on the Gadamer-Habermas debate, through the comparing of the Time and Narrative’s key concepts and the Truth and Method’s ones. Key Words: Ricoeur, Gadamer, critical hermeneutics, narrative, figuration