عنوان پایاننامه
بحران انسان معاصر غربی ازدیدگاه نیچه
- رشته تحصیلی
- فلسفه
- مقطع تحصیلی
- کارشناسی ارشد
- محل دفاع
- کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی شماره ثبت: 4013،;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 65449
- تاریخ دفاع
- ۳۱ شهریور ۱۳۹۳
- دانشجو
- مقدوده باقری
- استاد راهنما
- سیدحمید طالب زاده
- چکیده
- نیچه را کاشف نیستانگاری میدانند. اوست که برای اولینبار از بحران نیستانگاری سخن گفته است. بحرانی که از نظر او هنوز بشرِ اروپاییِ زمان او متوجه پیامدهای آن نشده است و متعلق به انسان آینده است. منظور نیچه از نیستانگاری، بیارزش شدنِ ارزشهاست و زمانی که بیان می¬کند که والاترین ارزش¬ها، بی¬ارزش شده¬اند، اول از همه اشاره¬ی او به واگذاری میراث مسیحیت و باور آن به وجود خدا است. باوری که سرمنشأ آن را باید افلاطون دانست، چراکه افلاطون بود که برای اولینبار جهان را دوپاره کرد و امر فراحسی را ورای امر حسی قرار داد و در نتیجه زندگی ارزش خود را از دست داد. با آغاز دوران مدرنیته سرانجام مسیحیت کنترل خویش را بر پندار اروپاییان از دست داد. تا پیش از این خدا مبنا و اساس ارزش¬ها بود؛ از نظر نیچه، آن¬گاه که این ارزشها بیپشتوانه شود، دیگر مبنایی نخواهد داشت و لذا ارزش خود را از دست می¬دهد. بنابراین، مدرنیته عصر ظهور نیستانگاری است. در این تحقیق سعی بر این خواهد بود که به این بحران پرداخته شود. بحرانی که در آن اشتیاق انسان مدرن در نیل به حقیقت و معرفت، برای او تبدیل به یک مسئله گشته است. و این مسئله بودنِ دستیابی به حقیقت و معرفت ، انسان مسیحی را بر آن میدارد که در باب حقیقتِ تاریخی باورهای خود نیز به پا خیزد. آنچه نیچه از نیستانگاری مدنظر دارد، نیستانگاری فعال است که در آن نه فقط حیث تخریبی، بلکه جنبهی آفرینشیِ نیستانگاری نیز مورد توجه است. بنابراین، نیچه در صدد آنست که مبنای جدیدی برای ارزش¬های جدید بشرِ آینده بیابد ولذا پرسش او این خواهد بود که آیا در غیاب این ارزش¬ها چیزی وجود خواهد داشت که معنابخش زندگی اروپاییان باشد؟ او دو گام برای رسیدن به این امر برمیدارد: 1. حمله بردن به تمام ارزش¬های مسیحی 2. یافتن مبنا و اصل جدید برای اخلاق. در این راستا توجه او معطوف به هنر است به مثابه امری که تأییدکنندهی زندگی است. بنابراین، در این تحقیق، بعد از بحران نیستانگاری، که راهی بس طولانی را از سقراط تا مسیحیت و سپس مدرنیته طی کرده است، به هنر نیز به مثابه راهیجهتِ بُرونشد از این بحران پرداخته میشود. واژگان کلیدی: نیستانگاری، یونانیان، مسیحیت، مدرنیته، هنر
- Abstract
- Nietzsche is known as discoverer of nihilism. He spoke aboutthe crisis ofnihilism for the first time.The crisis that the European contemporaneous man don’t understand it yet and belongs to the future man. The crisis that First of all, is considered asgiving up the heritages of Christianity and believe in God and as he explains the supreme values are no more values and they are valueless. Plato is considered the origin of this belief since he was the first man who divided the world into two parts and put the intelligible world beyond the sensible world, resulted in the sensible world lost its value. With the Beginning of the age of modernity, the Christianity lost control over the European’s thought. The God was the base and foundation of values before the modernity, as this base removed; there was no base for values, so they are removed too. Thus, modernity is the age of emergence of nihilism. In this research we try to set to this crisis because of the fact that the modern man’s interest to reach the truth has become a problem and this problem makes Christian man to defend the historical truth of his beliefs. Nietzsche considered nihilism as Active Nihilism, namely not destruction but creation. Nietzsche tries to create a new base for new values of future man. Therefore, it is Nietzsche’s question: Is there anything in the absence of these values to make the lives of Europeans meaningful? He explains two steps to achieve the point: 1-Aattacking all the Christian values 2. Findinga new base and principle for ethics.In this regard, hemeditates on art that is a fact which accepts and endorses the life. In this research, after the crisis of nihilism, the crisis that begins with Socrates and continues to Christianity and Modernity, we set to art as the way of exit from this crisis. Keywords: Nihilism, Greeks, Christianity, Modernity, Art