عنوان پایان‌نامه

نقش زمان در تبیِن علیت در فلسفه کانت (با توجه به تفسیر ایونگ)



    دانشجو در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۹۳ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "نقش زمان در تبیِن علیت در فلسفه کانت (با توجه به تفسیر ایونگ)" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فلسفه
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه پردیس قم شماره ثبت: 001885;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 68013
    تاریخ دفاع
    ۲۴ شهریور ۱۳۹۳
    استاد راهنما
    محمد محمدرضائی

    چکیده «علیت» به عنوان مهم¬ترین مسأله¬ی فلاسفه، همواره جایگاه تفسیر و توجیه فلسفی بوده است. کانت نیز در پرتوی رویکرد تجربه¬گرا و بالطبع شکاک هیوم، هم¬چنین عقل¬گرای لایب¬نیتس به این اصل، به توضیح آن روی¬می¬آورد. وی برای رهایی از دام شک از یک سو، و اعتباربخشی به احکام تجربی برای رهایی از عقلی شمردنِ محض از سوی دیگر، برخوداری چنین احکامی از ویژگی «کلیت و ضرورت» را لازم می¬داند. به همین دلیل اصل علیت نه صرف تداعی تصورات اشیا، و نه حقیقتی عقلی، بلکه مفهومی محض است که از این دو ویژگی بهرمند می¬باشد. او برای تفسیر علیت به نحو ضروری و کلی، به عنصر «زمان» تکیه می¬نماید. پدیدارها صرفاً به لحاظ نحوه¬ی پدیداری¬شان برای ما قابل تجربه و شناخت هستند. این وجهِ نمایان شونده¬ی عالم، در وهله¬ی نخست توسط صورت پیشینی زمان نزد فاعل شناسا حاضر می¬شود، سپس قوه¬ی خیال برای واسطه¬گری میان حسیات و فاهمه، و شاکله¬ها، نیازمند تعینات استعلایی زمان است. «زمان» از آن جهت که صورت شهود حسی است، به اشیا و از جهت تعیّن، یعنی مفهوم¬سازی از حیث زمان¬مند اشیا، به مفاهیم نزدیک است. نکته¬ی حیاتی و متمایزکننده¬ی تفسیر علیت در فلسفه¬ی نظری کانت، در «ذات پیش¬رونده¬»ی زمان قرار دارد. هر جزئی از زمان جزء بعدی را تحقق می¬بخشد و قوام می¬دهد. تحقق هر آن از آنات زمان «گذر» آن جزء، و زمینه¬ساز حضور جزء بعدی است. گذرِ این جزء، علت آمدنِ جزء بعدی می¬گردد، به¬طوری که دیگر برگشت ممکن نیست. اکنون که پدیدار زمان¬مند است، هر پدیدار مقدمه¬ی پدیدار بعد خواهد بود، لذا علیتِ پدیدار متقدم برای پدیدار متأخر معنا می¬یابد، و این تقدم و تأخر برگشت¬ناپذیر است. این تمام «حقیقت علیت» در نقد عقل محض است
    Abstract
    Causality as the most important problem for the philosophers, was always interpriting and justifying philosophically. Kant resorts to its explanation in the shadow of Hume,s empiricist and naturally skeptical also Leibniz,s rational approach to this principle. He necessitates universality and necessity for empirical judgements in order to deliver from toil of skepticism and validate these judgements and also avoid to account them pure rational. Thus principle of causality is neither simple association of ideas nor rational truth, but it is a pure concept that has these two features. Kant relies on element of "time" for such interpretation. The phenomens are experienced and known in result of way of their appearance for us. This appearancing face of world is presented to subject by a priori form of time, at first stage. Then Imagination needs the transcendental determinations of time for mediation between sense and understanding and schems. The time is close to things as form of sensitive intuition and to concepts for determination or conceptualization from things, temporal aspect. The vital and distinct point of commentary of causality in Kant,s theoretical philosophy is laid in the progressive nature of time. Each portion of time realizes and later portion. The realization of each moment of time,s moments is its passing and preparing for presence of the later moment. Passing of this portion is the cause of coming of later portion, so that it is not possible to return. Now that the phenomen is temporal and each phenomen is introduction for the later phenomen, then it means the causality of the a priori phenomen for the priori phenomen that this a priority and priority is irreversible; and this is all the truth of causality in the Critique of Pure Reason . Keywords: time, phenomen, temporality, causality, succession, necessity, irreversibility. one of the categories of the understanding, and ofcourse