عنوان پایان‌نامه

بررسی رابطه هوش فرهنگی و اتخاذ استراتژی های مدیریت تعارض در بین مدیران سازمان های فرهنگی کشور: مورد مطالعه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی




    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 73606;کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: رس 4877;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 73606;کتابخانه دانشکده علوم اجتماعی شماره ثبت: رس 4877
    تاریخ دفاع
    ۰۲ آذر ۱۳۹۴
    استاد راهنما
    مسعود کوثری

    هوش فرهنگی که نوعی بدیع از هوش است و ارتباط بسیار زیادی با محیط‌های کاری متنوع فرهنگی دارد، به‌عنوان مهمترین ابزاری شناخته شده است که می‌تواند برای مواجهه مناسب با موقعیت‌های چندفرهنگی به کار گرفته شود. با استفاده از این نوع هوش می‌توان با درک سریع و صحیح مؤلفه‌های فرهنگی بین‌فرهنگ‌ها و حتی خرده‌فرهنگ‌های متفاوت و بعضاَ متعارض با فرهنگ خود، و با بهر‌ه‌گیری از استراتژی‌های مدیریت تعارض، رفتاری مناسب و درخور با هر یک از آنها بروز داد. براین اساس، هدف پژوهش حاضر دستیابی به پاسخ این دو سؤال اساسی است که آیا رابطه‌ای معنی‌دار بین هوش فرهنگی و اتخاذ استراتژی‌های مدیریت تعارض وجود دارد و اساساَ، هوش فرهنگی می‌تواند تعیین‌کنند? نوع استراتژی مدیریت تعارض مناسب از سوی مدیران فرهنگی باشد. روش پژوهش با توجه به ماهیت تحقیق، توصیفی ـ همبستگی می‌باشد. به لحاظ امکان استفاده از نتایج تحقیق، از نوع کاربردی، به توصیف وضعیت موجود و تفسیر شرایط فرایند‌ها و عقاید جاری و متداول مدیران فرهنگی در این‌گونه سازمان‌ها که با سایر کشورها در مقوله‌های فرهنگی ارتباط دارند پرداخته است. همچنین به دلیل اینکه رابطه بین متغیر مستقل (هوش فرهنگی) و متغیر وابسته (اتخاذ استراتژی مدیریت تعارض) مورد مطالعه قرار گرفته¬اند، از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، شامل160 نفر مدیران و کارشناسان فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان مهم‌ترین سازمان دولتی کشورمان است که در حوزه ارتباطات بین‌المللی به فعالیت می‌پردازند. سپس،‌ با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان (هومن، 1383)، حجم نمونه‌ برابر با 113 نفر و با سطح خطای 5 درصد که با استفاده از نمونه‌گیری منظم تعیین گردید. برای اندازه‌گیری متغیرها در این پژوهش از دو پرسشنامه به‌منظور جمع‌آوری داده‌ها استفاده شده است. الف. پرسشنامه هوش فرهنگی آنگ و اِرلی (2002) و ون داین و آنگ (2008)؛ ب. پرسشنامه مدیریت تعارض ویکز (1994). روایی و پایایی سنجه‌ها با توجه به استاندارد بودن آنها از قبل مشخص بود با این حال، برای سنجش روایی سنجه‌ها، پیش‌آزمونی به تعداد 20 نفر به روش گلوله برفی انجام شد که ضریب آلفای کرونباخ، برای سنجه هوش فرهنگی(873/0) و برای پرسشنامه(سنجه) اتخاذ استراتژی‌های مدیریت تعارض معادل (912/0) محاسبه گردید. برای اندازه‌گیری و تجزیه و تحلیل داده‌ها با بکارگیری نرم‌افرار 22Spss و با استفاده از روش‌های آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون‌های همبستگی اسپیرمن و آزمون کولموگراف- اسمیرنوف)، تحلیل یافته‌ها انجام گرفت. ملاحظه ارقام جدول همبستگی نشان می‌دهد، معنی‌داری محاسبه شده بین هوش فرهنگی و استراتژی‌های مدیریت تعارض از معنی‌داری درسطح آلفای 0.05 درصد کوچکتر است لذا با اطمینان 95. درصد می‌توان گفت بین هوش فرهنگی مدیران و اتخاذ استراتژی‌های مدیریت تعارض همبستگی معنی‌دار وجود دارد، معنی‌داری محاسبه شده بین متغیر مستقل هوش فرهنگی و متغیرهای وابسته استراتژی‌های عدم مقابله، راه حل گرایی و کنترل بدین ترتیب نشان داده شده است که؛ بین هوش فرهنگی و استراتژی راه حل گرایی (612/0 =r)، ارتباط معنی‌دار وجود دارد. جهت همبستگی مثبت است و حاکی از آن است که هراندازه هوش فرهنگی فراشناختی مدیران بالاتر باشد کاربرد استراتژی راه حل گرایی از سوی آنان بیشتر خواهد بود. و در مقابل، بین هوش فرهنگی و استراتژی عدم مقابله گرایی با ضریب همبستگی (076/0 - =r)، و استراتژی کنترل (143/0- =r)، ارتباط معنی‌دار وجود دارد. جهت همبستگی با این دو متغیر منفی و معکوس است و حاکی از آن است که هراندازه هوش فرهنگی مدیران بالاتر باشد، کاربرد دو استراتژی عدم مقابله و کنترل توسط آنان برای مدیریت تعارض پائین‌تر است و بالعکس. با توجه به یافته‌های پژوهش، می‌توان گفت هوش فرهنگی یک عامل کلیدی‌، اثرگذار و تعیین کننده در انتخاب مناسب‌ترین استراتژی مدیریت تعارض به اقتضای زمان و مکان مناسب از سوی مدیران فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به‌شمار می‌آید. این بدین معناست که برخی استراتژی‌ها نسبت به برخی دیگر برتری دارند و در هر موقعیت و فرهنگ، استراتژی مطلوب خود را می‌توان استفاده نمود و شاخص تعیین کننده استراتژی قوی، این است که توسط افراد درگیر در تعارض انتخاب شده باشد.
    Abstract
    Abstract Cultural intelligence which is a new kind of intelligence and has a great relationship with diverse cultural environments is known as an important tool that can be used for dealing effectively with intercultural situations. By using this kind of intelligence and fast and accurate understanding of the cultural components among cultures, and even in different subcultures, and sometimes in conflict with its culture, and with the use of conflict management strategies, appropriate and suitable behavior can be taken with each of them. Accordingly, the purpose of this research is to investigate the relationship between cultural intelligence and the adoption of conflict management strategies by cultural managers in Islamic culture and communications organizations. According to the nature of this research, the method is descriptive-correlation research with survey approach. The research statistical sample includes 113 cultural managers and experts of Islamic culture and communications organization, which is determined by means of simple sampling. To measure validity, a pre-test was performed by snowball method for 20 people which Cronbach's alpha coefficient for cultural intelligence validity was 0.873 and for the validity of adoption of conflict management strategies was 0.912. To measure and analyze data, data analysis was conducted by using of Spss22 software, descriptive statistics method (mean and standard deviation) and inferential statistics method (Spearman correlation test and Kolmogorov-Smirnov test). The results showed that there was a significant correlation between the cultural intelligence of managers and the adoption of conflict management strategies. Significant correlation between the independent variable of cultural intelligence and solution-oriented strategy was (r=0.612) and the correlation was positive, and it indicated that the more the managers had meta-cognitive cultural intelligence, the more they had solution-oriented strategy. On the con