عنوان پایان‌نامه

ربط و نسبت اراده با باور و تاثیر آن بر اخلاق باور و ایمان گرایی



    دانشجو در تاریخ ۰۶ مهر ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "ربط و نسبت اراده با باور و تاثیر آن بر اخلاق باور و ایمان گرایی" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه دین
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2328ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 68647
    تاریخ دفاع
    ۰۶ مهر ۱۳۹۳
    دانشجو
    سمانه محمدی
    استاد راهنما
    عبدالرسول کشفی

    چگونگی تأثیر اراده بر باورهای آدمی و نتایج حاصل از آن یکی از موضوعات مهم در حوزه ی معرفت شناسی باورهای دینی است که مورد بررسی اندیشمندان بسیاری قرار گرفته است. اثبات ارادی بودن باور،خواه مستقیم و خواه غیرمستقیم، به این می انجامد که انسان ها را برای باورهایشان سزاوار ارزیابی اخلاقی و ارزش گذاری وظیفه گرایانه بدانیم و از مفاهیمی همچون سرزنش، تشویق، وظیفه، التزام و توبیخ در مورد آن ها استفاده کنیم. از سوی دیگر،اثبات غیرارادی بودن باور، منجر به نفی هرگونه ارزش گذاری اخلاقی در مورد افراد خواهد شد. مبانی دو نظریه ی اخلاق باور و ایمان گرایی، بر ارادی بودن باورهای آدمی قرار گرفته است. اخلاق باور، نظریه ای است که برای نخستین باور دبلیو. کی. کلیفورد آن را مطرح کرد و ویلیام جیمز به اصلاح و بازنویسی آن پرداخت. بر اساس دیدگاه کلیفورد همیشه، همه جا و برای همه کس اشتباه است که باوری را بدون شواهد کافی اختیار کند. ایمان گرایی، دیدگاهی است که در آن باورهای دینی به طور ارادی و فارغ از وجود هر گونه شواهد و قرائن عقلانی مورد پذیرش قرار می گیرد. بر اساس نظریه ی ایمان گرایی شأن گزاره های دینی فراتر از آن است که بتوان آن را مورد ارزیابی های عقلانی قرار داد. از آن جا که ارادی بودن باور، پیش فرض هر دو نظریه ی اخلاق باور و ایمان گرایی است، رد اراده گرایی در ساحت باور، به رد هر دو نظریه ی مذکور منجر خواهد شد. این نوشتار، با نفی هرگونه اراده گرایی در ساحت باور، به نقد دو نظریه ی اخلاق باور و ایمان گرایی می پردازد.
    Abstract
    The way free will affects on human beliefs and its consequences are some major issues in religious epistemology, which have been addressed by many philosophers. The affirmation of volitionalism in beliefs scope, whether direct or non-direct, makes humans’ beliefs worthy of moral and deontological evaluations, and they can be described by concepts such as blame, encouragement, requirement, obligation, and reproach. On the other hand, the affirmation of non-volitionalism will lead to rejection of any deontological evaluation. Theories such as "ethics of belief" and "fideism" have their roots in non-volitionalism in human beliefs. “Ethics of belief” is a theory, developed by W.K. Clifford at first, and revised by William James. According to Clifford, “it is always, everywhere and for anyone wrong to believe with insufficient evidence”. Fideism is a theory according to which, the religious beliefs are formed volitionally and justified regardless of any reasonable evidence. According to fideism, the dignity of religious propositions is beyond any reasonable evaluation. Since volitionalism is a presumption for the both theories, “ethics of belief” and “fideism”, the rejection of this presumption leads to the rejection of the two theories. This study, by rejecting doxastic voluntarism, criticizes both theories, ethics of belief and fideism.