عنوان پایاننامه
نقش ارتش در تحولات سیاسی ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ مصر
- رشته تحصیلی
- مطالعات منطقه ای- مطالعات خاورمیانه وشمال آفریقا
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3589;کتابخانه دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره ثبت: LP3589
- تاریخ دفاع
- ۲۶ خرداد ۱۳۹۳
- دانشجو
- محمدحسین دهشور
- استاد راهنما
- ابراهیم متقی
- چکیده
- یکی از مهم ترین تحولات سیاسی در جهان طی دو سال گذشته، وقوع قیام های مردمی در کشورهای اسلامی در محدوده ای از خلیج فارس تا شمال آفریقاست . سرآغاز این قیام ها در کشور تونس بود که به سقوط رژیم بن علی انجامید و پس از آن این، موج بسیاری از کشورهای عربی را فراگرفت. بنظر می رسد یکی از مهم ترین آن ها وقوع قیام مردمی در کشور مصر و سقوط حسنی مبارک پس از سه دهه حکومت در این کشور باشد. اهمیت قیام مردم مصر و سقوط مبارک در چند نکته است: اول اینکه مصر یکی از مهم ترین کشورهای عربی به شمار می رود و سابقه تمدنی همراه با موقعیت استراتژیک این کشور سبب گردیده است تا مصر به یکی از بازیگران اصلی در جهان عرب تبدیل گردد. دوم اینکه مصر یکی از متحدین اصلی آمریکا در منطقه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بوده است، به گونه ای که آمریکا طی سه دهه اخیر معمولاً سیاست های خاورمیانه ای خود را از طریق هماهنگی با چند کشور، از جمله مصر، تعقیب می کرده است. سوم اینکه مصر نخستین کشورهای عربی بود که پیمان صلح با رژیم صهیونیستی را امضاء و از مجریان اصلی فرایند صلح در خاورمیانه بوده است. همچنین عدم توانایی دولتهای مصر در دوران پادشاهی و پس از آن در ایجاد جامعه مدنی و عدم پایههایی قدرتمند گروههای سیاسی برای حفظ ثبات و دموکراسی، فرصت خوبی برای دخالت نظامیان در سیاست را فراهم کرد که این امر به خودی خود حکومت مصر را به سوی اقتدارگرایی سوق داد. بعد از کودتا 1952 ارتش که باعث الغای سلطنت و تشکیل جمهوری در مصر شد، همه روسای جمهور یعنی محمد نجیب، جمال عبدالناصر، محمد انور سادات، حسنی مبارک و بعد از انقلاب هم رئیس دوره انتقالی محمد حسین طنطاوی همگی از امیران ارتش و نظامی بودهاند. کودتای افسران آزاد در 1952 ،به روشنی نشان داد که آنچه درباره نهاد ارتش در جهان سوم بیان می گردد درست است. نیروهای نظامی در این گونه کشورها، با انضباط ترین نیروهای اجتماعی می باشند که آموزش مدرن یافته و اهداف نوسازانه پیش روانه تر از دیگر نیروهای اجتماعی دارند. اگر چه نوع نظام سیاسی که از درون این نیرو بر می خیزید در بیشتر مواقع ویژگی ضد دموکراتیک داشته و به دیکتاتوری می انجامد، با این حال ژریم به وجود آمده از این نیرو، جامعه را به گونه ای عرفی هدایت کرده و در نهایت اقتدارگرای نوساز خواهد بود. ارتش به عنوان قلب سیستم حاکم برمصر، نگهبان انتقال مسالمت آمیز قدرت بوده و خود را عامل عدم رادیکالیزه شدن حرکتها اجتماعی و سیاسی قلمداد میکند. از این رو خود را به عنوان حامی ثبات و حافظ تمامیت ارضی مصر مطرح کرده است. از این منظر ارتش اجازه نداده تا تحولات مصر از «فاز اجتماعی – سیاسی» به «فاز امنیتی – نظامی» وارد شود. همچنین اجازه نداده تحلیل راس و بدنه به عنوان یک شکاف تعیین کننده در ارتش برای تحولات مصر تبدیل شود.این پژوهش درصدد نبیین نقش ویژه ارتش در تحولات سیاسی مصر است. نظامی بودن همه روسای جمهور مصر طی 60 سال ،روی کار آمدن شورای نظامی پس از سقوط حسنی مبارک و برکناری مرسی به دست ارتش، همه وهمه خود بیانگر نقش ویژه ارتش مصر است.فصل اول به کلیات پژوش اختصاص دارد.فصل دوم به چهارچوب نظری اختصاص دارد، در این فصل به توضیح نظریه امنیتی سازی ، که توسط نظریه پردازان مکتب کپنهاگ ارایه شده است می پردازیم و پس از آن با استفاده از نظریات جامعه شناسان سیاسی به بررسی عوامل، انگیزه ها و پیامدهای دخالت نظامیان در مصر می پردازیم. در فصل سوم ابتدا توضیح مختصری درباره ی روند شکل گیری ارتش مصر خواهیم داد و سپس به توضیح و تبیین نقش ارتش در دوره حکومت مبارک می پردازیم.در فصل چهارم نیز عملکرد ارتش در دوران انقلاب و زمامداری محمد مرسی را بررسی کرده ایم و گفته ایم که ارتش به سقوط مبارک رضایت داد، دوران انتقالی را مدیریت کرد و در نهایت با بهره برداری از شرایط ویژه جامعه مصر در دوران التهابات سیاسی و اشتباهات اخوان المسلمین و مرسی ، اقدام به برکناری تنها رییس جمهور غیر نظامی تاریخ مصر می کند.در نهایت در فصل پنجم نیز به نتیجه گیری و آزمون فرضیه پرداخته ایم.