عنوان پایان‌نامه

قصاص شرکای قتل عمد در فقه اسلامی و حقوق ایران



    دانشجو در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۹۴ ، به راهنمایی ، پایان نامه با عنوان "قصاص شرکای قتل عمد در فقه اسلامی و حقوق ایران" را دفاع نموده است.


    رشته تحصیلی
    فقه شافعی
    مقطع تحصیلی
    کارشناسی ارشد
    محل دفاع
    کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2381ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 74138;کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی شماره ثبت: 2381ف;کتابخانه مرکزی -تالار اطلاع رسانی شماره ثبت: 74138
    تاریخ دفاع
    ۱۳ مهر ۱۳۹۴
    استاد راهنما
    جلیل امیدی

    در حقوق کیفری اسلام قصاص نفس یکی از مجازات های بدنی است که خداوند آن را کیفر قتل عمدی قرار داده است. کیفر قصاص باید با عمل ارتکابی جانی نسبت به مجنی علیه مماثلت و برابری کامل داشته باشد. مقصود از شرکت در قتل این است که عمل هر یک از شرکا به تنهایی منجر به قتل شود؛ پس چنان چه عمل یکی از آنها برای وقوع جرم کافی نباشد، وی معاون در قتل محسوب شده، دارای مسئولیت مدنی می باشد لکن قصاص نمی گردد. درباره ی ماهیت مشارکت در قتل در فقه اسلامی در بین مذاهب فقهی تقسیمات فراوانی وجود دارد از جمله: اشتراک در قتل به طور تعاقب و اشتراک در قتل به طور اجتماع و در یک تقسیم بندی دیگری آمده است که مشارکت در قتل عمد ممکن است به صورت قتل از طریق تمالؤ و قتل بدون توافق(غیر تمالؤ) صورت گیرد. فقهای مذاهب اربعه در قتل غیر تمالؤ اشتراط مباشرت در فعل را موجب قتل دانسته لکن فقهای امامیه شرط نگرفته اند. در تمالؤ جمهور غیر از مالکیه معتقدند که باید فعل هر کدام از مشارکین کشنده باشد، اما مالکیه معتقد به عدم اشتراط مباشرت هستند و معتقدند معاون قتل هر چند که مقتول را نزده باشد قصاص می شود به شرطی که مباشران هرگاه از وی خواستند آماده کمک بوده باشد. ابوحنیفه که تمالؤ را به «اتفاق نظر جانیان بر ارتکاب قتل بدون سبق تصمیم» معنی کرده معتقد است در صورتی که عمل جانی کشنده نباشد، هر چند در تمالؤ شرکت کرده باشد مسئولیتی متوجه وی نخواهد بود اما امام مالک تمالؤ را به «معاضدت در ارتکاب قتل با سبق تصمیم» می داند و معتقد است که اگر افراد از قبل برای کشتن آماده باشند خواه عمل هر یک منفرداً یا مجتمعاً در سلب حیات مجنی علیه مؤثر باشد یا خیر، به لحاظ ارتکاب قتل عمد مسئول خواهند بود. در فقه اسلامی در ارتباط با مجازات مشارکین در قتل عمد اختلاف نظر وجود دارد. جمهور علما از جمله عمربن خطاب، علی ابن ابی طالب، عبدالله بن عباس، سعید بن مسیّب، ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمد حنبل، حسن بصری، سفیان ثوری، ابن تیمیه، زیدیه، أباضیه و ظاهریه قایل به قصاص همه ی شرکا می باشند. کسانی مانند جابر بن عبدالله، عبدالله بن زبیر، معاذ بن جبل، ابن شهاب زهری، محمد بن سیرین، قفّال چاچی قایل به قصاص تنها یکی از شرکا و گرفتن دیه از سایرین بوده کسانی مانند ربیعه، داود ظاهری و حبیب بن ثابت معتقد به اسقاط قصاص و گرفتن دیه ی مساوی از شرکا می باشند.
    Abstract
    In Islamic punishment law, retaliation (qisas) is one of the physical punishments prescribed by God as a penalty for murder. Retaliation as a penalty must be in accordance to what a murderer commits against his victim. This analogy between the crime and the penalty is one of the incontrovertible and acceptable principals in Islamic laws. When we talk about abetment in murder, it means that each abettor’s role per se, leads to the murder. So if the dead of one of the abettors is not sufficient for the commitment of the crime, he is regarded as an accomplice in the murder with civil responsibility and thus not retaliated. There are many categories and divisions among canonical schools in Islamic jurisprudence regarding the nature of abetment in murder including: The abetment of accomplices one after the other, unanimous abetment of all accomplices and still in another classification, abetment in murder may occur through agreement or without consensus among those who commit murder. According to the jurists of the four legal schools, in murder without consensus, abetment is considered as a cause of the crime while Emamia canonists do not regard it so. There is consensus among different schools except Malekia who believes each of the abettors whose dead leads to the slaughter must be retaliated. But Malekia jurists believe that any abettor must be retaliated even though, he hasn’t hit or harm the victim on the condition that he has helped the criminals whenever they asked him. Abu Hanife who define consensus as the agreement among criminals to commit the murder without any prior decisions. He believes that if the abettor’s deed is not fatal he is not responsible for the murder even though he has had a role in the consensus. But imam malek believes that taking part in the consensus to commit a murder is considered as support and and contribution to the commitment of the murder with prior decision. He believes that if a group of people plan a murder and arrange