عنوان پایاننامه
رسیتال فلوت و بررسی عناصر تفسیر در سه سونات فلوت یوهان سباستین باخ
- رشته تحصیلی
- نوازندگی موسیقی جهانی
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 69701
- تاریخ دفاع
- ۳۱ شهریور ۱۳۹۳
- چکیده
- چکیده با توجه به روند رو به رشد موسیقی کلاسیک در ایران شاهد شمار زیادی از اجراهای این نوع موسیقی هستیم که با بررسی این اجراها متوجه این نکته شده که بیشتر نوازندگان صرفاً به نواختن نتها پرداخته و تکنیک نوازندگی را در مهارتهای انگشتی و نواختن پاساژهای سخت میدانند در صورتیکه با مطالعه بر روی کتابها و مقالات در حوزهی موسیقی کلاسیک درمیابیم که تکنیک و هنر نوازندگی چیزی فرای اجرای نتهای نوشته شده در قطعه است. نواختن نتها از روی کاغذ و توجه به علائم به کار رفته در قطعه تنها بخش کوچکی از شناخت قطعه را برای ما پدیدار میسازد در صورتی که داشتن اطلاعات تاریخی، لغوی، نحوی، دستوری و آمیختن این موارد با تفکر، احساس، دانش و بیانی شیوا برای درک قطعه لازمه یک قضاوت هنری دقیق است که این مهم فقط و فقط با تفسیر درست از قطعه به وجود میآید. برای آنکه یک نوازنده به یک معنا در موسیقی برسد نیاز به تفسیر آن موسیقی دارد از این روست که اهمیت تفسیر برای ما آشکار میشود. با توجه به اهمیت تفسیر، موحد طبق مطالعات انجام شده، عناصر تفسیر را به سه بخش اصول ساختار، اصول زیباییشناسی و اصول حرکت و پویایی تقسیم کرده است. در این پایاننامه جایگاه بنیادی تفسیر و ریشههای آن در تاریخ موسیقی کلاسیک غربی بررسی و به صورت واضح شرح داده میشود و بر مبنای آن سه اثر از سوناتهای باخ (می مینور 1034 BWV - میبمل ماژور1031 BWV - دو ماژور1033 BWV ) که از نظر سبک و شیوه آهنگسازی با هم متفاوت هستند را مورد بررسی قرار میدهد . این نوشتار با مطالعات کتابخانهای و بررسیهای کاربردی بر طبق آموزشهای داده شده در کلاسهای ساز و استفاده از پارتیتورها برای یافتن پارامترهای مهم آنالیز اجرای و تفسیر قطعات یاد شده نوشته شده است. و تلاش کرده با ارائه دستورالعملهای مشخص اجرایی در ارتباط با سه قطعه دوره باروک، نوازندگان را با اصول بیان و چگونگی معنا دادن به نتها یاری دهد.
- Abstract
- Abstract With respect to the ever growing development of classical music in Iran, we observe in numerous performances that most musicians only play music from the score and they consider finger skills and difficult passages as more important. Many skills related to tone, structure and articulation are neglected in such performances and interpretation and expression are not considered as crucial in the performance. When we study books and literature on classical music, we discover that the matching of technique and the art of playing are more important than simply playing the notes. Playing notes on paper and noticing the signs used in the piece only materialize a small portion of knowledge about a piece, while if we rely on historical, lexical, syntactic, and grammatical information and combine these with thinking, feeling, structure, articulation and expression in order to comprehend the piece and provide exact aesthetic judgment, we can accomplished a better interpretation of the piece. A musician should interpret the music in order to make sense of the piece. In view to the significance of interpretation, research conducted in Iran (Movahed, 2001) conducted many studies and divided the elements of interpretation into three sections: principles of structure, principles of aesthetics, and principles of motion and dynamics. In the present thesis, the fundamental spotlight of interpretation and its roots in the history of the Western classical music is clearly reviewed and explained and thereby three sonatas of J.S. Bach (E Minor 1034 BWV, E-flat major 1031 BWV, C Major 1033 BWV), which are different in terms of musical style and composition have been selected to analyze with respect to the above. This article has reviewed previous literature and studies on performance and applied evaluations and practical studies based on the trainings in studio classes at the University of Tehran and has made an effort in providing a comprehensible performance guideline with re